اگر جامعه و جنبشهای مدنی مردم ایران و نیروها و شخصیتهای ملی و میهندوست ایرانی نتوانند حکومت سرکش و توسعهطلب ولایت فقیه را مجبور به عدم مداخله در سایر کشورهای خاورمیانه نمایند بیتردید دیری نخواهد گذشت که شرارتها و جاهطلبیهای خامنهای و مشاوران نظامی امنیتی بیت رهبری، باعث کشانده شدن جنگ و کشتار فرقهای و مذهبی به داخل مرزهای ایران شود
تیرگی رابطه دو حکومت قرون وسطائی ایران و عربستان سعودی و پیامدهای ناشی از آن، دو حکومتی که هریک سودای رهبری “جهان اسلام”را درسرمی پرورند با اعدام شیخی شیعه درعربستان سعودی از یکسو و اشغال و به آتش کشیدن سفارتخانه و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهدازسوی دیگربه نقطه اوج خود رسیده است. اجماع وسیعی ازکشورهائی که شهروندانشان عمدتاً سنی مذهب اندعلیه جمهوری اسلامی، درخاورمیانه و شمال افریقا در حال شکل گیری است ودراین گیرودارکه بواسطه شرارت کانون های قدرت درجمهوری اسلامی، منافع و امنیت ملی ایران با خطرهای جدی مواجه شده است، ذوب شده گان درولایت فقیه، با تحریکات وآتش افروزی های خود، شرایط را برای دامن زدن بیشتربه مناقاشات ویرانگر شیعه وسنی در خاورمیانه و شمال افریقا فراهم سازد واین منطقه ازجهان را بیش ازپیش وبرای سالهای طولانی به صحنه کشت و کشتاروفقر وآوارگی و مسابقه تسلیحاتی تبدیل نماید.
دو حکومت فوق ارتجاعی ایران وعربستان سعودی که سالها است درنقض ابتدائی ترین حقوق بشروشکنجه و اعدام شهروندان خود درصدر لیست ناقضان حقوق بشرسازمان ملل متحد قراردارند، درسالهای اخیرو بدون اینکه مستقیماً و بطوررسمی با یکدیگروارد جنگ گردند، با روان ساختن سیل پول و اسلحه بسوی نیروی های هوادارخود درعراق و سوریه ولبنان ویمن وبحرین و… ، عملاً آتش بیارجنگهای فرقه ای و اقدامات تروریستی در کشورهای خاورمیانه شده اند. بحران کنونی بین دوکشورکه این روزها به بهانه اعدام شیخی شیعه، آنهم از طرف حکومتی که اعدام چندین هزاردگراندیش ایرانی و مخالفان خود درکارنامه اش به ثبت رسیده است، عمری به قدمت تأسیس جمهوری اسلامی، و ریشه دررقابت و توسعه طلبی دوحکومت واپسگرای شیعه دوازده امامی و سنی وهابی برای حفظ و توسعه حوزه نفوذ ایدئولوژی قرون وسطائی این دو حکومت شریعتمدارداردکه هریک خود رامتولی ومجری فرامین الهی درروی زمین میپندارند!
اختلافات و قدرت نمائی های دو حکومت مذهبی ولایت فقیه ایران و وهابی عربستان سعودی از آنجائی آغاز شد که خمینی پس ازبقدرت رسیدن درایران و برقرارنمودن حکومت اسلامی دراین کشور، رؤیای رهبری مسلمانان جهان ودراختیارگرفتن حضانت کعبه را در دستورصدورانقلاب اسلامی قرارداد. او که درایران براحتی و با ساخت وپاخت قدرتهای جهانی ودراثرارزیابی های نادرست وخطاهای فاحش گروههای سیاسی میهن ما، قدرت سیاسی را درایران قبضه نموده بود، تصورمیکرد که قادرخواهد بود که حکومت های کشورهای عربی را نیز به سادگی سرنگون کرده وبزعم خودش درآن کشورهاحکومت های اسلامی از نوع ولایت فقیه برقرارنماید! خمینی پس ازبقدرت رسیدن درایران بارها درسخنرانی ها و پیام های خود اعلام داشته بود : “اسلام و حکومت اسلامی هیچ مرزی را برسمیت نمیشناسد” اوآنقدردررؤیای برپا کردن حکومت جهانی اسلام و پشتیبانی از”مستضعفین وبرقرارنمودن عدل اسلامی و جنگ با کفار” درسرتاسرجهان فرورفته بود که بارها اعلام داشت: “ما تا برافراشته شدن پرچم لااله الاالله” درسرتاسرجهان ازپای نخواهیم نشست”! خمینی درهرمناسبتی به مسئولان حکومت نوبنیاد جمهوری اسلامی هشدارمیداد که : غفلت ازصدورانقلاب اسلامی به سایرکشورها موجب ازبین رفتن انقلاب اسلامی ایران خواهدشد!
