تاریخچه ی پرچم در ایران

سه شنبه, 12ام خرداد, 1394
اندازه قلم متن

naser shahin par

نزدیک به هفتاد سال پیش. احمد کسروی، تاریخ‏دان و زبان‏شناس و حقوق‏دانِ ایرانی ترور شد. از ایشان تحقیقی باقی مانده به نام پرچم شیر و خورشید که در طول هفتاد سال گذشته، تنها منبع و مأخذ کسانی بوده که می‏خواسته ‏اند در مورد پرچم شیر و خورشید، تحقیقی به عمل آورند، در سال‏های اخیر نیز چند نوشته در باره پرچم شیر و خورشید توسط محققین ایرانی منتشر شده و در تمام این تحقیقات کوشش گردیده که به پرچم شیر و خورشید، سابقه‏ ای چند هزار ساله بدهند. و اکثر این محققین محترم از شاهنامه ‏ی فردوسی مدد گرفته‏ اند.

البته درست آن بیتی را مثال آورده‏ اند که بتوانند حرف خود را به اثبات برسانند. حال آن که در شاهنامه‏ ی فردوسی ده‏ها نوع پرچم را می‏توان دید. به عنوان مثال وقتی سهراب با راه‏نمایی هجیر یا هژیر، می‏خواهد سپاه ایران را شناسایی کند تا بلکه رستم را بداند که کدام است، در سؤال و جواب او ما باپرچم‏های گوناگونی،برخورد می‏کنیم.

یکی زرد خورشید پیکر درفش – سرش ماه زرین. قلافش بنفش

و یا پرچم فرمانده‏ی دیگری

یکی شیر پیکر درفش بنفش – درخشان گهر در میان درفش

تنوع درفش‏ها در سپاه ایران، بیش از هر جا در سان کیخسرو به چشم می‏خورد.

نخستین فریبرز بود پیش رو – گذرکرد، پیش جهان‏دار نو

ابا گرز و با تیغ و زرینه کفش – برو پشت، خورشید پیکر درفش

در این شعر ما رد خورشید را در پرچم فریبرز می‏بینیم. حال به پرچم گودرز، پدر او نگاهی بیاندازیم.

درفش از پس پشت او شیر بود – که چنگ‏اش به گرز و به شمشیر بود

ما در شاهنامه با پرچم‏های گوناگونی، با نقش‏های گوناگون برخورد می‏کنیم.

ماه، خورشید، شیر، اژدها و . . .که البته این‏ها از دوران پیش از تاریخ و عصر اساطیر باقی مانده.

امّا اندک توجهی به سنگ برجسته‏ های دوران ساسانی، می‏بینیم که اشراف دور- ا – دور شاه، هر یک علامت خاص خود بر جلو کلاهشان دارند. این اشخاص حتا نشان خود را در کمر بندهایشان نیز داشته ‏اند.دلیل آن روشن است.

جمعیت ایران، بافتی قبیله ‏ای داشته است. سران این قبایل، حکومت منطقه‏ ای خاص را در اختیار داشته ‏اند.
همان‏طور که در شاهنامه می ‏بینیم که رستم پادشاه سیستان است، گودرز اصفهان را رهبری می‏کند و طوس حکومت خراسان را دارد. در دوران تاریخی هم همین تقسیم بندی را به وضوح در زمان اشکانیان و ساسانیان می‏بینیم.

فرماندهان بزرگ سپاه ایران مانند گودرز و یا گودرزیان پیوسته حکومت اصفهان و مرکز ایران را داشته ‏اند و سورن در مازندران و غیره. که همه‏ ی این اشخاص پیوسته در دربار شاه می‏زیسته ‏اند و در اداره ‏ی امور مورد مشورت شاه واقع می‏شدند و در زمان جنگ هم نفرات خود را با ساز و برگ خاص خود، به جنگ می‏فرستاده ‏اند که البته با پرچم خاص خود در حکومت‏های ملی ایرانی پس از اسلام هم که در یک زمان خاندان‏های سامانی – آل‏ بویه و زیاریان و حتا بازمانده‏ی صفاریان، در نقاط مختلف ایران حکومت می‏کردند هر یک پرچم و یا پرچم‏های خود را داشته ‏اند.

اولین نتیجه این که حکومت‏های ایران چه در عهد باستان و چه در قرون بعد از اسلام، تا به وجود آمدن حکومت فراگیر و واحد صفویه، هرگز دارای یک پرچم واحد نبوده است.

