آثار و عوارض شکست احتمالی مذاکرات اتمی

سه شنبه, 9ام تیر, 1394
اندازه قلم متن

Kourosh-Erfani2
با نزدیک شدن به فرصت نهایی مذاکرات (۳۰ ژوئن و چند روز پس ازآن) بد نیست این احتمال را بررسی کنیم که اگر رژیم ایران شرایط مورد نظر کشورهای غربی را، آن گونه که در لوزان و به طور مشخص در «گزاره برگ» (Factsheet) آمریکایی ها پیش بینی شده بود، نپذیرد، با چه موقعیتی روبرو خواهد بود. این سناریو در کنار احتمال پذیرش توافقنامه، می تواند دو خط عمده ی تحولات اساسی در کشورمان در ماه ها و یا سال های آینده باشد. نگارنده نخست، در این مقاله، به فرضیه ی عدم پذیرش توافقنامه ی مورد نظر غربی ها از جانب رژیم ایران می پردازد و در نوشتاری جداگانه احتمال پذیرش آن و نتایج و عوارض آن را بررسی خواهد کرد.

در صورت عدم توافق

این بدیهی است که با توجه به برآورد سازمان های اطلاعاتی غرب درباره ی مدت زمان لازم برای دستیابی تهران به نخستین بمب اتمی خود، که در حال حاضر چیزی میان دو تا سه ماه تخمین زده می شود، در صورت عدم پذیرش توافقنامه ی اتمی توسط ایران، اقداماتی که واشنگتن و متحدانش باید پیش گیرند از سرعت و قاطعیت بالایی برخوردار خواهد بود. به عبارت دیگر، ترک میز مذاکرات توسط ظریف و همراهانش تیک تاک ساعتی را آغاز خواهد که دربرگیرنده ی اقدامات مهی توسط قدرت های بزرگ خواهد بود. در لیستی که در پایین آمده است به برخی از مهمترین عوارض و اثرات این تصمیم تهران و بعضی از اقدامات احتمالی غربی ها اشاره می کنیم. این لیست دربرگیرنده ی شرایطی است که در کشور می تواند شکل گیرد. لازم است که به نقش متقابل، کنش و واکنشی و تشدید کننده موارد مطرح شده در این لیست توجه کنیم:

۱) تشدید تحریم ها: به محض رسمیت یافتن شکست و قطع بی نتیجه ی مذاکرات، تحریم هایی که براساس توافق ژنو درنوامبر ۲۰۱۳ نرم تر شده بودند به جای قبلی خود بازخواهد گشت و علاوه بر آن، تحریم های تازه ای از سوی کنگره ی آمریکا، شورای امنیت، اتحادیه ی اروپا و یا دولت آمریکا می تواند وضع و اجرایی شود. امری که با خود حلقه ی تنگ فشار اقتصادی را تقویت خواهد کرد و اقتصاد نزار ایران را با مشکلات کمرشکنی مواجه خواهد ساخت. بسیاری از این موارد از قبل پیش بینی شده و به محض قطعی شدن شکست مذاکرات اجرایی خواهد شد.

۲) فرار سرمایه ها: با بدیهی شدن شکست مذاکرات و در نبود چشم انداز امیدوار کننده، بسیاری از سرمایه ها برای امنیت خویش راه فرار را برخواهند گزید. تبدیل سرمایه های غیر منقول به منقول و خارج ساختن آنها از کشور در دستور کار دهها هزار نفر از سرمایه داران بخش خصوصی و یا شبه دولتی قرار خواهد گرفت. فضای هراس و فرار سرمایه، آن گونه که نمونه ی نرم آن را در یونان ورشکسته ی امروز می بینیم، به شکل وسیع، خشن و گسترده ی خود در ایران روی خواهد داد. فراموش نکنیم که این امر با خود بحران های حاشیه ای بسیار خواهد داشت. به طور مثال عرصه ی مسکن افزایش یافته و به واسطه ی تقاضای ضعیف برای آن حوزه ی ساختمان سازی با بحران مواجه خواهد گشت.