جنگ ایران وعراق و طرح شعار”راه قدس ازکربلامیگذرد” با هدف نابودی اسرائیل و آزاد ساختن “بیت المقدس”نخستین قبله مسلمانان نیزدرراستای چنین تفکری به مدت هشت سال به درازا کشیده شد، ودرست در سالهائی که آن جنگ ویرانگرادامه داشت، خمینی تزمعروف خود را با عنوان”برائت ازمشرکین در مراسم حج” به مسلمانان جهان عرضه نمود! به موجب این تز،او تصمیم گرفته بود که مراسم مذهبی حج را به مراسمی بقول خودش”سیاسی عبادی” تبدیل نماید و ازتجمع ملیونی مسلمانان درمکه،برای رساندن پیام صدورانقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهااستفاده کند،اما با وجود دستوراکیدحکومت عربستان سعودی مبنی بر احترازازسیاسی کردن مراسم حج، جمهوری اسلامی و بفرمان خمینی اصراربرتبدیل کردن مراسم مذهبی حج به راهپیمائی سیاسی وطرح شعارهای مرگ براین ومرگ برآن را داشت، ودر تعقیب چنین سیاستی همه ساله چندین هزارتن ازافراد وابسته به سپاه پاسداران، بسیج مستضعفین،بنیاد شهید و سایرنهادهای حکومتی، با هزینه دولت و برای برپاکردن تظاهرات “برائت ازمشرکین” به مکه اعزام میکرد تا درآنجا با برافراشته کردن عکس های خمینی و شعارهائی که مؤید رهبری خمینی برای مسلمانان جهان باشد، گویا ازامریکا و اسرائیل که بزعم خمینی شیاطین بزرگ معرفی میشدند ورژیم های کشورهای عربی وازجمله حکومت عربستان سعودی که بزعم اوشیاطین کوچک محسوب میگردیدند اعلام برائت نمایند!
ازنخستین مراسم حج پس ازاستقرار جمهوری اسلامی تا سال ۱۳۶۴ همه ساله مراسم تظاهرات”برائت ازمشرکین” همواره توأم بود با درگیری ها وزدوخوردهای پراکنده ی نیروهای خط امامی اعزامی به مکه با پلیس و نیروهای امنیتی عربستان سعودی، تا اینکه درمراسم حج سال۱۳۶۵ سازماندهندگان تظاهرات “برائت ازمشرکین” یعنی نهادهای وابسته به حکومت اسلامی ایران دست به اقداماتی زدند که حکومت سعودی ازآن تاریخ به بعد هرگونه تظاهرات سیاسی را در مراسم حج ممنوع و غیرقانونی اعلام کرد. مختصر اینکه ماموران گمرگ فرودگاه جدّه، دهها کیلو مواد منجره را درچمدانهای ایرانیانی که برای مراسم حج وارد عربستان شده بودند کشف کردند وهمین مسئله موجب گردید که حکومت وهابی عربستان سعودی به حکومت شیعه ایران اخطار دهد که ازسال آینده راهپمائی وتظاهرات حجاج ایرانی تحت عنوان “برائت از مشرکین”رادرمراسم حج تحمل نخواهد کرد.اما خمینی و مسئولان خط امامی جمهوری اسلامی درآن زمان که عمدتاً همین اصلاح طلبان کنونی جمهوری اسلامی را تشکیل میدادند،بدون کوچکترین توجهی به اخطارحکومت عربستان سعودی، درمراسم حج سال ۱۳۶۶ به روال سالهای گذشته در مراسم حج تظاهرات”برائت از مشرکین”براه انداختند که با سرکوب شدید نیروهای دولتی سعودی مواجه گردید. بیش از۴۰۰ کشته وصدها مجروح و مفقود الاثر که عمدتاً ایرانی بودند حاصل تظاهراتی شد که فرمان انجامش راخمینی صادر کرده بود و مجریانش نیز خط امامی های ذوب شده درولایت فقیه بودند.
