یکپارچگی سرزمینی، خط قرمز ایرانیان

دوشنبه, 16ام اردیبهشت, 1398
اندازه قلم متن

 خسرو سیف

پس از دو جنگ روسیه علیه ایران، دو قرارداد ننگین گلستان (۱۱۹۲ خورشیدی- ۱۸۱۳ میلادی) و ترکمنچای (۱۲۰۶ خورشیدی- ۱۸۲۸ میلادی) بر ایران تحمیل شد که بنا بر آن بخش های بزرگی از باغ، گنجه، شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، گوگچای ایراوان، آغداش، تفلیس، گروسی، بولاخ، لنکران، سالیان،اردوباد (علاوه بر منطقه ی اران، تمام داغستان و گرجستان و قسمتی از مغان و آستارا و تالش)، به اشغال روس ها در آمد و ایران مجبور به پرداخت غرامت جنگی و دادن امتیازات بسیار  سیاسی، اقتصادی و نظامی و محدودیت در دریای مازندران گردید.

انگلستان، رقیب روسیه نیز که در بسیاری موارد دست در دست روسیه داشت با تحمیل جنگ هایی به ایران  هرات را از میهن جدا نمود. جزیره ی ایرانی خارک را تصرف کرد و بوشهر و بخش هایی از جنوب خوزستان و سراسر حاشیه های جنوبی فارس و جزایر بحرین، تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی و چند جزیره ی دیگر ایرانی را به اشغال خود در آورد. در اثر توطئه ی انگلیس و روسیه بخش هایی از شرق و شمال شرقی ایران نیز از میهن جدا گردید. دو کشور مذکور با انعقاد قراردادی محرمانه (۱۹۰۷)، ایران را به دو منطقه ای نفوذ تقسیم کردند و پس از جنگ «جهانگیر اول»، انگلیسی ها بعضی  از عشایر و قبایل خوزستان، فارس و بلوچستان را تحریک به تجزیه طلبی نمودند و به انواع سلاح مجهز کردند. پس از کشف نفت در ایران، حق انحصاری استخراج و فروش نفت عملا در دست انگلیس ها قرار گرفت و روس ها نیز ادعای نفت شمال کشور را مطرح کردند.

در جریان جنگ جهانگیر اول، علی رغم اعلام بی طرفی ایران، قوای روسیه و عثمانی وارد خاک ایران شدند و آذربایجان را اشغال کردند و خسارت های جانی و مالی بسیاری به بار آوردند اما مردم دلیر و از جان گذشته ی آذربایجان متحد و یکپارچه در برابر اشغالگران مقاومت کردند و آنان را به عقب نشینی وادار نمودند. اگر چه با شکست امپراتوری عثمانی در جریان جنگ و از بین رفتن امپراتوری روسیه و مقاومت مردم آذربایجان، نقشه ی جدایی این بخش از میهن ما و الحاق آن به یکی از دو قدرت مزبور بی نتیجه ماند؛ ولی جانشینان آنان یعنی ترکیه و شوروی هم چنان آزمندانه به آذربایجان چشم دوخته بودند. آن چنان که ترکیه با ادامه سیاست های پان ترکیستی و شوروی با زیر پا نهادن قول خود مبنی بر الغای قراردادهای گلستان و ترکمنچای و با اتخاذ روش های جدید پان ترکیستی/ مارکسیست لنینیستی توطئه های پیشین خود را پی گرفت و هم چنان در پی اجرای وصیت نامه «پطر» بر آمد تا با اشغال ایران، خود را به آب های گرم خلیج پارس برساند.

زمامداران حکومت برآمده از انقلاب بولشویکی ۱۹۱۷، با ادامه اشغال “اران” نام جعلی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بر آن نهادند تا با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری مجعول آذربایجان (اران) یکی شوند. قصد پان ترکیست های فاشیست/ مارکسیست لنینیست، از عوض کردن نام اران و نامیدن آن به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی، ظاهرا آن بود که به زعم آنان مردم آذربایجان جنوبی! به خلق آذربایجان شمالی! بپیوندند و از مزایای بی شمار بهشت موعود! بولشویکی بهره مند شوند؛ در صورتی که هدف آن ها جدا کردن آذربایجان و وارد کردن آن به جهنم ساخته و پرداخته ی دار و دسته ی تزارهای سرخ دیکتاتور و خفه کردن هر گونه اعتراض و فریاد آزادی خواهی و سرکوب خیزش های ایران گرایی در قفقاز که بازگشت به ایران را آرزو می کردند، بوده است.

