پاینده ایران ای آفریدگار پاک
ترا پرستش می کنم و از تو یاری می جویم
… “خدا را شکر می کنم که با شهادت در این
راه پر افتخار دین خود را به ملت ستمدیده و
استعمار زده و غارت شده ایران ادا کرده ام” …
«از واپسین سخنان شهید دکتر حسین فاطمی»
دکترحسین فاطمی در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در شهر نائین چشم به جهان گشود. تحصیلات قدیم را نزد پدر و دیگر افراد خانواده فرا گرفت و در سیزده سالگی همراه برادرش به اصفهان رفت و در دبیرستان های اقدسیه و صارمیه به تحصیل پرداخت. پس از اخذ دیپلم ادبی راهی تهران شد. در تهران همگام با تحصیل به نشر مقاله های میهنی و سیاسی در مطبوعات آن روز نمود و سرانجام در سال ۱۳۲۲ با انتشار روزنامه باختر که صاحب امتیاز آن برادر بزرگش بود همکاری کرد.
مبارزات مطبوعاتی فاطمی در سال ۱۳۲۳ شدت بیشتری یافت و هنگامی که روس ها تقاضای نفت شمال را کردند، مقاله ای تحت عنوان ( برای کافتارادزه ترجمه کنید ) دکتر فاطمی را به زندان و روزنامه باختر را به توقیف کشانید، دکتر فاطمی پس از آزادی در توطئه آذربایجان مقاله دیگری زیر عنوان (آقای سادچیکف اینجا ازبکستان نیست) انتشار داد و بار دیگر با تقاضای سفیر شوروی به زندان افتاد، نگاهی به سلسله مقاله های دکترفاطمی در سالهای سیاه ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۵ پیرامون نفت و آذربایجان گویای درک صحیح و بینش میهن پرستانه این روزنامه نگار شجاع از حوادث آن روز ایران است.
دراین زمان برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد و از آنجا هم مقاله های شورانگیزی برای روزنامه ها از جمله مرد امروز می فرستاد. پس از خاتمه تحصیلات در نیمه اول سال ۱۳۲۸ برای خدمت به هم میهنان خود به ایران بازگشت.
در نیمه دوم سال ۱۳۲۸ که جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق تشکیل شد دکتر فاطمی به آن پیوست و روزنامه باختر امروز ناشر افکار این سازمان سیاسی بزرگ گردید.
روز دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ دکتر مصدق زمام امور کشور را به عهده گرفت و دکتر فاطمی را به معاونت نخست وزیر برگزید؛ روز ششم آبان ماه همین سال دکتر فاطمی به هنگام سخنرانی بر مزار روزنامه نگار شجاع شهید محمد مسعود سردبیر روزنامه مرد امروز هدف گلوله جوانی خام از گروه تروریستی فداییان اسلام قرار گرفت و به سختی آسیب دید؛ در انتخابات دوره هفدهم از سوی مردم به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد؛ در یک مهرماه سال ۱۳۳۱ پست وزارت خارجه به او سپرده شد و با دستور پیشوای ملت امر مهم قطع روابط سیاسی ایران و انگلیس را در روز سی ام مهرماه همان سال انجام که این امر کینه ی تایمز نشینان نسبت به مصدق و یار وفادارش فزونی گرفت.
دکتر فاطمی در دوره درخشان نخست وزیری دکتر مصدق و سالهای شکوفایی نهضت ملی که می توان آن را از سالهای واقعی زندگی ملی و انسانی ایرانیانش نامید پیوسته کنار پیشوا بود و حیله های وابستگان سیاستهای خارجی برای به انحراف کشیدن او به جایی نرسید حتی وعده های رنگارنگشان نیز لخظه ای تردید در ادامه خدمت به میهن در او پدید نیاورد. در کودتای نافرجام نیمه شب بیست و پنجم امرداد به وسیله گارد شاهنشاهی به گونه اهانت آمیزی بازداشت شد. با شکست کودتا سحرگاهان پیروزمندانه به خانه خویش باز گشت و عصر روز بیست وششم در میتینگ میدان بهارستان که به دعوت فراکسیون نهضت ملی و اخزاب هوادار مصدق تشکیل شده بود شرکت کرد و سخنرانی معروف خود را ایراد کرد. همرزم خسرو سیف که در کنار ایشان در بالکن مشرف به میدان بهارستان بود هنوز صدای رسای او را در آن روزهای پر آشوب که دشمن سالوس می کوشید از تمام نیروی اهریمنی خود برای سقوط دولت ملی کمک گیرد در فضای بهارستان بازگو می کند و سرانجام کاروان حرامیان از راه رسید و یغما آغاز گردید.
