دستگاه تبلیغاتی دولت ایران، گزینههایی مختلفی در چنته داشت تا سفر حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران به عراق را یک سفر موفق و متفاوت جلوه دهد. اما آنها بخش مهمی از تبلیغات خود را به یک دیدار به ظاهر ساده اختصاص دادند؛ دیدار رئیسجمهوری با آیتالله علی حسینی سیستانی.
عکس ملاقات رئیسجمهور ایران با این روحانی ایرانیالاصل در شهر نجف، همراه با مجموعهای از اظهارنظر نزدیکان دولت و تیترهای هیجانانگیز رسانههای وابسته به دولت، بخش مهمی از خبرهای سفر آقای روحانی به عراق را به خود اختصاص داد.
این در حالی است که در همین سفر، وعدههای اقتصادی مهمی مطرح شد و موضوع قدیمی اجرای کامل قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، لایروبی شط العرب و استفاده از این رودخانه، یا تسهیل رفت و آمد شهروندان دو کشور، همه میتوانستند به عنوان بخشهایی از “دستاوردهای” دولت تبلیغ شوند.
در عوض دولت و رسانههایش بر روی دیداری انگشت گذاشتند که برای مقامهای ایرانی تازگی ندارد و به ویژه بسیاری از رقبای داخلی آقای روحانی نیز قبلا آن را انجام دادهاند. با این وصف چه چیز در این دیدار بود که موجب شد تا این اندازه هدف مانور رسانههای دولت قرار بگیرد و چرا برخی تحلیلگران آن را یک دیدار تاریخی توصیف کردند؟
آیا دیدار روحانی-سیستانی، برای رقابتهای داخلی اهمیت دارد؟
سیاست خارجی منطقهای ایران، به ویژه در عراق بعد از صدام حسین، سالهاست که محل یک دوگانگی بنیادین است: در یک سو نظامیان سپاه قدس و در راس آنها، قاسم سلیمانی فرمانده این سپاه که به شکل دوفاکتو “مسئول پرونده عراق” توصیف شده و در سویی دیگر، دستگاه دیپلماسی که به طور خاص از زمان به قدرت رسیدن حسن روحانی و وزارت خارجه محمدجواد ظریف، در تلاش است تصویری مسالمتجو از چهره بیرونی نظام جمهوری اسلامی ترسیم کند.
این دوگانگی اخیرا به یک رویارویی علنی و البته بیسابقه رسید و در جریان سفر غیرمنتظره بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه به تهران، پردهها ور افتادند و با استعفای اعتراضی آقای ظریف، آنچه تحلیلگران در قالب نشانهشناسی رفتارهای وزارت خارجه ایران، ردگیری میکردند به یک واقعیت بیپرده تبدیل شد.
دلخوری آقای ظریف به حدی بود که قاسم سلیمانی ناچار شد به موضوع واکنش نشان دهد و بگوید که وزیر خارجه مسئول سیاست خارجی مملکت است. منتقدین جمهوری اسلامی چندان به این گزاره باور ندارند و نقش افرادی مانند آقای سلیمانی یا شخص رهبر جمهوری اسلامی را در سیاست خارجی کشور بسیار محوری و کلیدی ارزیابی میکنند. با این حال، گویی در سفر بشار اسد حتی تعارفات و ظاهرسازی رایج هم جدی گرفته نشد و در عوض با حضور قاسم سلیمانی در تمامی تصاویر سفر اسد، بر نقش کلیدی او تاکید شد.
در سفر اخیر رئیسجمهور به عراق اما در کنار آیتالله سیستانی و حسن روحانی، از قاسم سلیمانی خبری نبود. در واقع این فرمانده نظامی سپاه به رغم سالها حضور در عراق و سازماندهی شبکههایی از نیروهای شبهنظامی شیعه در این کشور، هرگز در تصویری در کنار آیتالله سیستانی دیده نشده است. برعکس، رسانههای عربی از جمله روزنامه الشرق الاوسط از دلخوری آیتالله سیستانی از میزان نفوذ آقای سلیمانی در عراق خبر دادهاند.