در جریان جنگ «جهانگیر دوم»، قوای متفقین که از مدت ها قبل خود را آماده حمله به ایران کرده بودند، در سوم شهریور ۱۳۲۰ از شمال، غرب و جنوب بدون آن که با مقاومتی جدی رو به رو شوند به کشور ما یورش آوردند و در اندک زمانی توانستند مقاومت های پراکنده ی مردم و برخی از ارتشیان میهن پرست را در هم بکشنند و به بهانه رساندن ساز و برگ نظامی به شوروی ، میهن ما را اشغال نمایند. قدر قدرت قوی شوکت را به تبعید روانه کردند و در پی آن فرماندهان بله قربان گوی که سال ها به اطاعت از دیکتاتوری خو گرفته بودند، هر یک به گوشه ای خزیدند و آن چه بر جای ماند، میهن مجروح بود که حضور بیگانگان را در جای جای سرزمین خویش نظاره می کرد و ملتی مظلوم که از جور استبداد و استعمار می نالید و از درد به خود می پیچید.

انگلستان، شوروی و آمریکا بر همه ی اوضاع و مملکت چیره شده بودند و هر کدام از آن ها با اتخاذ شیوه های گوناگون در پی تحکیم موقعیت خویش بر می آمدند تا بتوانند پس از پایان جنگ، در میهن ما باقی بمانند و منافع این سرزمین را بیش از پیش به تاراج ببرند و از موقعیت استراتژیک ایران برای پیشبرد سیاست های استعماری بهره گیرند. انگلستان بر نفت جنوب ایران چنگ انداخته بود و آمریکای تازه نفس با تمام قدرت منافع خویش را جستجو می کرد و شوروی نیز به کمتر از متحدان خود قانع نبود و برای این کار تصمیم جدی مبنی بر دست اندازی به ایران را گرفته بود؛ هر چند به قیمت تکه تکه شدن ایران تمام شود.

خشم روز افزون ملت ایران و تنفر مردم از حضور اشغالگران از سویی و نیز شرایط جهانی از سوی دیگر بر اساس مفاد معاهده ی سه جانبه ی ایران، اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان (بهمن ۱۳۲۰- ژانویه ۱۹۴۲)، متفقین پذیرفتند که ظرف شش ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک نمایند؛ پس از شکست آلمان در اردیبهشت ۱۳۲۴ و شکست ژاپن در ۱۱ شهریور همان سال، جنگ جهانگیر دوم پایان یافت و متفقین می بایست به قول خویش وفا کنند و قوای خود را از ایران خارج سازند. اما مطامع استعماری و امپریالیستی اشغالگران صفحات جدیدی بر روی ملت ایران می گشود. انگلستان نفت جنوب را در اختیار داشت؛ آمریکا خواهان نفت بلوچستان بود و شوروی نفت شمال کشور، شامل استان های خراسان، مازندران و گیلان و آذربایجان را می خواست که البته طومار همه این زورگویی ها در جریان نهضت ملی ایران و ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر «محمد مصدق» در هم پیچیده شد.

در ۱۶ امرداد ۱۳۲۴ یعنی ۲۶ روز پیش از پایان جنگ جهانگیر دوم، «استالین» برای رسیدن به هدف های سلطه جویانه خویش، فرمانی خطاب به دست نشاندگان خود صادر کرد که طی آن می باید اقدامات تجزیه طلبی برای ایجاد منطقه ی خودمختار ملی آذربایجان و هم زمان جنبش های تجزیه طلبی جداگانه در استان های گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و کردستان انجام گیرد که در پی آن، در روز دوازدهم شهریور ۱۳۲۴ یعنی یک روز پس از پایان جنگ، «میرجعفر پیشه وری» موجودیت “فرقه دموکرات آذربایجان” را اعلام کرد و هم زمان تشکیلات ایالتی حزب دست نشانده توده به طور کامل به آن فرقه ی تجزیه طلب پیوست. هجوم گسترده نظامیان شوروی به همراه دست نشاندگان آن کشور که به انواع سلاح ها مجهز بودند به شهر تبریز در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ موجب سقوط آن شهر در دست فرقه ی دموکرات گردید که در جریان آن صدها تن از مردم بی گناه کشته و مجروح شدند.