تکیه کردن به اهمیت شیر و یا خورشید در تمدن ایرانی نیز ما را به جایی نمی‏رساند شیر به عنوان نماد شجاعت و قدرت، هنوز در نقش برجسته‏ های تخت‏ جمشید، شهادت می‏دهد که وسیله‏ ای بوده است برای توجیه مقام پادشاهی. هر جا در سنگ برجسته ‏های تخت‏ جمشید و پاسارگاد شیری دیده می‏شود، خنجر پادشاه هم در شکم او فرو رفته است. تا آنجا که کُشتن شیر به دست پادشاهان به سنتی دیرینه تبدیل می‏شود و ما گزارشات زیادی داریم که پادشاهان، بعد از اسلام هم به شکار شیر می‏رفته ‏اند.(۱)

در فرهنگ ایرانی، به شیر با نگاه دیگری هم نگریسته شده است. در میان مادها شیر علاوه بر نماد قدرت، خوش یمن و خوش برکت هم دانسته می‏شده. دلیل هزاران شیر سنگی در همدان، حتا وجود شیرهای سنگی بسیار کوچک، باید غیر از قدرت و شجاعت چیز دیگری باشد. مردم همدان تا قرون پنجم و ششم هجری به شیر دلبستگی خاص داشته اند. در اولین جنگ مرداویج با سپاه خلیفه سربازان مرداویج بدون توجه به اهمیت موضوع، شیرهای دو سوی دروازه‏ ی همدان را شکستند و به زمین ریختند. به همین دلیل، مردم همدان سپاه مرداویج را به همدان راه ندادند و از انواع کمک‏های لازم، خود‏داری کردند که سبب شکست مرداویج از سپاه خلیفه شد. لازم به توضیح نیست که تعلق خاطر مردم به شیر، محدود به ایران نبوده و در همه جای دنیا مردم به شیر، نگاهی داشته ‏اند متفاوت از سایر حیوانات. امروز هم در زبان‏های مختلف، می‏بینیم که برای اشخاص نام شیر انتخاب می‏شود، و هم چنین برخی پرچم ها که نقش شیر دارند.

مقام خورشید در میان جهان باستان، به خصوص شمال افریقا، بین‏ النهرین، ایران، هند و آسیای میانه و حتا شرق دور احتیاجی به توضیح ندارد.خورشید در میان مردم، حتا پیش از آغاز عصر کشاورزی، به دلیل گرمازایی و روشنایی به مقام خدایی رسیده بود. در عصر کشاورزی، امّا خورشید، مایه اصلی حیات شناخته شد. خویش کاری خدایان دستخوش تغییر شد و خدایان دست‏یار خورشید به وجود آمدند که از میان آن‏ها از جهت برابری خویشکاری، (( ایشتر)) و (( آناهیتا)) را می‏توان نام برد. مهر پرستی و یا همان میترائیسم، پهنه ‏ی تمدن‏های مختلفی را در نوردید و آثار و نشانه‏ های آن، هنوز در فرهنگ جهان امروز نمایان است. مهم‏ترین و عام‏ترین نشانه‏ ی میترائیسم، دایره‏ ی خورشید بود و دو خط متقاطع که نشانه‏ی توزیع نور، گرما و حیات به چهار سوی جهان بود. که بعدها به دلیل اعتقاد به گردندگی خورشید، این دو خط عمود برهم، از میان شکسته شد که چرخش را به نمایش بگذارد و از سنگ برجسته‏ های تخت‏ جمشید تا پرچم رایش ‏سوم، راه تاریخی خود را پیمود. و دایره ‏ی خورشید هم در تمام ادیان به عنوان نوری قدسانی، به دور سر انبیا، و اولیا، باقی ماند. امّا علیرغم این همه توجه و احترام مردم ایران و سایر ملل، هرگز جمعی از شیر و خورشید، در یک جا پدید نیامد جز یک مهر میترائیستی که آناهیتا بر گرده ‏ی شیری ایستاده و در عمق صحنه، خورشید پرتو‏افکنی می‏کند.

