محمد امین هادوی، فرزند اولین دادستان انقلاب و زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامهای به رئیس قوه قضاییه نوشته است: متاسفانه برخورد قضات شما با این بازجویان برخورد مادون با مافوق است و این افراد فعال مایشاء هستند. خود دستگیر می کنند خود بازجویی میکنند و در مواردی شکنجه میکنند و خود نیز حکم صادر میکنند و قضات شما که باید مستقل باشند و بر اساس شرع و قانون حکم صادر کنند تابع بیچون و چرای خواست و اراده اینگونه افراد هستند.
محمد امین هادوی از صادق لاریجانی خواسته است: قاضی مستقل و شجاعی را مامور فرمایید تا به شکایت اینجانب از بازجویم با نام های مستعار مهدوی- طیبی و شکایت دیگر متهمان از بازجویان نهادهای امنیتی- اطلاعاتی رسیدگی عادلانه نموده و پس از اثبات آنها را که به ادعایشان خدای متهمان در بازداشتگاهها هستند به اشد مجازات محکوم نمایید.
محمدامین هادوی در مهرماه ۸۹ به علت انجام فعالیتهایی همچون مراجعه به منزل شهدای جنبش سبز و ارتباط و ملاقات با فعالان و رهبران جنبش سبز بازداشت و از سوی قاضی پیرعباسی به تحمل شش سال حبس محکوم شد. او در دوران بازداشت به مدت ۶۰ روز دست به اعتصاب غذای تر زد، در اعتراض به اینکه ماموران امنیتی جهت تحت فشار قرار نهادن وی، فرزندش را نیز بازداشت کرده بودند.
متن کامل نامه وی به رئیس قوه قضاییه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
سلام علیکم
بنا نداشتم تا زمانی که در زندان هستم در مورد آنچه در بازداشتگاه های امنیتی و اطلاعاتی بر من و نیز دیگر زندانیان سیاسی گذشته و قانون شکنی ها و اقدامات خلاف قانون و خلاف شرعی که صورت گرفته و می گیرد مطلبی خدمتتان بنویسم و قصدم این بود که پس از آزادی مشروح آن را برایتان قلمی کنم. ولی روز یکشنبه ۲۷/۱۲/۹۱ اتفاقی افتاد که شاید ننوشتن آن برای شما گناهی را نیز برای من به همراه داشته باشد لذا علیرغم قصد قبلی خلاصه ای را به اطلاعاتان می رسانم.
روز ۲۷ اسفند ۹۱ هنگامیکه در حال برگشت از بهداری زندان اوین به بند ۳۵۰ بودم در طول راه برای اولین بار در این مدت پانزده ماهه اخیر که در بند هستم با بازجوی خود که آن زمان خود را سید احمد طیبی معرفی می کرد و اینک به نام مهدوی مشهور است (و احتمالا هر دو نام مستعار هستند) مواجه شدم، وی بنده را صدا زد و چنین اظهار داشت:
– تو تا ۵ سال دیگر اینجا هستی و تا آخر این مدت من نمیگذارم که بیرون بروی – پس از ۵ سال هم که حکم فعلی تو تمام شد دوباره تو را به اینجا (بند ۲۰۹) بر میگردانم.
– تا آخر عمر نمیگذارم که راحت زندگی کنی مگر اینکه با ما همکاری کنی – اگر همکاری کنی همین فردا آزادت می کنم و اگر همکاری نکنی تا اخر عمر نمی گذارم آب خوش از گلویت پایین برود.
در پاسخ به وی گفتم اینکه برای من چه اتفاقی بیفتد در دست خداست نه شما و اینکه معلوم نیست که تا آن موقع کجا باشی و چه کاری بتوانی انجام دهی اگر خدا بخواهد من فردا آزاد می شوم و تو هیچ قدرتی برای نگهداری من نداری و شاید دیگر تو هم نباشی، وی در جواب گفت: من اگر هم از این مسئولیت رفتم به فرد بعدی می گویم که همین اقدامات را با تو انجام دهد. وی این مطالب را از موضعی کاملا متکبرانه و قلدرمآبانه و لات منشانه که جزء رفتار و کردار عادی وی است بیان می کرد، شما خود در مورد این نوع برخورد قضاوت کنید.
