چهار نکته در ملامت چهارصد امضا!

دوشنبه, 17ام دی, 1397
اندازه قلم متن

Ali Keshtgar8

علی کشتگر

یکم: تاریخ ۱۵۰ ساله مبارزه جنبش ملی دمکراسی خواه ایران به ما نشان داده است که گزاره زیر را باید با خط طلا در کتاب های درس تاریخ ایران بنویسیم: ایران فقط در صورت تکیه دمکراسی‌خواهان به نیروی سازمان‌یافته مردم و امکانات داخلی و نفی قاطع و صریح مداخله خارجی، بخت عبور از دیکتاتوری به یک نظام ملی و دمکراتیک را پیدا می کند.

تاریخ ایران و ملل دیگر، به هر کس که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن و وجدانی برای داوری دارد بارها نشان داده است که قدرت‌های خارجی از جمله امریکا دلسوز حقوق بشر و منافع ملی جوامع دیگر نیستند بلکه صرفا در جهت مقاصد، منافع و مطامع اقتصادی و سیاسی خود عمل می‌کنند. البته در همه این موارد نیز روسیاهی به زغال مانده و در همه جا داور تاریخ، با ننگ و نفرت از مداخله‌طلبانی یاد می‌کند که برای کسب قدرت و منزلت نامشروع به قدرت‌های خارجی پناه برده‌اند. توسل به قدرت‌های خارجی، یکی از مهمترین نشانه‌های خودباختگی و نومیدی هرجریان سیاسی از جلب اعتماد دمکراسی‌خواهان و لایه‌های آگاه جامعه است که زیر فشار طاقت‌فرسای نظام فاسد جمهوری اسلامی کمر خم کرده‌اند.

دوم: حکومت دونالد ترامپ نماینده دست‌راستی‌ترین و فاسدترین محافل قدرت در امریکاست. این حکومت چه در برخورد با مردم اسپانیایی و افریقایی‌تبار امریکا و چه در قبال مردم سایر کشورهای جهان نگرشی تبعیض‌آمیز و بیگانه با موازین ابتدایی حقوق بشر دارد که هرگز آن را پنهان نکرده است. هم‌دستی دولت ترامپ در لوث کردن قتل هولناک روزنامه‌نگار ناراضی عربستان توسط حکومت این کشور، همراهی آن با جنایات جنگی عربستان در یمن و حمایتش از دولت دست‌راستی اسراییل در به‌خاک‌سپردن هر گونه امید فلسطینی ها به صلح با اسراییل، نه تنها اعتراض همه محافل و وجدان‌های آگاه بین‌المللی را برانگیخته، بلکه هم حزبی‌های ترامپ و حکومت او در سنای امریکا را نیزدر برابر رسوایی‌های این دولت به اعتراض واداشته است.

سوم: هواداران بازگشت سلطنت به ایران که از خروج دولت ترامپ از برجام و ادبیات تهدیدآمیز رییس‌جمهور امریکا و اعضای کابینه او علیه جمهوری اسلامی به وجد آمده‌اند، خواهان آن هستند که دولت ترامپ قاطعانه‌تر علیه ایران عمل کند. آنها از امریکایی که در این چهل ساله ده‌ها میلیارد دلار از دارایی مردم ایران را به بهانه‌های مختلف به خزانه خود سرازیر کرده، خواسته‌اند که بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده ایران را  برای مبارزه با جمهوری اسلامی  در اختیار آنان بگذارد و علیه جمهوری اسلامی فعالانه‌تر عمل کند.

نویسندگان نامه می گویند ما باید ایران را از دست اشغالگران آن آزاد کنیم. توصیف کسانی که در مقابل اکثریت مردم ایستاده اند به  «اشغالگر»، هم غلط است و هم عواقب خطرناکی دارد. غلط است چون آنها از کشور دیگری نیامده‌اند که بخشی از خاک ما را اشغال کنند، بلکه خود بخشی از مردم ایران هستند. خطرناک است چون در فردای ایران، این نگاه و توصیف به انتقام‌جویی و خشونت ختم می‌شود.

جان کلام در نامه سرگشاده سلطنت‌طلبان به دونالد ترامپ، تکرار همان سخنانی است که چند روز قبل از آن آقای رضا پهلوی در گفت‌و گو‌با آقای مهدی خلجی، در شناخته‌شده‌ترین موسسه وابسته به راست‌ افراطی امریکا و اسراییل بیان کرده است. هیچکس بهتر از این نامه سرگشاده، و پیش از آن مصاحبه رضا پهلوی، نمی‌توانست ماهیت واقعی جریانی را که بندنافش به محافل افراطی راست و جنگ‌طلب امریکا و اسراییل متصل است، نشان دهد. آقای رضا پهلوی و هوادارانش که امیدوارند با دخالت و حمایت دولت ترامپ و متحدان منطقه‌ای‌ او (اسراییل، عربستان و امارات متحده عربی) نظام سلطنتی را به ایران بازگردانند، هنوز به هیچ‌جا نرسیده خواستار تصفیه دگراندیشان و غیرخودی‌های غیرقابل خرید از رسانه‌های خارجی شده و از اینکه تمامیت رسانه‌های فارسی زبان خارج از ایران در خدمت آنها نیست، زبان به شکایت گشوده‌اند.