استدلال پژوهندگان معاصر و تکیه‏ ی آن‏ها بر بروج آسمانی و این که یکی از بروج نام شیر دارد و خانه‏ ی خورشید، در این برج آسمانی است. سخنی است بسیار قدیمی که ما را به مقصود نزدیک نمی‏کند. در دانش ستاره شناسی و هیأت زمان ساسانیان، همین دوازده برج آسمانی وجود داشته و یکی از این برج ها، ((شیر)) نامیده می‏شده و باز خانه‏ ی خورشید هم دانسته می‏شده. امّا این دانش ستاره شناسی، در ایران سبب نشد که شیر و خورشید در یک جا گرد هم آیند و هم خانه شوند. در حالی که اعتقاد پادشاهان در تمامی دوره‏ های تاریخی به ستاره شناسی، سعد و نحس حرکت ستارگان و وابستگی سرنوشت آدمیان به این جا به جایی و حرکات ستارگان، پیوسته محکم و استوار باقی بوده و پادشاهان صفوی، برحسب زمان تولد خود، علامت یکی از بروج دوازده ‏گانه را در پرچم نقش می کردند. به همین دلیل سکه و پرچم های دوره صفوی، از نقش بره، گاو و سایر علامات بروج آسمانی، بهره برده است. این که ((پرچم)) واژه ‏ایست ترکی و به تدریج در ایران جانشین واژه‏ ی ((درفش)) گردیده، راهنمایی بسیار کوچکی می‏توانست باشد که ردیابی پرچم شیر و خورشید، از این راه شروع شود. که همین موضوع در بسیاری از پژوهش ‏های محققین معاصر، بدان توجه گذرایی نیز شده است و بدون نتیجه‏ گیری، رها شده.

ما می‏دانیم که در دوره‏ ی سامانیان، یعنی از آخر قرن چهارم هجری، سپاهیان موجود در سراسر ایران، پرچم‏های گوناگون داشته ‏اند. گزارشی داریم از جنگ شاه اسماعیل صفوی با ترکان طراز که پیش قراولان سپاه سامانی، برای شناسایی و ارزیابی سپاه دشمن، به اردوگاه آنان نزدیک می‏شوند و از طریق شمارش علامات بالای چادرها، در می ‏یابند که هفتصد قبیله و یا سپاه مختلف، در جنگ شرکت کرده ‏اند.در این سو هم، یعنی ایران، هر یک از امیران محلی پرچم خاص خود را داشته‏ اند. به علاوه در هر سپاه که از گروه‏های مختلف تشکیل می‏شده، هر گروه باز پرچم خود را حمل می‏کرده. به عنوان مثال در سپاه عضدالدوله دیلمی دسته‏ ها و گروه‏های دیلمی، فارس،* ترک، سیستانی و عرب وجود داشته که هر‏کدام از این دسته‏ ها فرمانده خود و پرچم خاص خود را داشته‏ اند. و نقش هیچ یک از این پرچم‏ها شیر و خورشید را در کنار هم نشان نمی‏دهد. امّا اولین نشانه‏ های در کنار هم قرار گرفتن شیر و خورشید، از زمانی پدیدار می‏گردد که سامانیان از ترکان ایلک‏خانی شکست خورده و منقرض شده‏ اند. در دوران حکومت ترکان ایلک‏خانی که از آسیای میانه و آن سوی سیحون آمده بودند، بناهایی به یادگار باقی مانده که با معماری دوره سامانی کاملاً متفاوت است. امروزه بناهای دوره‏ ی سامانی مانند خانه‏ ی مسکونی نصر و ساختمان دارالحکومه هم چنان باقی است و بازگو کننده سبک معماری سامانیان می‏تواند باشد.

امّا از دوره‏ی ایلک‏خانیان بنای مدرسه‏ای باقی مانده، درست شبیه همان مساجدی که به سبک معماری سلجوقی شهرت دارند در دو سوی مثلثی شکل کتیبه‏ ی سر در این ساختمان شیری لمیده و خورشیدی از گرده‏ ی او شعاع نور می‏پراکند. این ساختمان به مدرسه‏ ی شیر معروف گردیده و شاید اولین بنایی باشد که با سبک معماری سلجوقی که قرنی بعد در ایران متداول شد، یکسانی دارد. ناگفته نماند که شیر با یال و ریش انبوه است و این خود اولین شیری است که با یال انبوه در سمرقند و یا نقطه ‏ای از ایران، نقش شده است. زیرا شیرهای ایرانی بدون یال بوده و در تمام نقش ‏ها حتا شیرهای بال‏دار دوره‏ ی هخامنشی که امروزه بر دیوار موزه‏ ی لوور، هم چنان به راه خود ادامه می‏دهند، بی یال و مو هستند. در نقاشی‏ ها، مینیاتورها و سنگ برجسته ‏های پیش از این تاریخ، پیوسته ما با نوعی شیر ایرانی رو به رو هستیم بدون یال و موی انبوه. و از آن جایی که اهالی ماوراءالنهر بخصوص سمرقند و بخارا جملگی شافعی مذهب و سنی بوده ‏اند، نمی‏توان گمانه زنی‏های پسین را که شیر لقب امام اول شیعیان است و این قبیل دلایل را به میان آورد. به ویژه که امیران سامانی نیز شافعی بوده‏ اند.((کلاویخو)) هم در دیدار خود از سمرقند و تیمور لنگ گزارشی دارد که او را به ساختمانِ بزرگی بردند و در شرح بنا می‏نویسد:

