ابراهیم یزدى، و دستانى که نمى توان از خون شست

سه شنبه, 7ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن

ابراهیم یزدى درگذشت. او عمر طبیعى اش را کرد و در سن ٨۶ سالگى جهان را براى سیاستمداران بعد از خود باقى گذاشت.

در واکنش به مرگ او، دو گروه از ایرانیان و دو نوع برخورد را پیش چشم داریم:
١- مردمانى که سال هاى انقلاب را دیده اند و یا در باره ى اتفاقات آن دوران، به طور عمیق مطالعه کرده اند.
٢- جوانانى که سال هاى انقلاب را ندیده اند و در باره ى اتفاقات آن دوران اطلاعات دقیق و عمیقى ندارند و بیشترشان، ابراهیم یزدى اصلاح طلب را مى شناسند.

گروه اول، در واکنش به مرگ این شخصیت سیاسى، حداقل سکوت کردند و حداکثر در باره ى دست داشتنش در جنایات بعد از انقلاب نوشتند.
گروه دوم، در واکنش به مرگ او دچار اندوه شدند و از درگذشت او اظهار ناراحتى و پریشان حالى کردند.

ابراهیم یزدى را مى توان «بدون هیچ تردیدى» از کسانى دانست که اولین خشت هاى جمهورى اسلامى را به صورت کج بر خاک کشورمان نهادند، و اگر امروز شاهد دیوار مرتفع ولى کج و لرزان جمهورى اسلامى هستیم، پى این دیوار را یزدى و امثال او بنا نهادند.

اگر عبدالکریم سروش، جزو کسانى بود که پایه ى کج فرهنگى جمهورى اسلامى را بنا کرد، یزدى جزو کسانى بود که پایه ى کج سیاسى و قضایى جمهورى اسلامى را بنا نهاد.

متاسفانه دست او، هنگام پایه گذارى دستگاه قضاى جمهورى اسلامى، به خون آلوده شد. فیلم هاى محاکمه ى «صحرایى» تیمسار رحیمى و ژنرال هاى زمان شاه موجود است. بازجویى یزدى از آن ها، و شیوه ى برخورد او با متهمان، در جمهورى اسلامى تبدیل به عرف شد و بعد از آن، هر که را خواستند از سر راه بردارند به شیوه ى یزدى او را بر صندلى اتهام نشاندند و از او بازخواست کردند.

اگر به اشتباهات سروش -که در عین فرهنگى بودن، نابود کننده ى رشد و تعالى جامعه ى ما بود- بتوان با دیده ى اغماض نگریست، «اشتباهات» یزدى را چون دستانش به خون آلوده است به هیچ طریقى نمى توان نادیده گرفت. اشتباهاتى که اشتباه نبود و از ماهیت او و اندیشه هاى انقلابى اش سرچشمه مى گرفت.

جوانان اصلاح طلب مى گویند که او خیلى زود در مقابل جمهورى اسلامى ایستاد. ایستادن او و یارانش، به خاطر پى بردن به اَعمال جنایتکارانه ى حکومت و خودش نبود، بلکه به خاطر بیرون رانده شدن از دایره ى قدرت بود؛ همان اتفاقى که براى اصلاح طلبان حکومتى امروز افتاد و آن ها را خواسته و ناخواسته در مقابل حکومت و «نظام» قرار داد.

در باره ى یزدى و زندگى و فعالیت هاى سیاسى او در دوران پیش از انقلاب و بعد از آن مطالب و کتاب هایى نوشته شده است که ما قصد تکرار مفاد آن ها را نداریم. تنها مى توان گفت که نهضت آزادى یى که او رهبرش بود، در دوران حیات دکتر مصدق فرق بسیار با دوران بعد از انقلاب اش داشت.

نهضتى که ترکیبى از ملى گرایى و دین اسلام بود و به گاه انقلاب، عضو عالیرتبه اش که یزدى بود، به طرف اسلام انقلابى در غلتید و دست خود را به خون ژنرال هاى قبل از انقلاب آلوده کرد. نهضتى که وجه سیاسى «روشنفکرى دینى» را نشان مى داد و دنبال کردن این «وهم» را در برنامه ى کارى خود داشت.

من شخصا، از مرگ کسى -حتى پست ترین جنایتکاران- خوشحال نمى شوم، ولى معنى آن این نیست که از مرگ هر کسى غمگین مى شوم. از درگذشت ابراهیم یزدى احساس غمى به من دست نداد، ولى آرزو مى کردم که مى بود، و دستکم در باره ى حقایق پنهان روز هاى اول انقلاب مى نوشت.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.