نکته مهمتر اینکه در عکس روحانی-سیستانی، جای سلیمانی اساسا خالی نیست. چرا که در کنار این دو نفر، محمد جواد ظریف نشسته؛ همان وزیری که اخیرا استعفا کرد و سالهاست در نگاه ناظران پشت پرده سیاستگذاری خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، در رقابتی سخت با قاسم سلیمانی به سر میبرد.
و البته تحلیل این دیدار در زمینه رقابت سلیمانی با دولت و شخص ظریف، فراتر از شواهد قابل تفسیر، یک سند روشن غیرقابل تفسیر هم دارد: ویدئوی کوتاهی که توسط تشکیلات تبلیغاتی دولت (پاد) منتشر شد و در آن به وضوح آمده بود که دیدار با آیتالله سیستانی، پیامی است به سران عراق که به جای “سایر نهادها و چهرههای نظامی” با “روحانی به عنوان رئیس دولت” گفتوگو کنند.
این ویدئو اگر چه بعد از مدت کوتاهی از سایت پایگاه اطلاعرسانی دولت حذف شد، اما همانند استعفای ظریف به یک سند دیگر تبدیل شد در دست کسانی که معتقدند رقابتی بر سر کنترل سیاست خارجی ایران در منطقه میان دولت و سپاه قدس در جریان است؛ رقابتی که ظاهرا از یک همکاری استراتژیک و کلیدی میان نظامیان و دیپلماتها آغاز شده و بعد از بیش از یک دهه، به وضعیتی انجامیده که هر کدام در تلاش است تا به کلی جای دیگری را بگیرد.
آیتالله سیستانی اگرچه با بسیاری از مقامهای ایرانی دیدار کرده (کسانی همانند صادق لاریجانی، علی لاریجانی، محمدجواد ظریف و حتی ابراهیم رئیسی)، اما علاوه بر قاسم سلیمانی، با محمود احمدی نژاد نیز ملاقاتی انجام نداد. به بیان دیگر، این نخستین بار است که این آیتالله نجفنشین حاضر شده با یکی از روسای جمهوری ایران در زمان قدرت ملاقات کند؛ مسالهای که فراتر از رقابت سلیمانی-دولت میتواند تا اندازهای به پرستیژ داخلی رئیسجمهور کمک کند.
این موضوع نیز در ویدئوی تبلیغاتی خبرساز پایگاه اطلاعرسانی دولت بازتاب داشت و در آن آمده بود که این دیدار، پیامی به “سران ایران” دارد. این بخش مهم از تحلیل تبلیغاتی دولت، از سوی برخی تلاش حسن روحانی برای ارتقای جایگاه سیاسی-مذهبی تلقی شد؛ قدمی برای تبدیل شدن به گزینهای برای جانشینی رهبر جمهوری اسلامی. این تحلیل که در شبکههای اجتماعی نیز طرفدارانی پیدا کرد، بیشتر رنگ و لعابی از گمانهزنی دارد و یافتن نشانههایی جدیتر برای تایید آن، چندان آسان نیست.
آیا دیدار روحانی-سیستانی برای آمریکا و عراق اهمیت دارد؟
در ابعاد بینالمللی، یکی از دلایل اهمیت دیدار حسن روحانی و آیتالله سیستانی به سفری گره خورده که اخیرا انجام شد و آن هم در نوع خود بسیار خبرساز بود: سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا به عراق و حواشی بسیاری که برانگیخت.
در آن سفر، آقای ترامپ در نهایت بدون اینکه با هیچ یک از مقامهای عراقی دیدار کند، این کشور را ترک کرد. خبرگزاری رویترز در آن زمان گزارش داد که عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق حاضر نشده است که درون پایگاه نظامی عین السد (دومین پایگاه بزرگ نیروهای آمریکایی در عراق) با رئیسجمهور آمریکا دیدار کند و به دلیل همین اختلاف بر سر محل دیدار، در نهایت دیداری هم صورت نگرفت.