۳) افزایش قیمت ارزهای خارجی: پدیده ی فرار سرمایه ها هجوم میلیاردها تومان از غول نقدینگی را به سوی بازار ارز به دنبال داشته و می تواند قیمت دلار را به صورت بی سابقه ای بالا برد. افزایش ناگهانی تقاضا برای دلار از یکسو و ضعف عرضه از سوی دیگر ارزهای خارجی و طلا را در موقعیت نایاب یا کمیاب قرار داده و برای آنها سیر صعودی تند قیمت را رقم خواهد زد.

۴) کاهش ارزش پول ملی: با هجوم سرمایه های نقد شده وبه طور کلی بخش قابل توجهی از نقدینگی به سوی بازار ارز و طلا و افزایش قیمت آنها، ارزش پول ملی (ریال) به شدت کاهش یافته و نرخ برابری آن در مقابل دلار، یورو و سایر ارزهای خارجی به مرزهای بی سابقه ای نزول خواهد کرد.

۵) افزایش ناگهانی تورم: با بی ارزش شدن ریال قیمت ها سیر صعودی را به پیش گرفته و ابعاد بی سابقه ای را به خود خواهد گرفت. تورم بیست تا سی درصدی کنونی به چندین برابر خواهد رسید و به ویژه در مورد کالاهای اساسی این تورم ناگهانی با خود تمام عوارض مخرب اقتصادی را به دنبال خواهد داشت. قدرت خرید شهروندان کاهش یافته ی و چرخه ی فقر و عدم توانایی در پاسخگویی به نیازهای ابتدایی معیشت خانواده تشدید خواهد شد.

۶) احتکار و کمبود کالا: به دلیل نوسانات شدید قیمت ها، صاحبان کالاها در یک واکنش عصبی از ارائه ی کالاهای خود به بازار خودداری خواهند کرد. آنها مطمئن نیستند که با فروش یک کالا بتوانند همان کالا را به قیمتی کمتر از قیمت فروش فعلی خود در بازار عمده فروشی پیدا کنند. به همین دللیل بیرون کشیدن کالاها از فروشگاه ها وپنهان کردن آنها در انبارها آغاز شده و می تواند موجی از احتکار وکمبود مصنوعی کالاها در بازار را شکل دهد. کمبود مصنوعی ناشی از احتکار به سهم خود در افزایش قیمت ها نقش داشته و دو تسلسل مخرب اقتصادهای بی برنامه را به کشور تحمیل خواهد کرد.

۷) هجوم به بانک ها و افزایش تقاضای نقدینگی: با آشکار شدن روند افزایش ساعت به ساعت قیمت ها، مردم درصدد ذخیره سازی کالاهای اساسی بر می آیند. امری که از یکسو می تواند با ایجاد یک تقاضای بی سابقه برای این گونه کالاها به قحطی و نایاب شدن آنها موجب شود و از سوی دیگر، سبب هجوم مردم به بانک ها برای در دست گرفتن پول نقد خود و تبدیل آن به کالا شود. حجم نقدینگی باز هم بالاتر رفته و تقاضای شدید جدید تورم را باز هم افزایش خواهد داد.

۸) بحران بانک ها و تامین نیاز مالی کشور: هجوم میلیونی مردم برای بیرون کشیدن پول های خود و تبدیل آن به کالاهایی که قیمتشان هر ساعت افزایش می یابد نظام بانکی کشور را با کمبود نقدینگی و ورشکستگی مواجه خواهد ساخت و نظام مالی کشور را فلج خواهد کرد. می بینیم که دولت کنونی یونان برای مقابله با خروج نقدینگی بانک ها را تعطیل کرده است. در ایران تعطیلی بانک ها می تواند سبب ناآرامی های مهم اجتماعی شود. عدم دسترسی مردم به پول خود در جامعه ای که مشروعیتی برای عملکرد نظام حاکم قائل نیست فضای رعب و نگرانی را حاکم ساخته و رفتارهای نظم شکن را افزایش خواهد داد.

