ف. م. سخن: سخنى با نخبگان ایران (٣)

چهارشنبه, 1ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن

فرق میان آزادى هاى امروز با آزادى هاى دیروز

سوال این است که: نخبگان ما دنبال چه نوع آزادى هستند و آزادى را براى چه مى خواهند؟

پاسخ این سوال در نزد عامه ى مردم این است که خب! ما آزادى مى خواهیم براى این که آزادى خوب است و کشورهایى که مردم اش از موهبت آزادى برخوردار هستند، پیش رفت کرده اند و ما هم خواهان پیش رفتیم…

اما نخبگان، طبیعتا پاسخ شان نباید به این شکل کلى و مبهم باشد.

ابتدا نگاهى مى اندازیم به آزادى هایى که در گذشته، نخبگان ما «نداشتند».

مهم ترین آزادى براى نخبگان ما، آزادى بیان بود. به عبارتى نخبگان خواهان این بودند که آن چه در سر دارند، بنویسند و بیان کنند و جامعه را روشن کنند. حاصل این آزادى، روشن گرى و تغییر بود -یا مى بایست باشد-. به همین خاطر است که امروز هم هر کس سوداى روشن کردن جامعه را در سر دارد، -گیرم با بدترین روش ها-، به اشتباه روشنفکر نامیده مى شود. (قبلا توضیح داده ام که ما در کشورمان ایران، تعداد زیادی «متفکر» داشته ایم و داریم، ولى «روشنفکر» به معناى دقیق کلمه نداشته ایم و نداریم، و اگر با اغماض به تعریف روشنفکر نگاه کنیم شاید چند ده روشن فکر فعال در سطح جامعه داشته باشیم که تازه بیشتر آن ها ناشناسند. ما به خطا، افراد اهل فکر و متفکر را به علاوه ى افراد تحصیل کرده و اهل فرهنگ، «روشنفکر» مى نامیم. وارد این بحث نمى شوم).

اما امروز، آزادى بیان به رغم تمام سنگ اندازى هاى حکومت اسلامى وجود دارد. آرى وجود دارد و اگر کسى شکایت کند که به خاطر فقدان آزادى، نتوانسته اثرش را به جامعه برساند، سخن بیهوده اى مى گوید.

امروز از طریق اینترنت، انتشار مقاله در سایت ها، انتشار مقاله و مطلب در وبلاگ ها، انتشار کتاب به صورت دیجیتال و توزیع آن با فرمت پى.دى.اف یا در مرحله ى بالاتر با فرمت کتاب دیجیتال -که بتوان آن را در کتابخوان هاى الکترونیکى دقیقا، مثل کتاب عادى مطالعه کرد-، تولید و پخش ویدئو با ساده ترین وسایل موجود و بدون کمترین هزینه، تولید و پخش برنامه هاى رادیویى اینترنتى، و تمام اَشکال انتقال فکر به خواننده و بیننده و شنونده امکان پذیر است و هیچ گونه هزینه اى در بر ندارد و نیازمند دریافت هیچ مجوزى از هیچ جایى نیست.

امروز، در ایران تحت سیطره ى حکومت اسلامى، با تمام بند و بست ها و فیلترینگ ها، هر کس بخواهد، به هر چه بخواهد، در اینترنت دسترسى دارد، از جمله کتاب و مقاله و ویدئو و صداى ضبط شده، آن هم با بهترین کیفیت.

سه دهه پیش این امکانات وجود نداشت و یک متفکر، براى انتشار فکر و نظرش، باید از هفت خوان هاى حکومتى و غیر حکومتى عبور مى کرد و در نهایت اگر موفق به نشر اثرش مى شد، تنها یک عده ى سه چهار هزار نفرى به آن دسترسى داشتند. تعداد شنوندگان رادیو، اگر چه مى توانست بیشتر باشد، ولى فرد متفکر کجا و رادیوهایى مثل بى بى سى کجا؟! آن هم با یک برنامه یک ساعته، که براى دریافت و شنیدن اش، باید رادیو را به گوش مى چسباندى و صداى پر خر خر و پر فش فش و نامفهوم را به زحمت مى شنیدى.

سه دهه پیش، اگر نخبه ای می گفت آزادى، منظورش آزادى بیان بود. ولى امروز چه؟ این آزادى هست، و در اختیار شخص هم هست، و نیازى به مراجعه به هیچ انتشاراتى و ایستگاه رادیو تلویزیونى نیست. اهل فکر مى توانند در خانه شان بنشینند، هر کتابى خواستند بنویسند، هر مقاله اى خواستند بنویسند، هر برنامه تلویزیونى یا رادیویى خواستند تولید کنند، و آن را با فشار یک دکمه، در کسرى از ثانیه، در سراسر جهان، دقت کنید، در سراسر جهان پخش کنند.

سوالاتى که مطرح مى شود این است:

١- اگر این طور است که ما مى گوییم پس چرا اهل فکر ما این کارها را نمى کنند؟

٢- اگر مى کنند، حاصل کارشان چه بوده و چه آثار موثرى تولید کرده اند و در اختیار جامعه قرار داده اند؟

پاسخ این است:

١- برخى متفکران از وسایل و امکانات روز براى رساندن صدایشان به جامعه استفاده مى کنند.

٢- حاصل کار این متفکران متاسفانه به اندازه اى نبوده و نیست که قابل توصیف باشد.

این تکرارِ همان حکایت تلخ است که نویسنده اى از نبود آزادى مى نالد و خلق نشدن آثارش را به گردن اختناق و استبداد مى اندازد، ولى وقتى به خارج از کشور مى آید و در کشورى آزاد اقامت مى گزیند، هیچ نوشته ى ارزشمندى از او منتشر نمى شود!