همزمان دو تحول دیگر نیز سفر آقای روحانی را به مساله رابطه آمریکا و عراق مرتبط میکند: نخست موضوع تحریم ایران و “فشار حداکثری” واشنگتن علیه تهران و دوم نقش عراق در این سیاست و تلاش دو طرف برای جذب بغداد به تیم خود.
برای آمریکا، پیوستن عراق به کمپین فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی در ایران، از سه زاویه یک پیروزی مهم محسوب میشد: اول اینکه از گسترش نفوذ ایران در منطقه جلوگیری میشد. دیگر اینکه بخت موفقیت تحریم ایران را افزایش میداد. و آخر اینکه به طور مشخص، عراق را با اکثریتی شیعه از مدار کشورهای ایران خارج میکرد.
در مقابل، ایران نیز که برای افزایش نفوذ بر عراق سالها سرمایهگذاری کرده و حتی در جریان نبرد با داعش در این کشور فعالانه حضور داشته، بیش از هر زمان دیگری به همسایهای نیاز دارد که درهایش را به روی تجارت با ایران نبندد. ضمن اینکه در زمینه ظهور و صعود محمد بن سلمان و تغییر نقش عربستان در موازنه قوای خاورمیانه، نقش عراق این در این موازنه روز به روز مهمتر میشود.
در نهایت، سفر آقای روحانی به بغداد، تحکیم این واقعیت برای واشنگتن است که در این یارگیری کلیدی، عراق طرف تهران را گرفته است. این کشور تصمیم گرفته که به تحریم ایران نپیوندد و همچنان یک کانال مهم برای دسترسی ایران به دلارهای آمریکایی باقی بماند.
اما تا اینجا، هیچ کدام این تحولات ارتباط مستقیمی به دیدار رئیس جمهور ایران و آیتالله سیستانی به عنوان یک مرجع مذهبی بانفوذ ندارد. به ویژه اینکه آیتالله سیستانی مصر است که دامان خود را از سیاست پاک نگاه دارد و رویکردی کاملا متضاد برخی از مراجع مشهور ایران (مانند آیتالله خمینی) برگزیده است.
در بیانیهای که دفتر آیتالله سیستانی منتشر کرد نیز، درباب مساله رابطه دو کشور به تعارفات معمول بسنده شده و بازتاب خارق العادهای نداشته. به جز یک جمله که در آن آمده که روابط دو کشور باید بر اساس “اصل عدم مداخله در امور یکدیگر” تقویت شود. روزنامه واشنگتن پست این جمله را، اشارهای به حمایت ایران از گروه شبهنظامی حشدالعشبی ارزیابی کرده است.
حشدالشعبی که بر اساس الگوی “نیروی مقاومت بسیج” ساخته شده، از جمله نیروهای شبهنظامی است که گزارشهای بسیاری درباره وابستگیاش به ایران منتشر شده؛ گزارشهایی که هرگز تکذیب نشدهاند. این گروه در جریان مبارزه با داعش به یک بازیگر جدی در نبردها تبدیل شد و حتی محبوبیتی هم به دست آورد. اگرچه آیتالله سیستانی هرگز با این گروه مخالفت نکرد، اما در یک سال گذشته گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه او خواستار ادغام حشدالشعبی با نیروهای امنیتی عراق است.
آیتالله سیستانی، مهمترین روحانی شیعه عراق است که از سالها حکومت صدام حسین جان سالم به در برده، بیش از ۱۵ سال نابسامانی و بی ثباتی عراق را تاب آورده، و همچنان به عنوان یک روحانی با موضعی مسالمتجویانه در برابر باقی مسلمانان (به ویژه سنیها) شناخته میشود. او بر عدم مداخله در امور کشورهای دیگر اصرار دارد و تلاش کرده تا به ابزار دست سیاست خارجی دولتهای دیگر – به طور مشخص ایران – تبدیل نشود. دیدار اخیر با حسن روحانی نیز تغییر خارقالعادهای در این موقعیت آیتالله ایرانیالاصل عراق ایجاد نکرده است.
از: بی بی سی