۹) موج تعطیلی کارخانه ها: افزایش قیمت دلار وسقوط پول ملی بسیاری از فعالیت های تولیدی در داخل کشور را که وابسته به واردات مواد اولیه از خارج هستند از حیث اقتصادی بی نتیجه و بی مورد ساخته و آن را به تعطیلی خواهد کشاند. با تعطیل شدن چرخه ی تولید در بسیاری از حوزه های اقتصادی درکشور، بسیاری از کارگاه ها و کارخانه ها درهای خود را بسته و کارگران و کارکنان خود را اخراج خواهند کرد. این امر سبب تشدید ناگهانی بازار بیکاری شده و با خود بحران های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. مزدبگیران که نان آوران خانواده ها هستند با بحران عدم توان تامین نیازهای روزانه ی خانواده هایشان مواجه شده و اعتصابات و اعتراضات اوج خواهد گرفت.

۱۰) هجوم و غارت فروشکاه ها و انبارها: با آشکار شدن بن بست اقتصادی کشور و استقرار فضای قحطی و هراس اجتماعی، مردمی که نتوانسته اند نیازهای حیاتی خود را از هیچ راه قانونی تامین کنند به رفتارهای هنجارشکن روی آورده و سعی می کنند به هر طریق که شده حداقل های معیشتی را برای تضمین بقای خود و خانواده به دست آورند. یکی از روش ها هجوم به فروشگاه ها، مغازه ها و یا انبارها و حتی کامیون های حاوی کالاها در جاده ها و خیابان ها می باشد. دزدی و سرقت و غارت به نحو بارزی افزایش خواهد یافت.

۱۱) از میان رفتن امنیت اجتماعی: با هجوم به مغازه ها و فروشگاه ها، فضای ناامنی درکشور مستقر و روند عادی و روزمره ی زندگی متوقف خواهد شد. امنیت شهروندان زیر سوال رفته و امکان خرید روزانه و حمل مواد خوراکی مانند نان و گوشت بدون خطر تهاجم توسط گرسنگان وبی خانمان ها، که شمار آنها به سرعت افزایش خواهد یافت، سخت خواهد بود. آوارگان، گرسنگان و کارتن خواب های جدید در خیابان ها در کمین نان و غذا نشسته و در تمام فضای شهرهای بزرگ سرگردان خواهند بود. زدو خوردهای خیابانی و نزاع بر سر نان و امثال آن به صورت روزمره و گسترده مطرح خواهد شد.

۱۲) آغاز شورش های اجتماعی: شرایط ناامنی ناشی از کمبود کالا و کاهش قدرت خرید سبب بروز رفتارهای جمعی خشن و تهاجمی خواهد شد. این امر در قالب شورش های کور اجتماعی در مقابل فروشگاه ها، انبارهای مواد خوراکی، نانوایی ها و به ویژه در محله های فقیر و محروم آغاز خواهد شد. شورشی ها گرسنه و رادیکال بوده و می توانند خسارات بزرگی وارد کرده و خطر های مهم امنیتی برای حکومت به وجود آورند. وجود عناصر سازمان یافته ی اجتماعی می تواند این شورش های بی هدف را به خیزش های هدفمند تبدیل ساخته و شرایط را به کلی عوض کنند.