(( این دروازه، سراپا با کاشی‏ های زرین و آبی، به شیوه‏ ی بسیار زیبایی آرایش یافته و بر فراز آن شکل شیر و خورشید دیده می‏شود. عین این شکل بر فراز همه‏ ی طاق‏هایی که پیرامون حیاط است دیده می‏شود. این نشان شیر و خورشید آن چنان که به ما گفتند نشان مخصوص صاحب سمرقند بوده)).

نکته‏ ی بسیار جالب در این گزارش، این که به کلاویخو می‏گویند، این ساختمان را تیمور بنا کرده ولی کلاویخو به دلیل قدمت ساختمان و همین نشان شیر و خورشید، حرف آنان را دروغ می ‏پندارد و در نتیجه قدمت شیر و خورشید را حداقل یک‏صد سال عقب می‏برد. یعنی دوران تسلط ترکان آسیای میانه که البته تیمور خود از آن مردم است. در این جا این نکته قابل یادآوری است که ترکان آسیای میانه در ستایش خورشید، سابقه ای دراز داشته ‏اند آن‏ها هم مانند میترائیست‏ها صبح‏ها با مراسمی ویژه به استقبال خورشید می‏رفته‏ اند و در هر غروب خورشید را بدرقه می‏کرده اند. بنابراین براثر نشانه ‏های تاریخی باقی مانده، می‏توان گفت که در دوران استیلای ترکان آسیای میانه بر ایران دو عنصر ((شیر)) و ((خورشید)) به دلیل اعتقادات ترکان، درکنار هم قرار گرفتند. امّا از این تاریخ به بعد هم نقش شیر و خورشید در یک پرچم، هرگز عمومیت نیافت و هرگز پایدار نماند.

سلطان سنجر که بر خطه‏ ی خراسان فرمان می‏راند، پرچمی داشته با نقش شیر. (شیر تنها) امّا در پایان دوره مغولان نزدیک به دو قرن پس از سلطان سنجر در سکه‏ ی اولجایتوو(خدابنده) در کنار هم قرار گرفتن شیر و خورشید را دوباره می‏بینیم. امّا در فاصله‏ ی جانشینان مغول تا عهد صفوی، دوباره این جمع شیر و خورشید، فراموش می‏شود. بعدها در دوران صفوی در میان انواع گوناگون سکه، نقش شیر و خورشید، باری دیگر بر سکه‏ ای نقش می‏شود.

شاه اسماعیل صفوی ماه را بر پرچم خود نقش کرد و پس از او گفته شد که پرچم‏های گوناگون بر حسب این که پادشاه در چه ماهی به دنیا آمده باشد، به وجود آمد و از این دوره، سکه‏ هایی با نقوش ((بره))، ((خرچنگ))، ((گاو))، (( بزغاله)) با پس زمینه ‏ی خورشید، در دست است که تمامی روایتی است از اعتقاد خرافی آنان نسبت به طالع و حرکات ستارگان. شاه عباس امّا سکه ‏ای ضرب کرد با علامت شیر و خورشید. امّا از همین پادشاه سکه‏ هایی با علامت طاووس و سایر حیوانات زیاد باقی مانده است. یعنی هنوز، علامت واحدی به عنوان پرچم و یا سکه، در ایران رایج نشده بود.

نادر برای خود مُهری ساخت بود با نقش شیر. که شاید دلیل آن علاق‏مندی خاصی بود که نادر به چنگیز خان مغول و به خصوص تیمور داشت و افتخارش این بود که خون تیمور در رگ‏هایش جاری است و از شدت علاق‏مندی به چنگیز و ترکان آسیای میانه، دو‏تن از نوه‏ هایش را، چنگیز و تیمور نام گذاری کرده بود. بنابراین هر جا از شیر و خورشید و یا یکی از این دو نشانی هست، ردپای فرهنگ ترکان آسیای میانه هم در کار است. استثنااً پرچم مثلثی شکل کریم خان، نقش ساده ‏ای از شیر بوده.