تبریز و تمامی آذربایجان به مقاومت برخاست تا بار دیگر یادآور دلاوری های بی شمار خود در برابر بیگانگان باشد که در طی قرن ها ناامید از هجوم های بی ثمر، سر خویش گرفتند و به لانه های سست پایه ی خود بازگشتند. تمام مردم ایران به حمایت از هم میهنان آذربایجانی خود پرداختند و همگان فریادها و مشت ها را هماهنگ با همراهی نیروهای سلاح دار و دلیر میهن بر سر دشمن و دست نشاندگان حقیرش کوبیدند و آن دیکتاتور که چشم طمع به میهن ایرانیان دوخته بود، همراه تفنگ به دستان بزدل روسی و پیشه وری و یارانش از ایران گریختند. شرایط جهانی نیز این گونه دست اندازی ها به سرزمین ها را نمی پسندید و اشغال آذربایجان را محکوم می کرد. آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ از چنگال پان ترکیست های فاشیست/ مارکسیست لنینیست آزاد شد تا گواهی باشد بر جان فشانی های مردمی که نمی خواهند از ملت خویش جدا شوند و نمی خواهند میهن خود را در بند بیگانگان ببینند.

آن گاه که مردم ایران متحد و آگاه، یکپارچه و بالنده همراه با حکومتی مسوول و پاسخگو و متعهد در برابر حقوق تاریخی ملت ایران باشند و دست در دست هم نهند و به استقلال این سرزمین بیاندیشند و برای حفظ آن به جدیدترین ابزار تدافعی مجهز شوند و گوهر انسانیت را پاس دارند و زیست سر فراز ملت ایران را در جهان ملت ها هدف اصلی قرار دهند و ارج نهادن به هر فرد میهن دوست ایرانی را برابر همان آرمان های تاریخی ملت به شمار آرند و پذیرای مسوولیت هایی شوند تا نظمی نوین در جهان بر پا دارند که در آن هیچ جنگ و خونریزی در عرصه ی گیتی روی ندهد و هر زورگیری را مجازاتی کوبنده و آهنین شایسته باشد، در آن صورت هیچ بیگانه ی پلید اندیشی را یارای آن نیست که حتا خیال تجاوز به میهن مقدس ایران را در سر بپروراند چه رسد به آن که پای در رکاب ستمگری نهد و به خاک اهورایی ایران بتازد و بخش هایی از آن را مجروح، اشغال و یا جدا کند.

بنا بر آموزه های ملت گرایی ایرانی، برای حفظ یکپارچگی ایران، همه ی مردم در هر زمانی باید خود را مسوول در برابر ملت که همان مردمان گذشته، حال و آینده ی باشنده در فلات ایران هستند، بدانند. حکومت ها بایسته است به وظیفه هایی که بر گردن شان نهاده شده با راستی و درستی عمل کنند و نگهبان تمامیت سرزمینی و استقلال میهن باشند و اگر جز این کنند و در انجام مسوولیت های خویش تعلل ورزند و یا فقط در پی حفظ موقعیت خویش و بهره گیری از مردمان باشند، دیر زمانی نمی گذرد که بیگانگان آزمند در پی دسیسه های اهریمنی خویش برآیند.

تاریخ دویست ساله ی گذشته ی ایران به روشنی نشان می دهد که به سبب ناآگاهی مردم از حقوق اجتماعی و تاریخی خود و خیانت های گوناگون حکومتگران وابسته، پلید، ستمگر، ناشایست و بدفرجام بخش هایی از میهن ایرانیان در اثر یورش استعمارگران بیگانه ی متجاوز جدا شده است. اکنون نیز اگر به فرمان های غیر قابل تغییر ملت گوش فرا ندهیم و از گذشته عبرت نگیریم و خود را برای مقابله با هر گونه دست اندازی دشمن آماده نکنیم، ممکن است به سرنوشت پیشینیان خود مبتلا شویم که نتیجه ی آن نفرین آیندگان است و داغ ننگ همیشگی بر چهره ی کسانی که خطر را می بینند و به وظیفه ی خود عمل نمی کنند و مات و مبهوت روزگار می گذرانند. اگر چه بسیارند کسانی که وطن را عاشقانه دوست دارند و آن را می ستایند و وظیفه ی خود را در پیشگاه ملت ایران صمیمانه انجام می دهند و جز سر فرازی ایران پاینده به چیزی دیگر نمی اندیشند.