۱۳) استقرار فضای نظامی-امنیتی سرکوبگرانه: با زیر سوال رفتن امنیت اجتماعی، رژیم که پاسخی برای آن ندارد زبان سرکوب را پیش گرفته و درگیری های شدید و خونینی را در صحنه ی خیابان ها رقم خواهد زد. این امر می تواند لایه های محروم اجتماعی را که چیزی برای از دست دادن و تکه نانی برای سیر شدن ندارند به مقابله به مثل و آکسیون های قهرآمیز و رادیکال هدایت کند. این برخوردها از هر دو طرف شرایط را برای اوج گیری کنش-واکنشی خشونت و رفتن به سوی رویارویی های سهمگین نخست در مناطق حاشیه نشین و بعد در مراکز شهرهای بزرگ و کوچک خواهد کشاند.

۱۴) افزایش دستگیری و اعدام: با آغاز چرخه ی خشونت اجتماغی، خشونت سیاسی که در شرایط فعلی هم در سطح بالایی است اوج تازه ای خواهد گرفت. رژیم برای کنترل اوضاع به سرکوب اجتماعی و سیاسی و استقرار فضای اعدام و خشونت-به مثابه رفتار تابستان ۱۳۶۷- روی خواهد آورد. موج اعدام ها در زندان ها و نیز دستگیری های گسترده، قطع اینترنت و افزایش سانسور برخی از جلوه های این امر می توانند باشند. این برخوردها به نوبه ی خود عصبیت حاکم بر جامعه را تشدید کرده و بستر را برای انفجار اجتماعی و خیزش های رادیکال مردمی فراهم خواهد کرد.

۱۵) انزوای بیشتر رژیم در صحنه ی جهانی: پشت کردن به درخواست جامعه ی جهانی از یکسو و اتعکاس اخبار سرکوب از سوی دیگر موجبات محکوم و منزوی ساختن رژیم را فراهم خواهد ساخت. به این ترتیب، اتخاذ محدودیت های جدید سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی برای رژیم و عوامل آن در صحنه ی بین المللی اوج تازه ای به خود گرفته و با هر واکنش عصبی از جانب رژیم تشدید خواهد شد. اعتبار نسبی کنونی رژیم به طور جدی زیر سوال رفته و در چشم جهانیان رژیم ایران به عنوان یک رژیم نامشروع و تحمیلی معرفی خواهد شد. امری که گفتمان ضرورت و درک رفتن آن را تقویت می کند.

۱۶) تسویه حساب های درون ساختار قدرت: با استقرار فضای ناامنی در داخل و فشار، تهدید و انزوا از خارج، جناح غالب به دنبال یک دست کردن رژیم برآمده و به این ترتیب بیرون کردن نیروهای ناهمگون و دردسر ساز درون نظام را آغاز خواهد کرد. مثلث سنتی قدرت (روحانیت-بازار-سپاه) با استفاده از بازوی نظامی، شبه نظامی، انتظامی و امنیتی خود به مثلث جدید قدرت (باند رفسنجانی، اصلاح طلبان و باند روحانی) هجوم آورده و با استفاده از روش های متداول قضایی و یا «گروه های خودسر» آنها را تارومار کرده و از صحنه ی تصمیم گیری سیاسی به بیرون خواهد انداخت. امری که می تواند حالتی شبه کودتایی به خود گرفته و موضوع برگزاری هرگونه انتخاباتی را تا «اطلاع ثانوی» از دستور کار خارج ساخته و شرایط را برای انتقال رهبری از ولی فقیه بیمار نظام به آخوند مطمئن دیگری فراهم سازد. سقف تحمل سپاه و بیت رهبری در آن شرایط به شدت پایین خواهد آمد.

