پسرها پیراهنهای سفید یقه اسکی به تن دارند و دستها را به گردن هم انداختهاند، ردیف جلو نشستهاند و پشت سرشان دخترها با مانتو و مقنعه ایستادهاند. همگی مدال به گردن دارند. آنها کاروان ایران در المپیاد جهانی علوم ریاضی و کامپیوتر سال ۱۹۹۵ یا ۱۳۷۴ هستند که دست پر برگشتهاند. شاید کسی که شاتر دوربین را فشار میداد تا این عکس پرافتخار را ثبت کند هرگز گمان نمیکرد بیست و سه سال بعد این عکس به یکی از غمانگیز ترین تصاویر این سالها تبدیل شود.
دکتر بابک فرزاد که همان سال (۱۹۹۵) مدال برنز المپیاد را کسب کرده، روز گذشته براثر بیماری سرطان درگذشت. او تنها ۴۱ سال داشت. بابک فرزاد در این عکس جلوی مریم میرزاخانی که همان سال مدال طلای المیپاد جهانی ریاضی را کسب کرده بود، نشسته است. میرزاخانی اردیبهشت ماه سال ۹۶ بر اثر سرطان درگذشت. او اولین زن برنده مدال فیلدز ریاضی و استاد دانشگاه استنفورد بود که مرگ زودهنگامش جامعه ایران را تحت تاثیر قرار داد حالا به فاصله یک سال همدورهای او بابک فرزاد هم بر اثر بیماری سرطان درگذشته است .
دکتر بابک فرزاد در دبیرستان استعدادهای درخشان اصفهان درس خوانده بود، لیسانساش را در رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف گرفته بود و راهی کانادا شده بود. دکترا را از دانشگاه تورنتو و در رشته انفورماتیک گرفت و برای پست داک به دانشگاه مک گیل مونترال رفت و بعد به مقام استادی دانشگاه براک کانادا رسید. او مدت یک سال و نیم درگیر مبارزه با بیماریاش؛ سرطان پانکراس بود و در صفحه فیس بوکش آنچه بر او میگذشت، مینوشت. گاهی از احساسات شخصیاش مینوشت مثل روزی که نوشت: انتظار برای جلسه بعدی شیمیدرمانی؛ اضطراب و افسردگی و گاهی به طور علمی و دقیق درباره بیماری و آنچه برایش اتفاق افتاده، مینوشت، سوالات علمی میکرد و اطلاعاتش را به اشتراک میگذاشت. چند عکس هم از خودش در جلسات شیمیدرمانی منتشر کرده بود که در همگی آنها لبخند به لب داشت. یکی از دوستان او به «ایران وایر» میگوید: «بابک همیشه دوستانش را درباره بیماریاش اپدیت میکرد. این که در چه مرحلهای است، چه احساسی دارد و چه کارهایی باید انجام دهد. هم به ما هشدار میداد که بیشتر مواظب خودمان باشیم و هم از خودش میگفت اما همیشه یک لحن طنز در کلامش بود و خیلی چیزها را باخنده میگفت نه با غم و اندوه.»
او بیشترین وقتی که بابک را غمگین دیده، زمان مرگ مریم میرزاخانی بوده است: «مریم که فوت کرد، بابک درگیر سرطان بود. یادم میآید میگفت تا صبح نخوابیده و خیلی ناراحت بود.» بابک فرزاد در صفحه فیس بوکش هم پستی درباره مرگ مریم میرزاخانی نوشت: «شب چند بار از خواب بیدار شدم. معمولا ۱۵ دقیقه طول میکشد تا دوباره بخوابم لب تخت مینشینم و به منظره بیرون اتاقم نگاه میکنم. یک بازی ترتیب میدهم و چشمهایم را برای چند ثانیه روی هم میگذارم و حدس میزنم وقتی چشمم را باز میکنم چراغ کدامیک از برجهایی که از روبه رو میبینم روشن است. شب گذشته اما فقط خاطرههای مریم در ذهنم رژه رفتند.»
علی فرنود یکی از همکلاسیهای بابک فرزاد در دانشگاه بوده او در یادداشتی نوشته: « روزهای اول سرطان، بابک از حال خودش گزارشهای طولانی مینوشت و میگذاشت توی اینترنت تا عالم و عالمیان بخوانند. آن وقتها فکر میکردم عده هرچه بیشتر باشد پشتش گرمتر است، ولی کمکم نوشتهها را محدود کرد به رفقا. شاید برای آدم همیشه شوخ و همیشه سرفراز و سرشار از زندگی مثل بابک، مدام از درد گفتن سخت بود. شاید هم دید که باید توی این همه گرفتاری وقتی جدا برای پستهای عمومی بگذارد. هر چه بود، دوستانش را همیشه از حال خودش خبر کرد. حتی جلسه لایو گذاشت و از جزییات پزشکی داستان گفت.» او توضیح داده که بعد ا شنیدن خبر درگذشت بابک فرزاد دوباره سراغ ویدئوهای لایو رفته و فیلمها را چندباره دیده است: «ویدیوهای لایو را باز از اول دیدم. خسته بود، ولی شوخیهایش تمامی نداشت. درد، با همه بزرگیش نتوانسته بود آن آدم را عوض کند. تا آخرین لحظه شجاع بود، دوستانش را بیخبر نگذاشت، و یک بار «چرا من؟» نگفت و از ذهنش هم نگذشت.»
نازلی کاموری هم یکی از دوستان او در کاناداست. او در توییتر نوشته: «بابک فرزاد فقط دکتر کامپیوتر، مساله سخت ریاضی حلکن و استاد دانشگاه و این حرفها و لقبها نبود. سال دوم بود آمده بود کانادا، یکهو آمد یکی یک جعبه داد دست ما که بروید کتاب جمع کنید میخواهیم هرکی کتاب درسی در دانشگاه اضافه داره را بفرستیم ایران. واقعا یک عالمه کتاب فرستاد ایران.» او توضیح داده که همین کار باعث شد کلی منابع درسی دانشگاههای غربی به دست دانشجویان ایرانی برسد: «از دل همین کتاب جمع کردنها، یک شبکه ساختند با کلی آدم از جمله دکتر عباس عدالت که مدام منابع درسی و تحصیلی از دانشگاههای غربی جمع میکردند و میفرستادند ایران.»
یکی از کاربران تویتر نوشته: «بین بچههای المپیادی سال ۷۴ که دوست و آشنا بودیم، بعضی رو تصادف اتوبوس سال ۷۶ ازمون گرفت، بعضی رو مهاجرت ازمون دور کرد و بعضی رو هم مرگ و هم مهاجرت. غمگینم از خبر بابک فرزاد» اشاره این کاربر به تصادف اتوبوس حامل دانشجویان شریف در بازگشت از بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشگاه چمران اهواز است. در این حادثه هفت نفر از دانشجویان دانشگاه شریف کشته شدند. رضا صادقی برنده دو مدال طلای المپیاد جهانی از کشته شدگان این اتوبوس بود و مریم میرزاخانی از کسانی بود که ا زاین حادثه جان سالم به در برده بود و سرطان او را از پای درآاورد مثل بابک فرزاد. بابک فرزاد چند هفته پیش صفحه توئیترش را با این جمله بست: «دوستان خداحافظ، شاید شما رو در جای دیگری ببینم.»
از: ایران وایر