حدود ساعت پانزده و ده دقیقه، کمی با تاخیر به جلوی درِ ورودی وزارت کار رسیدم. جمعیت نسبتا خوبی جمع شده بودند و یک روند و پر شور شعار میدادند. در صف اول بچههای سندیکا با لباسهای فرم شرکت واحد ایستاده بودند و سعی میکردند که شعارها را هدایت کنند. در اطرافِ جمعیت پر از ماموران نیروی انتظامی و لباس شخصی ایستاده بودند، اما معلوم بود که قصد حمله و بر هم زدن مراسم را ندارند و فقط تلاش میکردند که از گسترش جمعیت به سمت خیابان جلوگیری کنند و اجازه ندهند راه بندان ایجاد شود، یا عابران به جمعیت ملحق شوند.
در دست دوستان شعارهایی برای آزادی رضا شهابی و دیگر زندانیان و حمایت از فعالیت های سندیکایی بود. همسر رضا این «زن جسور» که نه تنها همراه همیشگی قهرمان بوده و هست، بلکه خود سمبل مقاومت و استواری و مبارزه است، نیز با قیاقهای نگران در گوشهای ایستاده بود. چشمهای مضطرب و آشفتهی او نشان از دلواپسی شدید او برای رضا داشت. شعارها هر چند وقت یکبار اوج میگرفت و صداها هر گاه که با یاد همه کارگران و زندانیان و معلمان پیوند میخورد رساتر میشد، شعارهایی از قبیل:
– کارگر زندانی آزاد باید گردد
– شهابی آزاد نشه، این وضع ادامه داره
– هپکو آذرآب، ربیعی شرمت باد
– کارگر، دانشجو اتحاد اتحاد
– عبدی، شهابی، بهشتی آزاد باید گردند
– بازجو حیا کن، وزارت را رها کن
– وزیر بی کفایت، استعفا استعفا
– امنیتی حیا کن، کارگرو رها کن
– برنامه ربیعی، بیکاری بیگاری
– تشکل مستقل حق مسلم ماست
– آزادی شهابی، خواسته فوری ماست
– هپکو زنده باد، آذرآب پاینده باد
– از اراک تا تهران، کارگران در زندان
– زندانی حق طلب آزاد باید گردد
– وزیر کار ایران، دشمن کارگران
– شهابی زنده باد، سندیکا پاینده باد
– کارگر میمیرد، سازش نمیپذیرد
– زندانی سیاسی آزاد باید گردد
– نه زندان، نه سرگوب، آزدی آزادی
در طول مراسم به یکباره صدای فریادی شنیده شد و دیدیم ماموران امنیتی و نیروهای حراست مستقر در حیاط وزارت کار یک نفر از دوستان را دستگیر کرده و با خود به داخل وزارت کار برده اند. جمعیت یکپارچه به سمت وزارت کار شروع به شعار دادن کرد «ولش کن، ولش کن». «وزیر کار بازجو، خجالت خجالت» و با درخواست یکی از اعضای سندیکا، جمعیت دوباره به شعارهایی برای آزادی شهابی ادامه داد و قرار شد تا آزادی فرد دستگیر شده آنجا بمانیم که بعد از مدت کوتاهی خبر رسید وی آزاد شده است.
بعد از نزدیک به دو ساعت، یکی از اعضای سندیکا با تشکر از جمعیت، پایان تجمع را اعلام کرد و گفت که ما نامهای به رئیس جمهور و وزیر کار و رئیس دادگستری نوشتیم و خواهان آزادی هر چه سریع تر رضا شهابی هستیم و اگر هر چه سریع تر آزاد نشود، این تجمعها ادامه پیدا میکند و از جمعیت خواست که با آرامش محل را ترک کنند.
در شعارهایی که در دست جمعیت بود، به وضعیت وخیم جسمی رضا شهابی بعد از بیش از ۴۴ روز اعتصاب عذا اشاره شده و هشدارداده بود. در نوشتههای دیگر نیز به اینکه جای کارگر زندان نیست اشاره شده بود.
از نکات جالب در این تجمع، حضور گسترده جوانان و زنان و دادن شعارهایی در حمایت از اتحاد کارگران و معلمان و دانشجویان بود. حضور معلمان و بازنشستگان از دیگر ویژگیهای این تجمع بود.
یکی از مادران پارک لاله ایران
چهارم مهر ۱۳۹۶