داریوش شایگان، اندیشمند و فیلسوف معاصر ایرانی صبح روز پنج شنبه، دوم فروردین ۱۳۹۷ در سن ۸۴ سالگی در بیمارستان فیروزگر تهران چشم از جهان فروبست. شایگان نویسنده کتاب «آسیا در برابر غرب» است که از کتابهای مهم در حوزه اندیشه معاصر ایرانی است.
داریوش شایگان، اندیشمند و فیلسوف معاصر ایرانی صبح روز پنج شنبه، دوم فروردین ۱۳۹۷ در سن ۸۴ سالگی در بیمارستان فیروزگر تهران چشم از جهان فروبست.
آقای شایگان هفتهها بود که در پی سکته مغزی در حالت «کما» در بیمارستان بستری بود. علی دهباشی به ایسنا گفت: آقای شایگان ساعت ۷:۳۰ صبح امروز ۲ فروردین درگذشت. او در دو روز گذشته وارد دوره پر التهابی شد که فشارش در نوسان بود، پزشکان در ۴۸ساعت گذشته تلاش خود را کردند اما متاسفانه بدن او نتوانست این شرایط را بعد از دوره ۵۰ روزه بیماری تحمل کند.
شایگان در سیزدهم بهمن ماه ۱۳۱۳ در تهران از یک پدر تاجر ایرانی و مادر گرجستانی چشم به جهان گشوده بود. او در تهران به مدرسه کاتولیک «سنلویی» که درسهایش به زبان فرانسه تدریس میشد رفت. بعد از آن برای تحصیل به خارج از کشور رفت و با اخذ درجه دکتری در رشته هندشناسی در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت و به تحقیقات خود درباره ادیان بهویژه ادیان هندی ادامه داد که حاصل آن کتابی دوجلدی بود به نام «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» که از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
شایگان پیش از آن دیدگاههای نظریاش را در کتاب «آسیا در برابر غرب» منتشر کرده بود که همچنان از کتابهای مهم در حوزه اندیشه معاصر ایرانی است. او همچنین چند سال بعد کتاب «بتهای ذهنی و خاطرههای ازلی» را منتشر کرد.
«تصوف و هندوئیسم» (آیین هندو و عرفان اسلامی بر مبنای کتاب مجمع البحرین نوشته داراشکوه ترجمه به فارسی توسط جمشید ارجمند)، «افسونزدگی جدید، هویت چهلتکه و تفکر سیار» ترجمه فاطمه ولیانی، «بینش اساطیری» (نشر اساطیر)، «پنج اقلیم حضور» (نشر فرهنگ معاصر)، «در جستجوی فضاهای گمشده» (نشر فرزان روز) و «نگاه شکسته» ترجمه علیرضا منافزاده (نشر فرزان روز) از دیگر آثار او به شمار میرود.
علاوه بر آثاری که شایگان نوشته دو کتاب نیز به زندگی و آثارش پرداختهاند که اولی «زیر آسمانهای جهان» است که گفتوگویی بلند است از سوی رامین جهانبگلو که با شایگان انجام شده و انتشارات فرزان روز منتشر کرده است. «آمیزش افقها» کتاب دیگری است که گلچین و منتخبی از آثار گذشته شایگان است که به کوشش محمدمنصور هاشمی به همراه مقدمهای طولانی از سوی نشر فرزان روز منتشر شده است.
***
شایگان با شکوه زیست
مهدی یزدانی خرم
و من دیگر داریوش شایگان را نخواهم دید. اولین دیدارم در آن خانهی مملو از سرخیاش یکی دو روز بعدِ قدرتگرفتن محمود احمدینژاد بود و قبلاش هرچه بود تلفنی بود. همان روزی که به منِ غمگین از این انتخابات گفت مهاجرت دردی دوا نمیکند و حتا ممکن است جانات را هم بکاهد و اینکه ایران این فاجعه را هم پشت سر خواهد گذاشت…
شایگان قوی و باشکوه زیست. نوشت، خواند، سیگار کشید و جهان را محک زد و چه چیزی از این با شکوهتر که او بود.
سالها فکر ساخت، ایده داد، سفر کرد و کشف. دانشِ حیرتانگیزش را به رخ کشید و تجربهی زیستهاش را روایت کرد.
حالا او بعد هفتهها خواب طولانی روی تخت شمارهی چهار فیروزگر به خواب خود ادامه خواهد داد در خاکِ پذیرنده و نرم. حسرت من مثل بسیاری از شما واکنشیست عاطفی از فقدانِ او. فقدانی که ناگزیر و ناگریز بود و محتوم.لختههای خون مغز جانسازش را محاصره کردند و شایگان تاب آورد که در افتتاح سال نو روحِ بزرگ ما شود.
روحی معناساز که حالا گسترده شده بر تاریخِ ایران. همان دانشجوی خوشپوشی که در سالِ۱۹۶۸ و میان اعتصابهای سوربن و نگاههایشان رفت و از تز دکتریاش دفاع کرد تا مرد سالخوردهای که از جهانِ پر آشوب امروز خسته بود و امیدوار به ایران و تابآوردناش.
مرگِ شایگان نشانهای بود برای من از زندهگی پُر و جانانهی او. رامکنندهی زمان و زبان. فارسیدانی درجهاول و مردی که به معنای واقعی کلمه سیر نمیشد از خواندن، تماشاکردن و زندهبودن. شاید این چند ماه اغما کمی خستهگی آن همه بیداری را کم، کرد در تناش تا بتواند آمادهی کشف و زیستی دگر شود.یک مرحلهی جدید برای شایگان آغاز شده و من در اعماقِ قلبام شادم که در زمانهی بودنِ او کمی بودم، در روزهای خواباش ذهنام کنارش بود و فانوس جادویی زماناش را بلعیدم. و هیچ بد نمیدانم که عکس های یادگاری با او منتشر شود و اصلن همه در شکوهاش بنویسند که این مرگِ باشکوه سوای بسیاری مرگهاست.
قابی که شایگان برای ما ساخت در عینِ فروتنیاش جاهطلبانه بود و شادیساز.مملو از طربِ خواندن و دانستن. مشحونِ تاریخ ادبیات و سینما. آکنده از سعدی و حافظ و خیام. جشنی که هم دوستداراناش هم منتقداناش در آن حضور داشتند و چهقدر دلتنگ آن مبلهای راحتی سرخ خانهی ولنجک خواهم شد که مرکز جهان بودند و سیگار نیمکشیدهی او که در زیرسیگاری طنین کلماتی را میشنید که از دهان فیلسوف خارج میشد و می نشست بر گوشِ نویسندهی جوانی که میخواست ایران را بگذارد و برود و ماند و نرفت.
دکتر شایگان من آدم مهمی نیستم ولی تمامقد به احترامتان می ایستم.
از: ایران امروز