متخصصان سلامت روان میگویند عدم امکان گفتوگو میان حاکمان و مردم «آفتی جامعهستیز» است
«عقب گردی فرهنگی» و «خشونتهای نامتمدنانه» در انتظار جامعه ایرانی
با توجه به وقایع ماههای اخیر در ایران، جمعی از متخصصان حوزه سلامت روان، بیانیهای پیرامون آسیبهای روانی-اجتماعی منتشر کردهاند و به سران حکومت هشدار دادهاند که در اگر تغییری جدی در رویکرد مقامات در رابطه با مردم شکل نگیرد، جامعه مسیری «مخرب و مهیب» در پیش میگیرد.
حوادث تلخ آبانماه خونین و کشتار بیرحمانه معترضان در بسیاری از شهرهای ایران، و به تبع آن، دستگیریهای گسترده و نیز سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط موشکهای سپاه و مرگ تمامی سرنشینان آن هواپیما، و دست آخر سرکوب وحشیانه مردم که در واکنش به سرنگونی هواپیما به خیابانها آمده بودند، موجب شد تا خشم مردم از حاکمان و شیوه زمامداری آنها روزبهروز شدت بگیرد.
حال، این متخصصان حوزه سلامت روانی جامعه، در بیانیه خود با اشاره به «جراحتهای هولناکی که در این ایام بر روان جامعه ایرانی فرود آمده» است و این که «اعماق این فاجعه در سطوح فردی و اجتماعی میتواند فراتر از تابآوری و هضمپذیری مردم باشد»، مینویسد: «این مسئله میتواند موجب بروز کنشهایی ویرانگر و پرخاشگرانه شود و گفتوشنید در فضایی فرهنگی را بین حاکمان و مردمان ناممکن سازد.»
به نوشته این متخصصان، نبودِ امکان گفتوگو میان حاکمان و مردم «آفتی جامعهستیز است که برخی رویکردهای تدافعی امنیتی و انتظامی، بستر آن را سالیانی است فراهم آورده است و میتواند به عقبگردی فرهنگی بینجامد و خشونتهایی نامتمدنانه را رقم زند.»
در بخش دیگری از بیانیه این متخصصان و با اشاره به دستگاه رسانهای نظام، آمده است: «وقتی حاکمیت به طور مکرر از طریق رسانهای که بنا بود ملی و اعتمادساز باشد، «اصل صداقت» را مخدوش میسازد، یکی از ستونهای اتکای جامعه متزلزل میگردد و احساس ناامنی روانی ملی فراتر از تحمل میشود و این همه، راه را بر خشونتهای عیان و نهان میگشاید.»
این بیانیه آشکارا به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار میدهد که «مسیر زمانی سختتر میشود که حاکمیت از تابآوری و تحمل عصبانیت مردم رنجوری که تا مغز استخوان احساس تحقیر و فریب خوردگی میکنند، عبور کند. اگر مسیر طبیعی اظهار اعتراض و خشم، که گاه میتواند حتی با اعتراض تند و ابراز خارج از عرف مدنی باشد، تحمل نشود و حاکمیت نخواهد پذیرای شنیدن و درک و فهم آن باشد، نتیجهاش حل و فصل پرخاش فروخورده و اصل کینه و انتقامجویی در جامعه نیست، بلکه این میزان از خشم از شکلی به شکل دیگر بدل میشود، روان فردی و اجتماعی را درگیر خویش میسازد و در موقعیتهایی دیگر، بیم آن میرود که سر بر آورد و برای ابراز خویش مسیرهای مخرب و مهیبی را درنوردد.»
این متخصصان در پایان بیانیه خود خطاب به حاکمان نظام مینویسند: «گفتمان قیممآبانه را وانهند و صدای مردم را بشنوند، به دیگربودگی آنان احترام نهند و دیدگاههاشان در مورد سرنوشتشان را به رسمیت شناسند و مشارکت آنان در زندگانی اجتماعیشان را امکانپذیر سازند، احساس نادیده انگاشته شدن را از اندیشه جامعه بزدایند، با شنیدن و پذیرش کاستیها و پوزشخواهی در گفتار و کردار، التیامی بر آلام جامعه عرضه دارند و بستر بالندگی و پویایی روان و فرهنگ را در جامعه امروز ایران فراهم آورند.»
این بیانیه در حالی خطاب به سران نظام نوشته شده است و آنان را از احتمال بروز خطری جدی در جامعه آگاه میکند، که رفتارهای سران نظام در قبال دردها و سختیهای جانکاه مردم در ماههای گذشته، نشان از بیگانه شدن روزافزون آنان با مردم جامعه دارد.
روایت نظام برای رودررو کردن مردم با یکدیگر، گویی بیش از هرزمان دیگر علنی شده است؛ رهبر جمهوری اسلامی ایران در مهمترین واکنش خود به آبان ماه خونین، نه تنها اصرار به جداسازی صف معترضان از «اغتشاشگران» داشت بلکه در تغییر رویکردی ناگهانی، تعریف نظام از «مستضعفان» را هم مصادره به مطلوبی کرد که در آینده راحتتر بتواند هر «مخالفی» را در جایی بنشاند که دیگر در تعریف «مردم» جایی ندارد.
رهبر جمهوری اسلامی ایران در واکنش به سرنگونی هواپیمای مسافربری هم همین رویکرد را داشت و در روایت خود باز هم با تاکیدی کلیدی بر جداسازی مردم ازیکدیگر، مردم معترض به سرنگونی هواپیما را «فریبخوردگان دشمن» نامید و با اشاره به پاره کردن عکس قاسم سلیمانی توسط معترضان، گفت: «چند صد نفری که به عکس سردار سلیمانی اهانت کردند، جزو مردم ایران هستند یا چند میلیون نفری که او را تشییع کردند؟»
از سوی دیگر، بازوهای رسانههای جمهوری اسلامی و در راس آنها صداوسیما، مدام در حال ساختن و بازسازی روایتی هستند که هر اعتراض خیابانی مردمی را بدل به «اغتشاشگری» میکند و عملا امکان هرشکل از بیان اعتراض عمومی را مسدود میکند.
از: ایندیپندنت