چهارم: در نادرستی و سستی نگرش حاکم بر مصاحبه رضا پهلوی و نامه سرگشاده طرفدارانش همین بس که ترامپ و وزیرخارجه او بارها اعلام کرده‌اند که مشکل اصلی آنها با جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای و موشکی آن است و آنها آماده‌اند اگر جمهوری اسلامی از برنامه های  «تحریک‌آمیز»  خود دست بردارد با آن از در آشتی درآیند. چنانکه همین چند هفته پیش ترامپ کردهای سوریه را که به او دلبسته بودند به ازای کوتاه آمدن دولت اردوغان برسر قتل فجیع جمال خاشقجی به ترکیه فروخت. بنابر این تنزل سلطنت‌طلبان به یک جریان دلبسته و وابسته به دولت ترامپ و متحدان منطقه‌ای او اگر هم سودی داشته باشد، برای معامله ترامپ با جمهوری اسلامی است نه مساله دمکراسی و حقوق بشر در ایران. تنها تاثیر این‌گونه تلاش‌ها توهم‌پراکنی میان اقشار بی‌اطلاع و ناآگاه جامعه، در حد خود ایجاد نفاق میان مردمی است که بیش از هر زمان برای متحد شدن علیه دیکتاتوری ولایت فقیه و شکل دادن به یک جنبش ملی دمکرایتک نیرومند به خودباوری و تکیه به نیروی خود نیاز دارند.

به همین دلیل نیز نباید در برابر این‌گونه تلاش های مداخله‌خواهانه و ضد ملی سکوت کرد. صدای دمکراسی‌خواهان همان‌قدر که باید علیه دیکتاتوری ولایت‌فقیه بلند و قاطع باشد در مقابل اینگونه تلاش‌ها که به طور مستقیم به دیکتاتورهای حاکم بر ایران خدمت می‌کنند، و تیشه به ریشه جنبش ملی دمکراسی‌خواه ایران می زنند،  باید رسا و قاطع باشد. هرچند رفتار حاکمانی که کار استیصال جامعه ایران را به جایی رسانده‌اند که از آن، چنین صداهای مستاصل و ننگین شنیده می‌شود، از عوامل اصلی این وضعیت است اما پیروزی جنبش دمکراسی‌خواه ایران در گروی مرزبندی قاطع و صریح با این‌گونه اعمال شرم‌آوری است که سرسپردگی به قدرت‌های خارجی پیشه کرده‌اند.

از: زیتون


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۳ نظر

  1. باز سپاس
    نگرانیم بى مورد بود.
    از بس در رسانه هاى دیگر سانسور شدم، درنگى که بگمان لازمه سایت شماست مرا ترساند.

  2. با سپاس از نشر دیدگاه من در قالب کامنت ها در ذیل گفتارهاى دیگر. خواهش من این است که بیان کنید چرا تحلیل من در دیل این گفتار منتشر نگردید.
    انتظار من از این رسانه پشتیبانى از آزادى بیان است همانگونه در پیش از این هم بارها قدردانى کرده ام.