پس از سرکوب خونین تظاهرات “برائت ازمشرکین” درتابستان ۱۳۶۶، خمینی طی نطقی وبدون اینکه لااقل بخشی ازمسئولیت فاجعه کشتارمکه را بپذیرد، ازشیوه معروف وشناخته شده خودش که برای تمام فجایع و تبهکارهای خویش خیرومصلحتی الهی قائل میشد، استفاده نمود ودراوج عوامفریبی خطاب به مردم ایران ومسلمانان جهان چنین گفت:
«اگر مى خواستیم پرده ازچهره کریه دست نشاندگان آمریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقى بین محمدرضاخان وصدام، آمریکایى و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلام زدایى ومخالفتشان با قرآن نیست وهمه نوکرآمریکا هستند و مامورخراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فریاد حق طلبانه ملتها، باز به این زیبایى میسر نمى گردید، و همچنین اگرمى خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونى کعبه لیاقت میزبانى سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تامین آمریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کارى از دستشان برنمى آید، بدین خوبى نمى توانستیم بیان کنیم و اگرمى خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابیهاى پست بی خبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به این اندازه که کارگزاران ناشى و بى اراده حاکمیت سعودى در این قساوت و بى رحمى عمل کرده اند، موفق نمى شدیم و حقا که این وارثان ابى سفیان و ابى لهب و این رهروان راه یزید روى آنان و اسلاف خویش را سفید کرده اند.»
خمینی در ادامه سخنانش ناخواسته پرده ازاهداف پنهان پروژه تظاهرات”برائت ازمشرکین” که همانا چشمداشت او به خارج نمودن حضانت کعبه ازدست حکومت عربستان سعودی بود برداشت وچنین گفت :
«این ننگ را نباید ما به گور ببریم که ما بودیم، دیدیم در حضور ما بزرگترین جنایت واقع شد و حالا هم آنها طلبکار هستند از ما.
کشتار حجاج، توطئه اى از پیش طراحى شده این توطئه بى اشکال، یک توطئه سابقى بود، هیچ اشکالى در این نیست که یک سابقه اى داشت این توطئه ، بنا داشتند بر اینکه این امر واقع بشود، تحمیل کرده بودند بر آل سعود احمق، که یک همچون کار احمقانه اى بکند و خودش را در تمام دنیا منحط کند.قضیه کشته شدن نیست، قضیه هتک احترام است. از اول هم این طور بود، براى اینکه اینها چه کاره اند که آمده اند خادم الحرمین – خائن الحرمین – شده اند، کى اینها را خادم الحرمین قرار داده؟ با چه وجهى اینها اسم مملکت اسلامى را تغییر داده اند از آنى که بود، حجاز را مملکت سعودى قرار دادند؟ مملکت سعودى به چه مناسبت؟ اینها مسائلى است که همه اش بغرنج است و ما نمى دانیم که این عار چطور خارج بشویم در هر صورت آل سعود براى تصدى امور کعبه و حج لیاقت نداشته و علما و مسلمانان و روشنفکران باید چاره اى بیندیشند»
سودای رهبری مسلمانان جهان و در دست گرفتن کنترل کعبه، فکرخمینی را آنقدربه خود مشغول میداشت که او حاضرشده بود صدام حسین و تمام دشمنان خودش را ببخشد ولی درمورد آل سعود و”حاکمان حجاز” هیچ گذشتی را جایزنمیدانست وگفت :
«اگر ما ازمسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگرما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمى توانیم از مسئله حجاز بگذریم. مسئله حجاز یک باب دیگرى است،غیر مسائل دیگر و لازم است زنده نگه داشتن این روز، روزى که این خیانت شد به اسلام.مسئله بالاتر از این مسائل است و باید ما با همه قوایى که داریم، مسلمین با همه قوایى که دارند و دنیا، آنهایى که به خدا اعتقاد دارند با همه قوایى که دارند، باید با این مسئله محاربه کنند»
