ف. م. سخن: حسن یا صادق؟ کدامشان یک کاره ترند؟!

شنبه, 13ام خرداد, 1396
اندازه قلم متن

مى گویند توو سر بچه نباید زد، که اگر زدى، ممکن است رشدش عقب بیفتد و هیچ وقت بزرگ نشود. ما هم تا حالا خیلى سعى کرده ایم به بچه ها بگیم توو سر و کله هم نزنن یا اگه میزنن محکم نزنن تا خداى نکرده، عقب مانده ى ذهنى نشوند. ولى چه کنیم که بچه هاى شیطون، حرف شنوى ندارند و همین طور دارند توو سر و کله ى هم مى کوبند و بد جور هم مى کوبند!

همین چند روز پیش، آ صادق که داداش حسن ه بهش گفت: حسن! تو چى کاره اى که بخواهى در باره ى محصوران حرف بزنى؟

حسنِ بیچاره، ملقب حسن کلید، که مى گویند «رییس جمهور» است -البته راست و دروغ اش را پاى گوینده بنویسید نه پاى من- بنده ى خدا، همین هفته ى پیش با سر و صدا و هیاهوى بسیار در انتخابات موفق شد، آسد ابرام، ملقب به آیت الکشتار را شکست دهد و به عنوان رییس جمهور کشور اسلامى ایران انتخاب شود.

آسد ابرام، بعد از این شکست، چون خیلى توو خرج و زحمت افتاده بود و کلى از او عکس و پوستر تهیه کرده بودند که «ابرام بیا!» «ابرام بیا!» و کلى هم عکس و کارت توو ظرف هاى یه بار مصرف قیمه و چلوکباب گذاشته بودند تا بتوانند از مردم راى حلال بگیرند، بعد از شکست، مقدارى غر غر کرد و چون یاران اش نتوانستند از انتخابات و تعداد راى ها غلط جمع و تفریق و ضرب و تقسیم بگیرند و مثلا مثل انتخابات گذشته نشد که تعداد راى دهندگان دو برابر تعداد ساکنان حوزه ى انتخابیه باشد، بساط اعتراض را جمع کرد و کار را به دادسرا و خدا سپرد که این یعنى همه چیز «مالیده» و اینم رفت که توو راهروهاى پیچ در پیچ دادسرا، یک جایى، تووى کمدى کشویى قفسه اى گم و گور شود،… بارى… بارى چى داشتیم مى گفتیم که حساب حرف مان از دست مان در رفت…

بله! داشتیم عرض مى نمودیم که آسد ابرام برگشت به کسانى که قرار بود راى حلال به او بدهند گفت که اگه غذاهاى حلال ما را تووى فریزر گذاشته اید تا بعدا بخورید، اونا را به ما بر گردونید چون حسابى توو خرج افتادیم، و اون غذا ها خوردن نداره و مال امام رضاست و دیگه حلال نیست و الهى کوفت تون بشه اگه حالا که شکست خوردم اونا رو بخورید…

و آحسن کلید بعد از یه خرده هر هر و کر کر به ریش آسد ابرام و اون یکى طفلى، میرسلیم زرشکى که یه خرده بیشتر از مهدى کروبى راى آورده بود، رفت نشست رو تخت ریاست جمهورى تا #١۴٠٠ ایشاللا.

اما دیروز پریروز، صادق که طفل منتخب و سوگلى «آقا»، یعنى باباى بچه هاست، از شدت عصبانیت یکى زد توو سر حسن، که کره خر! تو چى کاره اى که بخواى راجع به محصوران از خودت نظر بدى! فتنه گرِ بدبختِ ضد انقلاب! بگیر نعلین رو که اومد!…

راستم میگه صادق! تا «آقا»جون هست، حسن کیه، دکتر چیه، کلید کدومه، آزادى از حصر چه کشکیه، چه دوغیه، که حسنک بخواد در موردش اظهار نظر کنه؟! به قول معروف، نگو حسن! خطرناکه حسن!

ما که میدونیم نه تو، نه آ صادق، نه آسد ابرام، هیچکدوم کاره اى نیستین، و اصلِ کارى «آقا»جون شماهاست، پس خودت رو چرا […] مى کنى حسن! نکن حسن! زشت ه حسن! خجالت بکش حسن!

حالا توو این حیص و بیص، ما هم گفتیم بپریم وسط ماجرا، بگیم پس راى ما چطو میشه، و راى ما چه معنى پیدا مى کنه، و آیا راى ما به حسن، باعث نمیشه اون طفلى، یه کاره اى بشه، بعد دیدیم، چیزى نگیم سنگین تریم!

ما که میدونیم راى ما واسه آقا […] هم به حساب نمیاد، دیگه واسه چى خودمون رو سبک کنیم و بپریم وسط بزن بزن بچه ها! بذا هر چى میخوان بکوبن توو مخ هم! معیوب المخ میشن بشن! باباشون اونجاست، آقا شون اونجاست، وسطْ پریدنِ ما، سَبُک کردنِ خود ه! حالا ما مى پریم وسط، بچه هه، در اثر زد و خورد با برادراش مى افته زمین طوریش میشه، میگن شما ضد انقلابا کردین!

برو بابا حال دارى! ما این طرف مواظب بر و بچه هاى اپوزیسیون باشیم که توو سر و کله ى هم نزنن شاهکار کردیم! کتک کارى بچه هاى «آقا» پیش کش!

فقط اینو بگیم بریم پى کار مون و اون این که نه حسن، نه آ صادق، طبق تشخیص ما هیچکدومشون کاره اى نیستن! اون یک کاره ى همه کاره، باباشونه که نشسته داره توو سر و کله زدن بچه هاش رو تماشا مى کنه و به بازى کردن اونا میخنده!

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.