بحران در زندان رجایی شهر؛ نامه آزیتا رفیع زاده به فرزندش

دوشنبه, 30ام مرداد, 1396
اندازه قلم متن

انتقال زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج به یک بند امنیتی خاص از سه هفته قبل سرآغاز مجموعه ای از اعتراضات این زندانیان شده که کماکان با ادامه اعتصاب ۱۸ زندانی پابرجاست. آزیتا رفیع زاده شهروند بهایی محبوس در زندان اوین که همسرش، پیمان کوشک باغی در همان محل بحرانی تحمل حبس می کند و کودک خردسالی از این زوج در بیرون زندان محروم از سایه حضور والدین حضور دارد با انتشار نامه ای خطاب به کودک خردسالش که از ملاقات با پدر محروم شده است به این وقایع واکنش نشان داده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که ۵۳ تن برآورد می شوند در هفته های اخیر به بندی امنیتی و تازه منتقل شدند. در این بند که حتی سرویس های بهداشتی آن نیز مجهز به دوربین های مداربسته است محرومیت های کم سابقه ای به زندانیان تحمیل شده. وضعیت حاصله زندانیان سیاسی را به اعتراض وادار ساخته است. هم اکنون دست کم ۱۸ زندانی در این سالن در شرایط بغرنجی بیستمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود را پشت سر می گذراند.

آزیتا رفیع زاده، شهروند بهایی محبوس در بند زنان زندان اوین که به همراه همسرش پیمان کوشک باغی دستگیر، محاکمه و روانه زندان شده است. خطاب به فرزند خردسالش “بشیر” نامه ای نوشته است.

این زوج زندانی و فرزند خردسال آنان بر اساس آیین نامه سازمان زندانها امکان ملاقات بین زندانها را داشتند. لحظاتی که برای این کودک خردسال فرصت بودن همزمان با پدر و مادر را فراهم می کرد. اکنون که این فرصت از “بشیر” سلب شده است روایت و نامه سرگشاده این مادر زندانی را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید.
پسر قشنگم بشیر جون

امروز که بعد از گذشت دو هفته تو سالن ملاقات بغلت کردم و بوسیدمت, برام حال و هوای متفاوتی داشت. انگار می خواستم کمبود بوسه ها و بغل بابا پیمان را هم, من برات جبران کنم یا شاید می خواستم تو برام کمبود ۲۳ روز ندیدن بابا پیمان را جبران کنی. همون زمان که تو بغلم بودی احساس می کردم که چقدر بابا هم دلتنگ در آغوش کشیدنت هست و قطعا تو هم خیلی دلت براش تنگ شده, هر چند چیزی نمی گی.

یادمه حدود دو ماه پیش که به بهانه نبودن نامه ملاقات حضوری برای ملاقات با بابا بهتون ملاقات کابینی دادن, حتی حاضر نشده بودی بایستی و کابینی ملاقات داشته باشین و اعتراضت را به این جریان با ایستادن پشت شیشه کابین ولی حرف نزدن نشون دادی اما این بار که هفته گذشته نگذاشتن ملاقات حضوری داشته باشین, دیگه اعتراضی نکردی و به ملاقات کابینی هم قانع بودی. می دونم که اون چند دقیقه فوتبالی که تو راهروی باریک سالن ملاقات با بابا بازی می کنی چقدر برات اهمیت داره و دو هفته برای اون روزشماری می کنی طوری که به قول خودت شب قبلش از هیجان نمی تونی بخوابی ولی آدمهایی به راحتی این حق و نیاز را از تو سلب می کنن.

نمی دونم اون کسانی که در مرجع تصمیم گیری هستن و به راحتی چنین تصمیماتی می گیرن آیا هیچوقت به این فکر می کنن که تصمیماتشون چه آسیبهایی به فرزندان بیگناه زندانیان وارد می کنه؟ آیا اینها قادر خواهند بود در آن عالم و در محضر خداوند پاسخگوی این کارهاشون باشن؟ حتی کسانی که سکوت می کنن و با دیدن این ظلمهای وارده بر زندانیان و فرزندانشون کاری نمی کنن و ادعا می کنن که کاری از دست ما ساخته نیست, می تونن با وجدانی آرام شبها بخوابن یا فرزندانشون را در آغوش بگیرن؟ ولی پسرم چیزی که ما یاد گرفتیم اینه که در حق همه این آدمها هم دعا کنیم و از خدا بخوایم که وجدانهاشون را بیدار و چشمهاشون را به حقیقت امور باز کنه.

این سومین هفته ایست که بابا را برای ملاقات خانوادگیمون نیاوردن. ملاقاتی که سه تایی می تونیم با هم باشیم و برای دو ساعت هم که شده لذت بودن در کنار همدیگه را تجربه کنیم. ملاقاتی که تو خیلی دوستش داری و روی تک تک دقایق اون دو ساعت حساب می کنی.

می دونم که این روزها بعد از گذشت ۵ ماه از مرخصی اولم, منتظر بودی که من باردیگه به مرخصی بیام. حتی بارها بهم گفتی که “دوست دارم به بابا هم یه بار مرخصی بدن و چه خوب می شد که مرخصیتون با هم بود و هر دوتون با هم به مرخصی میومدین” ولی نه تنها این خواسته ات برآورده نشد بلکه ملاقات دوساعته سه تائیمون را هم ازمون دریغ کردن. اما پسر عزیزم در این شرایط هم ما باید قوی باشیم و امیدوار که بزودی دوباره بتونیم بابا را ببینیم و بغلش کنیم. دوباره برای ساعاتی, سه تایی با هم باشیم و دوباره بتونی باهاش فوتبال بازی کنی. باید بدونی که غیر از بابای تو, خیلی باباهای دیگه هم هستن که در وضعیتی مشابه از دیدن و در آغوش گرفتن فرزندانشون محرومن و حتی بدتر از اون از داشتن حداقل امکانات ضروری زندگی مثل آب و غذای سالم و هوای مناسب محروم شدن. مردان قوی و شجاعی که حتی سلامتیشون هم درخطره و از داروهای کافی هم برخوردار نیستن. ازت می خوام که هر شب قبل از خواب برای همشون دعا بخونی و سلامتی و بهبود شرایط و همینطور آزادیشون را از خدا بخواهی. من هم با تو در این دعاهای شبانه شریکم و مطمئنم که خدا هم صدای ما را می شنوه و خواسته های قلب کوچیک و پاک تو را اجابت می کنه.

دوستت دارم و هر لحظه به یادتم

مامان آزیتا

۲۵ مرداد ۹۶

آزیتا رفیع زاده و پیمان کوشک باغی هر دو به اتهام عضویت در تشکلات غیر قانونی بهاییت با هدف اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت غیر قانونی در موسسه آموزشی (بی ای اچ ای) به ترتیب به ۴ و ۵ سال حبس محکوم شده اند در زندانهای اوین و رجایی شهر کرج تحمل حبس می کنند.

لازم به یادآوری است امروز همچنین آتنا دائمی، گلرخ ایرایی و مریم اکبری منفرد، سه کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین با نگارش نامه ای خواستار توجه به وضع بحرانی زندانیان عقیدتی در زندان رجایی شهر کرج شدند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.