از راست، آقایان محمدی اردهالی، خسرو سیف، دکتر محمود مصدق، خانم پرستو فروهر، دکتر بهروز برومند، دکتر فروزان، بامداد ارفع زاده، مهندس ناصر شیرازی، دکتر رحیم زاده
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
در باره مصدق و کودتای ۲۸ مرداد:
سرنوشت ایران را شاه و چاقوکش هایش در ۲۸ مرداد به سراشیبی تندی انداختند
—————————
چهل و نهمین سالگرد درگذشت نخست وزیر آزاده، قهرمان ملی کردن صنعت نفت و مایه ی سرفرازی ملت ایران زنده یاد دکتر محمد مصدق (۱۳۴۵-۱۲۶۱)
یادداشت:
در نخستین بازجویی در دادسرای ویژه روحانیت درزمستان ۱۳۷۷ از جمله سؤالات بازجو پرسش از مسلمانی مصدق بود! و من کتبا نوشتم کسی که گفته مصدق دین ندارد باید شرعا اقامه دلیل کند. مصدق مسلمانی آزاده اهل نماز و روزه و پرداخت وجوهات شرعیه بود. دفاع از دیانت قهرمان ملی شدن صنعت نفت مطابق کدام قانون جرم است؟
و اخیرا در کلاس «دین و سیاست در ایران معاصر» در دانشگاه دوک برای دانشجویان آمریکایی داشتم از کودتای امریکایی انگیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می گفتم، وقتی به عدم خریداری نفت ملی شده ایران از سوی روسیه و دیگر دول رسیدم و اینکه محمد مصدق در نطق رادیویی زنده از مردم خواست برای دفاع از استقلال کشورشان «قرضه ملی» بخرند تا دولت بتواند کشور را اداره کند، و برایشان گفتم که بسیاری زنان ایرانی با فروختن طلای خود و مردان با فروش قالی زیر پای خود به کمک نخست وزیر ملی کشورشان شتافتند. دانشجویان از چشمان تر و صدای بغض کرده استاد ایرانی تعجب کردند. آنها در تکالیف درسی خود این نکته را بوضوح منعکس کرده بودند: امریکا و انگلیس در تداوم دیکتاتوری در ایران مقصر بوده اند.
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
در دوران سلطنت محمدرضاشاه پهلوی (۱۳۵۹- ۱۲۹۸) آخرین شاه ایران صنعت نفت ایران به رهبری دکتر مصدق ملی شد. مصدق کوشید تا قدرت شاه را به چارچوب مشخص شده در قانون اساسی مشروطه محدود کند و وزارت جنگ را از کنترل شاه خارج کند. دولت ملی محمد مصدق با کودتایی انگلیسی- آمریکایی سقوط کرد و شاه که از کشور گریخته بود بار دیگر به قدرت بازگشت. محمدرضا پهلوی پس از کودتا حکمران بلامنازع ایران بود و ابتدا با دو حزب وفادار و سپس با نظام تکحزبی کشور را اداره کرد. سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) وظیفۀ سرکوب مخالفان داخلی را به عهده داشت.
دکتر محمد مصدق (۱۳۴۵-۱۲۶۱) نخستوزیر قانونی ایران پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ برکنار و در دادگاه نظامی علنی به اتهام تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت محاکمه شد و علیرغم دفاع مستند حقوقی و سیاسی به سه سال زندان انفرادی محکوم شد. وی درموردِ دادگاه و علت محاکمۀ خود مینویسد:
«در طول تاریخ مشروطیت ایران این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونیِ مملکت را به حبس و بند میکشند و روی کرسی اتهام مینشانند… به من گناهان زیادی نسبت داده اند ولی من خودم میدانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کردهام.» او با اشاره به سوگند خود به قرآن تأکید کرد که «هرگز تلاشی برای سرنگونی سلطنت و برپایی جمهوری نکرده و آرمانش ایجاد یک پادشاهی مشروطه بود که در آن شاه سلطنت کند نه حکومت.»
مصدق پس از تحمل سه سال زندان در زندان لشکر ۲ زرهی، در ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ به دستور مستقیم شاه برخلاف قانون به ملک پدریش در روستای احمدآباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید مأموران در خانه محصور بود. در طول یازده سال حصر غیرقانونی بهجز اقربای درجۀ اول مجاز به ملاقات کسی نبود. در طول دوران حصر زیر نظر فرزند پزشکش بود اما در روزهای واپسین عمر که شدیداً بیمار بود اجازه داده شده بود به تهران و به بیمارستانی که فرزندش در آن طبابت میکرد منتقل شود، درحالیکه جز برای اعضای فامیل، وی در اینجا هم ممنوعالملاقات بود. دکتر محمد مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان در سن ۸۴ سالگی در حصر غیرقانونی دار فانی را وداع گفت.
مصدق وصیت کرده بود که او را در کنار شهدای ۳۰ تیر در ابنبابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه در یکی از اتاقهای خانه اش در احمدآباد به خاک سپرده شد. حتی اجازه داده نشد برای غسل و تکفین و تشییع و ترحیم جنازه از احمدآباد خارج شود. پیکر مصدق توسط دکتر یدالله سحابی در آب روان احمدآباد غسل داده شد، و آیت الله سیدرضا موسوی زنجانی با حضور نزدیکان آن روانشاد در احمدآباد بر پیکر وی نماز خواند. برگزاری مراسم بزرگداشت مصدق در زمان شاه ممنوع بود. پس از انقلاب در ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ مراسم بزرگداشت باشکوهی با سخنرانی آیت الله سیدمحمود طالقانی با حضور نزدیک یک میلیون نفر در احمدآباد برگزار شد.