۱۷) آتش افروزی در منطقه: با به پایان رسیدن مذاکرات و محو شانس حل صلح آمیز پرونده ی اتمی ایران به سوی آن خواهیم رفت که رژیم برای بالا بردن ضریب امنیتی خود در مقابل هجوم احتمالی نظامی خارجی، به صورت پیشگیرانه و در راستای «عمق استراتژی نظامی» خویش در منطقه، سیر تازه ای از دخالت ورزی های تروریستی و آتش افروزی را آغاز کند. حضورنظام در افغانستان از طریق طالبان، در عراق از طریق شبه نظامیان شیعه ی تحت امرنیروی قدس سپاه، در یمن از طریق حوثی ها، در بحرین از طریق شیعیان نزدیک به تهران، در سوریه از طریق دفاع از رژیم بشار اسد، در لبنان از طریق حزب الله لبنان و حتی درنوار غزه از طریق سازمان جهاد اسلامی …. دست تهران را برای جنگ افروزی در قلب خاورمیانه باز خواهد گذاشت. جنگی که به زعم فرماندهان سپاه اگر قرار باشد به مرزهایش نرسد باید در دوردست برافروخته شود. محاسبه ای که در آن شرایط شاید درست از آب درنیاید.

۱۸) شکل گیری جبهه ی گسترده ی سیاسی و نظامی علیه تهران: دخالت های تروریستی و جنگ افروزانه ی رژیم از یکسو و ضرورت برخورد با خطر دستیابی ایران به بمب اتمی، جهان غرب را واخواهد داشت تا با متحدین منطقه ای یا اتحادهای منطقه ای از پیش شکل گرفته، جبهه ی گسترده ای را برای زمینه سازی شکست نظامی رژیم تدارک ببیند. در این جبهه هم ایالات متحده ی آمریکا حضور خواهد داشت و هم مجموعه ی قدرت های غربی و ناتو؛ از آن سوی عربستان سعودی و کشورهای عرب منطقه به همراه مصر، پاکستان و حتی ترکیه نیز حضور خواهند داشت. به همه ی این ها اسرائیل را نیز اضافه کنیم. این جبهه ی گسترده که در حال حاضر نیزبه صورت غیر رسمی شکل یافته است در آن زمان حالت رسمی و علنی به خود گرفته و در تدارک یکی از بزرگترین جنگ های تخریب گر منطقه ای خواهد بود. رژیم ایران به تنهایی و در صورت نبود پشتیبانی مشخص روسیه و چین در مقابل چنین قدرت متحد و گسترده ای با شرایط بسیار سخت و تهدید آمیز مواجه خواهد بود.

۱۹) محاصره ی دریایی ایران: تابع ضرورت تشدید تحریم ها و در مسیر آماده سازی برخورد نظامی با ایران، موضوع محاصره ی دریایی کشور در دستور کار قرار گرفته و ورود و خروج کشتی های باربری و نفتکش ها به بنادر ایران مورد بازرسی قرار خواهد گرفت. این امر به صادرات نفت ایران از یکسو و ورود کالاهای اساسی به داخل کشور از سوی دیگر لطمه وارد کرده و اوضاع اقتصاد و شرایط عمومی کشور را به سوی وخامت خواهد برد. سخت گیری و رصد کردن واردات و صادرات می تواند حتی به مرزهای خاکی و هوایی کشور تعمیم یابد.

۲۰) برخورد نظامی: روند انزوای بیشتر اقتصادی و سیاسی نظام از یکسو و تلاش برای مقابله با نقش تخریب گر آن در خاورمیانه از سوی دیگر و در عین حال، تعهد جدی و مکرر کاخ سفید به کنگره، اسرائیل و متحدان غربی و منطقه ایش برای مقابله ی حتمی با دستیابی ایران به سلاح هسته ای سبب خواهد شد در نهایت، ضرورت برخورد نظامی با رژیم ایران مطرح شود. این برخورد در قالب حمله به تاسیسات اتمی ایران و در صورت پاسخ دهی از سوی تهران، با یک حمله ی نظامی همه جانبه و بی سابقه همراه خواهد بود. تخریب تمام تاسیسات هسته ای، نظامی و زیر بنایی ایران در قالب حمله به ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ هدف در دستور کار نیروهای نظامی آمریکا و متحداتش قرار دارد. این حمله ایران را، به گفته ی برخی از منابع نظامی که موضوع را به صورت یک احتمال بررسی کرده اند، به دوران زمینداری و به گفته ی بعضی دیگر به «عصر حجر» باز خواهد گرداند. نابودی دراز مدت امکان بازسازی ایران و نیز تجزیه ی کشور و تغییر نقشه ی آن عوارض جانبی چنین حمله ای می تواند باشد.