من تا قبل از اینکه بازداشت شوم و خود مستقیما برخوردهای بازجویان را ببینم بسیاری از مطالبی را که در مورد نوع برخوردهای بازجویان گفته می شد نمی توانستم بپذیرم، ولی اینک به عنوان کسی که به مدت ۱۴۷ روز در سلول های انفرادی و تحت بازجویی اینگونه بازجویان بوده ام و همه چیز را از نزدیک دیده ام هر عملی را از آنان محتمل می دانم. متاسفانه برخورد ضعیف دستگاه قضایی با بازجویان به نحوی بوده و هست که بازجوها احساس خدایی می کنند و از این موضع صحبت می کنند. برخی از آنها در ضمن بازجویی در جواب متهم که نام خدا را بر زبان می آورد گفته اند در اینجا خدا من هستم، شما در مورد مطلبی که این شخص به من گفته قضاوت کنید که اینها حرف “بنده خداست” یا حرف کسی است که “خدا را بنده نیست”.
متاسفانه برخورد قضات شما با این بازجویان برخورد مادون با مافوق است و این افراد فعال مایشاء هستند. خود دستگیر می کنند خود بازجویی می کنند و در مواردی شکنجه می کنند و خود نیز حکم صادر می کنند و قضات شما که باید مستقل باشند و بر اساس شرع و قانون حکم صادر کنند تابع بی چون و چرای خواست و اراده اینگونه افراد هستند. در موردی این فرد هنگام دستگیری متهمی به وی گفته ۱۰ سال حکم به تو می دهند و در نهایت هم همین حکم با امضا قاضی برای وی صادر شده و برای خود من هم چنین پیش آمد. علاوه بر قضات که تابع آنها هستند، سازمان زندان ها نیز هیچگونه اطلاعی از بندهای اختصاصی آنها همچون بند ۲۰۹- ۲۴۰ اطلاعات و بند ۲ الف سپاه ندارند و نمی دانند در آنجا چه می گذرد.
من تا قبل از اینکه بازداشت شوم برایم سخت بود شرح بازجویی ها و برخوردهای غیرانسانی، غیر اخلاقی و غیر شرعی که در نامه های افرادی چون عبدالله مومنی و شکایت نامه ۲۶ نفر از زندانیان سرشناس حوادث پس از انتخابات تحت عنوان “ما شکنجه شده ایم” از رفتارهای غیرقانونی صورت گرفته توسط بازجویان در بازداشتگاه های امنیتی ۲۰۹ و ۲ الف در اردیبهشت ۹۰ منتشر شده بود را باور کنم ولی اینک پس از تحمل ۱۴۷ روز سلول انفرادی و ۴۴۰ روز حبس در بند ۳۵۰ و دیدن زندانیان دیگر به یقین رسیده ام که آنچه در نامه های افراد فوق الذکر آمده تنها جزیی کوچک از وقایع دردناکی بوده است که در بازداشتگاه ها و بازجویی ها می گذرد که قطعا به اطلاع شما و سایر مسئولان کشور رسیده است. ماجرای تلخ کهریزک و مرگ ستار بهشتی تنها نمونه هایی از این موارد بود که ناخواسته آشکار شد و چون عوامل آن پشتوانه دستگاه های اطلاعاتی را نداشتند ماجرا از کنترلشان خارج شد.
النهایه گفتنی آنکه، همین بازجو (مهدوی) با این ویژگی ها مسئول تیم بازجویی اعضاء نهضت آزادی است که انواع توهین ها، تهمت ها و افتراها را نسبت به آنها نیز روا داشته است همانطور که در مدت بازجویی بنده نیز هرچه توانست و خواست نسبت به والد بزرگوارم، برادرانم، همسرم و فرزندانم می گفت و انواع تهدیدها که برخی از آنها را همچون دستگیری فرزندم و تهیه پرونده قضایی برای پدرم نیز عملی کرده است. شما به خوبی می دانید که بسیاری از این افراد از مبارزین قبل از انقلاب و سابقون در نهضتی بوده اند که انقلاب اسلامی حاصل آن بود و به دلیل همین فعالیتهایشان مغضوب رژیم گذشته بوده اند، آیا سزاوار است با چنین افراد و علاقمندان و بستگان آنها بدترین رفتارها صورت گیرد. مگر این دستور الهی نیست که: ” و لایجرمنکم شنان قوم علی لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی (مائده ۸)
جناب آیت الله لاریجانی
با توجه به مطالب فوق تقاضا دارم قاضی مستقل و شجاعی را مامور فرمایید تا به شکایت اینجانب از بازجویم با نام های مستعار مهدوی- طیبی و شکایت دیگر متهمان از بازجویان نهادهای امنیتی- اطلاعاتی رسیدگی عادلانه نموده و پس از اثبات آنها را که به ادعایشان خدای متهمان در بازداشتگاه ها هستند به اشد مجازات محکوم نمایید.
محمدامین هادوی بند ۳۵۰ زندان اوین
۲۷/۱۲/۹۱