پس نخبگان ما در این زمینه، نمره ى قبولى از جامعه نمى گیرند.

اما فکر کنیم که همه ى متفکران ما، شروع کنند به تولید اثر. تصور مى کنید، در باره ى چه چیز خواهند نوشت؟ فرض بگیریم که از آزادى و مزایاى آزادى مى نویسند، ولى کدام آزادى و کدام مزایاى آزادى؟

به عبارتى، ما، دچار دردى هستیم، به نام «فقدان محتوا». این فقدان محتوا فقط در اثر نیست؛ در مغز ما نیز هست. اغلب ما، امروز چیزى به درد بخور براى گفتن نداریم. این یک واقعیت تلخ و ناگوار است. اغلب ما چیزى به درد بخور براى گفتن نداریم، به همین خاطر است که نوشته هاى ما، برنامه هاى یوتیوبى ما، برنامه هاى صوتى ما، همه خالى از مطالب تازه و اندیشه هاى تازه است. شما به کل تولیدات اینترنتى ما که نگاه کنید، به سختى چیزى مفید براى شخص و جامعه خواهید یافت.

باید قبول کنیم که چنته ى ما خالى ست. ما آن قدر که وقت براى گفتن حرف هاى تکرارى و بیهوده تلف مى کنیم، یک ده هزارم اش را صرف خواندن و تحقیق کردن و از همه مهم تر «فکر کردن» سیستماتیک و نظام مند نمى کنیم.

اغلب ما، همه چیز را مى دانیم، و نیازى به بیشتر دانستن نداریم. اغلب ما، با همان محموله ى فکرى چند دهه ى قبل وارد این عصر و عرصه ى اینترنت شده ایم و با همان ها مى خواهیم جامعه ى خود را به سعادت و خوشبختى برسانیم.

و این ها عبث است. عبث اندر عبث است.

من براى طرح موضوع از زاویه اى دیگر، همین مورد «آزادى» را مورد بحث قرار مى دهم.

در یک جامعه ى آزاد، مردم، فکرشان شکوفا مى شود. خلاقیت شان شکوفا مى شود. خلاقیت، فقط در امر هنر نیست؛ در همه ى زمینه هاست: در اقتصاد است، در صنعت است، در فن آورى ست، در تمام امور بشرى ست.

امروز وسیله اى در اختیار مردم جهان است، که آزادى فردى و اجتماعى را برایشان به ارمغان آورده است. این آزادى را به مردم جهان، فیلسوفان لیبرال، فیلسوفان آزادى خواه، فیلسوفان طرفدار اکثریت مردم، فیلسوفان طرفدار طبقه ى کارگر، فیلسوفان طرفدار نظام سرمایه دارى اعطا نکرده اند. هیچ دولت و حکومتى هم سدهاى استبداد را در هم نشکسته است.

این وسیله چیست؟ اینترنت و زیر مجموعه هاى آن.

وقتى مى گوییم زیر مجموعه، هر قدر بینش مان وسیع باشد، هر قدر از جهان و اطراف و اکناف آن با خبر باشیم، باز نمى توانیم این زیر مجموعه ها را در ذهن خود به تصویر در آوریم…

اما اینترنت و زیر مجموعه هاى آن یک شبه به وجود نیامده است. از سال ١٩٩٠ که اینترنت در اختیار مردم عادى قرار گرفت، تا به امروز که ٢٧ سال از آن زمان مى گذرد، پدیده هایى در اینترنت به وجود آمده که هیچ کس، مطلقا هیچ کس، نمى توانست به آن ها فکر کند. موضوع هایپر لینک ها و اتصال هاى صفحات و اطلاعات به هم از طریق کلمات موجود در صفحه، امروز یک امر عادى و ساده به نظر مى آید حال آن که این تکنیک، باعث اتصال تک تک داده هاى بشرى به یکدیگر مى شود.

زمانى که سایت جست و جو گر گوگل در سال ١٩٩۶ طراحى شد، هدف آن یافتن برخى کلمات و لغات و نام ها بود. امروز گوگل، تنها یک سایت جست و جو گر نیست؛ یک نمایه است از بسیارى از داده هاى تولید شده توسط بشر.

زمانى که فیس بوک توسط مارک زاکربرگ، در سال ٢٠٠۴ به شکل یک بازى دانشجویى به راه افتاد، هیچ کس، حتى خود پدید آورنده اش تصور نمى کرد که این سایت، تبدیل به پلتفرمى براى ارتباط تک تک مردم دنیا با یکدیگر از طریق نوشته و عکس و فیلم و صدا شود.

زمانى که جف بزوس سایت آمازون را در سال ١٩٩۴ به وجود آورد، هدفش فروش کتاب بود. امروز آمازون مرکزى شده است براى اختراعات فن آورانه اى که چهره ى جهان را تغییر داده و همچنان تغییر خواهد داد.

آزادى یى که موجب شد اینترنت در دسترس همگان قرار گیرد، با آزادى کسانى که در این عرصه به پیاده کردن تفکرات نو و ایده هاى خلاقانه پرداختند ترکیب شد، و «آزادى» را به نحوى شگفت انگیز در اختیار تک تک مردم جهان قرار داد. این خواست دولت ها نبود، خواست نهادهاى رسمى نبود، خواست هیچ شخص مشخصى نبود. خودِ آزادى بود که خودش را در زمان مناسب، از طریق فناورى ارتباطى، به مردم رساند، و خودش را در اختیار مردم قرار داد…

[ادامه دارد…]
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.