۲۱) تشدید بحران زیست محیطی: به دنبال و همزمان با تدارک این حمله ی گسترده ی نظامی، بحران زیست محیطی در حال اوج گیری در سراسر کشور است. خشکسالی، سوء مدیریت منابع آبی و از میان بردن طبیعت کشور، حتی بدون جنگ،÷ آینده ی سیاهی را در مقابل مردم ایران قرار داده است. در صورت بروز جنگ، تمام این مشکلات زیست محیطی مانند کم آبی، بی آبی و غیر قابل زیست شدنن دو سوم خاک ایران تشدید و تسریع شده و می تواند یکی از بحران های بی سابقه ی تاریخ بشر را در این منطقه دامن زند. مهاجرت اجباری دهها میلیون ایرانی در این راستا قابل پیش بینی است. چند ده میلیون نفر باید در کشور جابجا شده و یا به سوی کشورهای همسایه در جستجوی آب و غذا هجوم آورند. جهان با یکی از جدیترین موارد بحران های بشردوستانه مواجه خواهد شد.

۲۲) ضرورت جایگزینی رژیم: با اوضاعی این چنین و به ویژه در صورت در دستور کار قرار گرفتن سناریو برخورد نظامی با رژیم ایران، به مثابه تجربه ی افغانستان و عراق و سوریه، ضرورت یافتن جایگزین برای رژیم جمهوری اسلامی مطرح شده و این امر قدرت های بزرگ را به سمت یافتن جایگزین های مناسب برای رژیم محکوم به نابودی ایران خواهد راند. موضوعی که می تواند سرنوشت سیاسی ایران را به چیزی شبیه به عراق و یا افغانستان کنونی نزدیک سازد.

نتیجه گیری

آن چه آمد برخی از موارد، عوارض و نتایج قابل پیش بینی برای سناریوی شکست مذاکرات اتمی در روزهای آینده می باشد. ممکن است که آن چه دراین نوشتار آمده، در صورت تحقق فرضیه ی عدم امضای توافقنامه، با سرعت، شکل و گستره ی متفاوتی روی دهد، اما برای هرناظر بی طرفی این امر واضح است که مشکلاتی شبیه آن چه در این نوشتار آمده است می تواند در صورت عدم امضای توافقنامه ی اتمی توسط رژیم ایران در انتظار کشورمان باشد. این که سرعت و شکل این پیش بینی قدری متفاوت باشد قابل تصور است اما در این نباید تردید داشت که ساختارهای اقتصادی کشور از هم خواهد پاشید، آشوب های اجتماعی جامعه را فرا خواهد گرفت، بحران سیاسی تشدید خواهد شد، چرخه ی خشونت داخلی و بحران زایی خارجی به صورت تدریجی تشدید شده و در نهایت به یک جنگ داخلی از یکسو و حمله ی نظامی از سوی دیگر خواهد انجامید.

از آن جا که این سناریو در برگیرنده ی پایانی تباه و سیاه است، بدیهی است که هر وطن دوستی آرزوی سرنوشت متفاوتی را برای کشور داشته باشد. اما نباید از یاد برد که کشورمان تحت یک حاکمیت عقلانی و علاقمند به آینده ی ایران نیست، برعکس، در دست افرادی است که از خرد و عقلانیت به دور بوده و سرنوشت درازمدت این سرزمینِ دارای تاریخ ده هزار ساله برایشان فقط در یک راستا معنا دارد: حفظ انحصار قدرت و ثروت. از همین روی باید پیش بینی بدترین ها را در دستور کار خود قرار داده و هر یک به عنوان یک ایرانی به فکر ایران باشیم.
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.