بیست و هشتم امرداد خونین و غم آلود، سپاه اهریمن در مرز و بوم رها شده ما چون بلای آسمانی فرود آمد دولت ملی سقوط کرد پیشوا و یاران وفادارش به زندان کشیده شدند ومیهن ما که میرفت تا از سلطه استعمار و استبداد برای همیشه رهایی یابد به دام دیکتاتوری وابسته به بیگانه افتاد.
کوشش گماشتگان کودتا برای دستگیری دکتر فاطمی وزیر امور خارجه مصدق به جایی نرسید و برغم جایزه کلانی که برای یابنده او از سوی حکومت کودتا اعلان شده بود، ماه ها در خانه مردم این شهر به حالت مخفی به سر برد. روز ششم اسفند ماه ۱۳۳۲ سرگرد مولوی مامور اجراییات فرمانداری نظامی، دکترفاطمی را که به سختی بیمار بود دستگیر و مورد عتاب سپهبد بختیار قرار گرفت زیرا که محاکمه و محکومیت او دردسری تازه برای کودتاگران بود حال که شهادت به هنگام دستگیری می توانست ماموری را معذور بدارد!! به همین دلیل توطئه ای بوسیله چاقو کشان به سردمداری شعبان بی مخ برای جان او پیش از محاکمه ریخته شد که با فداکاری خواهر شجاع او نافرجام ماند.
دکتر فاطمی ۹ ماه در شرایط سخت و توانفرسای زندان بسر برد و در تمامی آن دوران سیاه به رغم جسم بیمار و دردهای بیرون از تاب و توان، روحیه ی قوی و تسلیم ناپذیر داشت.
پیوسته از نهضت ملی و پیشوای بزرگ آن با احترام یاد می کرد و شهادت را به جان در این راه مقدس گرامی می داشت. سرانجام محاکمات فرمایشی در دادگاه های دربسته نظامی و زیر سایه سرنیزه آغاز گردید. قلم جادویی فاطمی برای آخرین بار به یاری او آمد و دفاعیات او به ادعا نامه ای علیه کودتا گران بدل شد. رادمردانی که آن روزهای سیاه پنجه در پنجه استبداد افکنده و زندان و شکنجه و مرگ در برابر ایمان تزلزل ناپذیرشان ناچیز و زبون گردیده بود آن دلاور را که مرگ را در برابر آزادی و سربلندی میهن عزیز ایران پذیرفت به یاد می آورند او را که در آخرین روزها از تمامی رمق زندگی مدد می گرفت تا فریاد بر آورد:
هرگز دل ما زخصم در بیم نشد در بیم نشد ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به فدای آنکه پیش دشمن تسلیم نمود جان و تسلیم نشد
سر انجام روز موعود فرا رسید:
در تاریک روشن روز نوزدهم آبان ماه سال ۱۳۳۳ او را که از تب می سوخت و توان رفتن به میدان شهادت را نداشت بر روی برانکاردی نهادند و به قتلگاه بردند
فریادرسای آن یار وفادار مصدق که عاشقانه ایران را می ستود و به دشمنان این سرزمین کینه توزانه خشم می ورزید سفیر گلوله های اعدام برای همیشه در گلو خاموش ساخت ولی چهره شجاعانه آن روزنامه نگار صمیمی نهضت ملی آن یار تسخیر ناپذیر پیشوای جاودانه بر سینه تاریخ ایران نقش بست و مزارش زیارتگاه رندان و عاشقان این مرز و بوم گردید.
پس از صدور حکم اعدام دکتر سید حسین فاطمی در داخل و خارج از ایران کوشش هایی برای جلوگیری از این فاجعه انجام گرفت اما صبح روز هجدهم آبان ماه ۱۳۳۳ دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس با سپهبد عبدالله هدایت رییس وقت ستاد ارتش ملاقات کرد و شادمانه به سفارتخانه بازگشت و به خانه شماره ده داونینگ استریت بارمز اعلام نمود که سرتیپ آزموده و سرتیب بختیار (جلادان) را قانع کرده است که اعدام دکتر فاطمی ضروری است و بدین سان انتقام قطع رابطه با انگلستان را از وزیر خارجه مصدق گرفت.
دنیس رایت در خاطرات خود نوشته است که اعدام وزیر خارجه مصدق در حقیقت به او آرامش داده است زیرا دیگر کسی جرات نخواهد کرد چنین خشم آلود پنجه بر چهره ی سیاست انگلستان بزند.
هم میهن
شهیدان راه آزادی دکتر حسین فاطمی، داریوش و پروانه فروهر با ریختن خونشان پیامی به ملت ایران دادند تا نیل به آزادی، استقلال و استقرار حکومتی مردم سالار در برابر هر گونه سلطه گری به مبارزه خود ادامه دهند.
– درود بر شهیدان راه آزادی و استقلال ایران زمین
– آزادی زندانیان سیاسی خواست ملی است
حزب ملت ایران
تهران- نوزدهم آبان ماه ۱۳۹۱ خورشیدی