و اما آیت منتظری که درآن هنگام هنوزبه غضب خمینی گرفتارنشده بود وازمقام “امید امت وامام” وجانشینی رهبرعزل نگردیده بود در خاطرات خود اشاره ای به واقعه خونین مکه در سال ۱۳۶۶دارد و تلویحاً اعتراف میکند که درآن واقعه نیروهای اعزامی ازجانب جمهوری اسلامی با “نپختگی” شروع کننده اغتشاش بوده اند.آیت الله منتظری چنین مینویسد:
«بسیاری از افراد مورد اطمینان که خود ناظر جریان و در خط مقدم راهپیمایی بودهاند میگویند همهٔ گناه گردن سعودیها نیست و ممکن بود راهپیمایی آبرومندانه انجام شود و به اینجا هم منجر نشود، ولی در اثر تندی بچهها و بیبرنامگی اجمالاً هجوم و حمله از طرف بچههای نپختهٔ ما شروع شد و سوژه به دست دشمن داد، هرچند دشمن مجهز و مهیا بود و دنبال بهانه میگشت تا ما را سرکوب کند. دشمن در سال قبل از آن در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساکهای حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازهای اغماض کرد و ما موضوع را رسیدگی نکردیم بلکه مغرور شدیم و در سال بعد چنین مصیبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد.»
نتیجه وحرف آخر: دربرانگیختن وشعله ورساختن جنگهای فرقه ای ومذهبی که هم اکنون درکشورهای خاورمیانه جریان دارد، حکومت ولایت فقیه شیعه دوازده امامی که ملهم ازافکارمخرب وضدملی خمینی است نقش اساسی داشته ودارد، دخالت در امورداخلی کشورهای عربی و از جمله در عراق و سوریه و لبنان و یمن و عربستان و بحرین و… به بهانه دفاع از شیعیان اما در حقیقت به منظور توسعه قلمرو جغرافیائی و ایدئولوژیک حکومت ولایت فقیه شیعه دوازده امامی، تاکنون خسارات سنگینی را برای منافع ملی ایران و سایر کشورهای منطقه ببار آورده است. اگر جامعه و جنبش های مدنی مردم ایران و نیروها و شخصیت های ملی و میهن دوست ایرانی نتوانند حکومت سرکش و توسعه طلب ولایت فقیه را مجبور به عدم مداخله در سایر کشورهای خاورمیانه نمایند بی تردید دیری نخواهد گذشت که شرارت ها و جاه طلبی های خامنه ای و مشاوران نظامی امنیتی بیت رهبری، باعث کشانده شدن جنگ و کشتار فرقه ای و مذهبی به داخل مرزهای ایران شود.
فراموش نکنیم اگر بواسطه سلطه و توصیه آخوندهای شریعتمدار دربار فتحعلی شاه قاجار که اصرار بر ادامه جنگ با “کفار روسیه” و بسط مذهب “حقه جعفری” را در سرزمین کفر داشتند، بخش وسیعی از سرزمین ایران در آن زمان از کشور جدا گردید، اینک که تمام قدرت و حکومت در دست با”کفایت” نوادگان همان شریعتمداران است چنین امری نمیتواند غیرمحتمل به نظر برسد چرا که در فرهنگ این جماعت فسیل شده در افکار و روابط قبیله ای ۱۴۰۰ سال پیش صحرای عربستان، چیزی به نام وطن وجود ندارد و آنچنانکه خمینی گفت: ملی گرائی کفر است و اسلام هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد، و سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که هم اکنون نیروهای تحت فرماندهی اش در جنگ های فرقه ای عراق و سوریه و لبنان مشارکت فعال دارند،اخیراً ضمن ستایش از خامنه ای و سیاست های داخلی و خارجی رهبر،وقایع کنونی خاورمیانه را به فال نیک گرفته و میگوید: «شکلگیری داعش و تکفیریها و این حوادثی که در سالهای اخیر دارد اتفاق میافتد اینها همه زمینهساز ظهور امام زمان است»! براستی و بقول شاعر زنده یاد: “بر کشورم چه رفته است”
از: گویا