  3. رفیق على کشتگر در یک دو گانگى در پناه دموکراسى از دموکراسى شاکى است.
    این تضاد ناشى از عدم درک علمى و کاملاً احساسى است.
    شاهزاده رضا پهلوى بارها گفته است که حرکت اصلى را باید مردم ایران سازمان بدهند و نگاه رفیق در این نکته کینه توزانه است.
    تلاش براى تحت تاثیر قرار دادن قدرت هاى خارجى بخشى از سیاست است.
    من با رفیق موافقم که الزامى براى نغییر رژیم در سیاستمداران جهان نیست، مشکل آن ها چیز دیگریست.
    با این همه نامه گروهى را به عام نسبت دادن کینه توزانه است.
    به شهادت سه سال ارتباط مستمر من با رسانه هایى چون بى بى سى و رادیو فردا این رسانه ها کامنت هاى منطقى و تحلیلى مرا سانسور کرده اند و روش هاى گوناگونى براى سانسور ابداع مى کنند. دفاع آقاى کشتگر از بى بى سى و رادیو فردا تعجب انگیز است.
    بنظر مى رسد رفیق گیج است و خود را از پس شکست تئورى مارکسیستى و حمایت از انقلاب اسلامى بازسازى نکرده است.
    موجب خوشحالى است که رفیق انترناسیونالیست گاه حمله به امپریالیست، ناسیونالیست مى شود.
    اما آنانى که خاک میهن را مى فروشند و ثروتش را در مشارکتى با انقلابیون اسلامى میدزدند و بخارج میبرند، در کشورهاى دیگر خانه و مدرسه و بیمارستان مى سازند و در ایران از آن بدترین حالتش را مى خواهند، بهترین فرزندان ایران را فرارى میدهند و عراقى ها را در مدیریت کلان ایران مى گمارند و مى گویند ایران نابود بشود ولى لبنان و فلسطین و عراق بماند، اشغالگر نیستند، کیستند؟
    این همه بى استعدادى از على کشتگرى که من میشناختم، بعید است.
    ما چریک نیستیم، ما تروریست نیستیم ولى آنانى که به این آب و خاک تعلق ندارند باید بروند. این اصل پذیرفتن شده بین المللى است. آنان خود باور دارند که ثروت ها را میلیارد میلیارد خارج مى کنند.
    رفیق على این گیجى است یا همان اصل دشمنى با امپریالیست علت عشق به خمینى است.
    باور کن اگر آنروز چشم بسته برایم بتى بودى، امروز تصور این همه نادانى تو برایم مشکل است.
    رفیق من از دیار شما آمده ام و میدانم که ریختن خروارها اطلاعات روى هم براى گیج کردن خود و هواداران هنر شماست.
    شما که فریاد علمى بودن فلسفه مارکسیستى را هوار مى کنید ( که بدرستى در برخى گفتار ها علمى است و سرآغاز فلسفه علمى است) چرا همه کمونیست و مارکسیست در تحلیل سیاسى به یکباره از علم تهى مى شود.
    خواست گاه دموکراسى و پایگاه دموکراسى سرمایه دارى است و شما بدون سرمایه دارى چگونه دموکراسى را بنیان خواهید گذاشت؟ اگر سرمایه دارى این قدر کثیف است، چرا دنبال دموکراسى هستید؟
    شاید شما در فضایى رویاى و خیالى در جستجوى دموکراسى جدید و ناب و نظامى در تصور خیال هستید؟
    یا تمام تلاش شما این است که هوادارانتان پراکتده نشوند و همانگونه زمانى از گل گلوله هاى شما به شوق مى آمدند، امروز از توانایى گفتارى رویایى به وجد آیند و برایتان هورا بکشند.
    رفیق تمامى شواهد شما در دوران کمونیستى درست است. سرمایه دارى:
    منفعت طلب است
    پاى منافع که بیفتد آدم مى کشد
    از اسرائیل در مقابل فلسطین دفاع مى کند
    از عربستان دفاع مى کند.
    ولى رفیق با همه این پلیدى ها، دموکراسى شاخصه سرمایه داریست. هر نظامى که تلاش کند در وراى سرمایه دارى دموکراسى بسازد محکوم به شکست است.
    رفیق از آسمان بزیر بیا
    پا بر خاک سیاه بگذار
    این کره خاکى است.
    رفیق از آن روزهاى خامى سال ها گذشته است. من از دانشجویى احساسى به فردى مسلح به علم بدل شدم ولى نگاهم را از عشق به برابرى و آزادى لبریز نگه داشتم. من از نتفر شما بیزار شدم ولى از شما نه و از هیچ انسانى نه و در این راه عاشق شدم. عاشق انسانى که خدا نبود ولى براى ساختن زندگى خدایى کرد و من او را خداى زمینى خود پذیرفتم و اینگونه بود که من محمد رضا شاه را پرستیدم. به دموکراسى علاقمندم ولى اومانیست ماندم. من مارکس را نقد کردم او را ستودم ولى از تفکر کمونیستى خارج شدم. من هر چیز را به اندازه خوبیش و آفرینشش باور کردم.
    رفیق!
    خرابکارى را کنار بگذار
    مردمى به آب محتاجند
    مردمى حتى نان ندارند بخورند
    بسیارى از تحصیل کردگان ما آرزوى کارگرى در مریکا را دارند.
    اگر ذره اى به مردم تهیدست، کارگر و کشاورز نگاه کنى درک مى کنى کینه بس است، خودخواهى بس است.
    مردم به آب و هوا و خاک و کار نیاز دارند.
    ما در جنگ با سرمایه دارى کثیف نیستیم.
    ما براى زنده بودن مى جنگیم.
    این طبیعى ترین قانون زندگیست:
    تنازع بقا