در اوایل دوره‏ی قاجار، هنوز نشانی از شیرو خورشید، در پرچم ‏ها دیده نمی‏شود. در زمان فتح علی شاه، برای اولین بار در تاریخ ایران، جمع شدن شیر و خورشید در پرچم دیده می‏شود.سفیر ایران در کشورهای اروپایی، پرچمی حمل می‏کرده که بر آن نقش شیر خوابیده و خورشید بر گُرده‏ی آن دیده می‏شده.در حالی که در همین ایام، دانسته نیست که چنین پرچمی، رسمیّت داشته و پرچم منحصر به فرد کشور بوده. زیرا از همین تاریخ پرچم‏هایی با نقش ذوالفقار هم مشاهده شده است.

در اثر توسعه‏ ی روابط بین ‏المللی در زمان فتح علی شاه، قرار می‏شود که ایران هم نشان لیاقت (مانند لوژیون دونور) داشته باشد. و برای نخستین بار نشانی ساخته می‏شود با نقش ذوالفقار. و اندکی بعد، نشان شیر و خورشید، ساخته می‏شود. باز شیری نشسته و دایره‏ ی کامل خورشید بر گرده‏ ی آن. نشان ذوالفقار در کاشی کاری‏های بناها و قصرهای سلطنتی، رواج بیشتری یافت. امّا باز در اثر توسعه‏ ی روابط بین ‏المللی، ایرانی‏ ها دریافتند که نشان‏ها باید شکل و اندازه‏ای یک سان داشته باشند.به علاوه بین نشان‏ها و پرچم هم هم‏آهنگی و یک سانی وجود داشته باشد.دوران نسبتاً درازی طول کشید تا نقش شیر که در گذشته در حالت‏ های نشسته، لمیده و یا ایستاده، ترسیم می‏شد، یک نواخت و به اصطلاح استاندارد شود. همین‏گونه خورشید. که البته این گونه‏ گونی شیر و خورشید، تا پایان سلطنت محمد شاه، هم چنان ادامه داشت.

در دوره ‏ی ناصرالدین شاه، نقش شیر و خورشید، در یک حالت مشخص به تصویب شاه رسید و در سال‏ ۱۲۷۲شیرنشسته و خورشیدی تابنده بر گرده‏ ی آن به تصویب رسید. امّا در سال ۱۲۸۴، یعنی دوازده سال بعد، تصمیم گرفته می‏شود که شیر بر روی سکه، نشان و پرچم ایستاده ترسیم شود. در این مرحله، شمشیر نیز به دست شیر داده می‏شود. در حقیقت نشان ذوالفقار با پرچم و سکه تلفیق می‏شود و برای اولین بار، در این تاریخ شیر ایستاده و شمشیر به دست و خورشید، به شکلی که ما همگان دیده‏ ایم به تصویب نهایی می‏رسد.

اگر توجه داشته باشیم که قاجارها، ترک بوده ‏اند و شیعی مذهب، ردپای سنتی را که از ترکان آسیای میانه، هنوز باقی مانده بود و ترکیب آن با عقاید شیعی که نمی‏توانستند در صورت واحد شدن علامات، از ذوالفقار صرف نظر کنند و شمشیر را به دست شیر دادند، به مفهوم دیگرگون شده‏ ی شیروخورشید و شکل تکامل یافته ‏ی آن پی خواهیم برد. که شیر در اعتقادات عامی اهل تشیع یکی از القاب علی امام اول شیعیان است (اسدالله القالب) و شمشیر نیز در دست او، معنا پیدا می‏کند. و به‏این ترتیب شیر و خورشیدی که نزد ترکان غز و مغول معنای دیگری داشته، در زمان سلسله ‏‏ی دیگری از پادشاهان ترک، با مذهب رسمی کشور، ترکیب می‏شود و پرچم شیر و خورشید را پدید می‏آورد. تردیدی نیست که اگر قشر  روحانیت، از سیر تحول و تکامل پرچم آگاه بودند دست به ‏تغییر آن نمی‏زدند. زیرا که آن نمایاننده‏ ی باورهای مذهبی خودشان بوده است. اگر چه برای مردم ایران، با سوابقی که گفته شد، نشانه‏ های زیادی از باورهای قومی و ملی ایران را نیز دربر داشت.

تاریخ بیهقی شکار سلطان مسعود

خلاصه ‏ای از پژوهش پرچم ایران


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.