دیر بازیست در این شهر شلوغ, هر کجا می نگرم غنچه ها…

چهارشنبه, 10ام آبان, 1396
اندازه قلم متن

دیر بازیست
در این شهر شلوغ،
هر کجا می نگرم
غنچه ها پژمرده اند…
چهره ها افسرده اند
نفسی هست ولیکن
همه دل ها مرده اند
هدفی هست اگر،
نیست به جز لقمه نانی
شرفی هست اگر
در گرو جاه و مقامی.
همه افسرده و غمگین
همه سرخورده از این دین
همه تسلیم به تقدیر
همه محکوم به تحقیر
نه امیدی است به ماندن
ونه شوقی است به رفتن
همه مغروراز ان چیز که بودیم
و از ان کار که کردیم
همه ازکوروش و جمشید چه مستیم
غافل از این سخن تلخ که
” امروز”
در اندیشه تاریخ
کجائیم؟
چه هستیم؟
که هستیم؟

نوشته الهام برای محمد

از: سایت کلوب


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.