به تمام بیگانگان و تجزیه طلبان و عوامل کژاندیش که چشم طمع به سرزمین اهورایی ما داشته باشند یادآور باید شد تا ملت ایران زنده است با پیروی از فرمان های بر آمده از تاریخ خود، پاسدار استقلال و شرف و آزادی ایران بزرگ خواهد بود و ایران یکپارچه و سر فراز و نیرومند به زندگی جاودانه خویش در جهان ادامه خواهد داد.

و این نغمه های شوم که این روزها از شیپور بد آهنگ رسانه های بیگانه دمیده می شود، می تواند هشداری برای ملت ایران تلقی شده تا نسبت به رویدادهای پیرامونی میهن خویش، آگاه تر از گذشته باشند.

دامن زدن به مقوله ی محرومیت های سیاسی و اقتصادی هم میهنان ما در ناحیه خوزستان از سوی افرادی معلوم الحال و مزدور چه اهدافی جز تفرقه افکنی را می تواند در پی داشته باشد؟ این اشخاص وابسته و ناسپاس که سال هاست برای خوش رقصی به اربابان از هیچ اقدام ضد میهنی و فرومایگی دریغ نکرده اند، چگونه می توانند نماینده بخشی از ملت ایران باشند؟  اساسا این نمایندگی خود خوانده را چه کسی جز اربابان شان به آنان عطا نموده؟

ملت ایران در طی هزاره ها هم چون رنگین کمانی از تیره های باشنده ایرانی در نهایت صلح و همبستگی در کنار هم زیسته اند و هر گاه نیز که دشمن متجاوز، اندیشه دست اندازی به مام میهن را داشته همه در کنار هم، هم چون پیکره ی واحدی به مبارزه با متجاوز برخاستند که نمونه بارز آن هشت سال نبرد میهن پرستانه ایرانیان، از هر تیره و تباری، در کنار هم میهنان مرز نشینان کشور بوده است.

عرب زبانان هم میهن ما چگونه باید بپذیرند که چنین افرادی می توانند بازگو کننده خواسته های مدنی و سیاسی آنان باشند؟ در شرایطی که می بینند و آگاه هستند؛ این وابستگان دست در دست بیگانه کمر به چند پاره نمودن میهن شان بسته اند و در پی راه اندازی اختلافات قومی و نژادی و جنگ داخلی هستند.

آیا رویدادهای سلسله وار تفرقه افکنانه در طی یک سال گذشته، بدون برنامه می توانسته باشد؟ تحرکات ترکیه و جمهوری جعلی آذربایجان، در حمایت از پان ترکان فاشیست، حمایت های گسترده مالی و لجستیکی عربستان و قطر از تروریست های تجزیه طلب در جنوب و شرق ایران و هم چنین حمایت های گسترده رسانه ها و بنگاه های خبری غربی از این جریانات وابسته، آیا بی هدف می توانسته باشد؟ بی گمان چنین نیست و در پس این اقدامات نابخردانه و شوم، دسیسه هایی برای ضربه زدن به تمامیت سرزمینی کشور و همبستگی ملت ایران نهفته است.

در گسترده سرزمینی ایران اگر محدودیتی نیز وجود داشته باشد، این محدودیت ها منحصر به یک حوزه جغرافیایی خاص نیست و تمام ملت ایران از پایتخت تا دور افتاده ترین نقاط این کشور با این محدودیت ها، دست به گریبان هستند و البته به تناسب هایی کمتر یا بیشتر.

امروزه در یک برنامه مدون، دول بیگانه از آمریکا و انگلستان تا ترکیه و عربستان و کشورک قطر، با تمام امکانات خویش، در حمایت از مزدوران تجزیه طلب، پا به میدان نهاده اند، تا آرزوی دیرینه خویش را عملی سازند؛ در این هم آوایی شوم عده ای دانسته و یا نادانسته، در کسوت دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در دام این بازی خانمان برانداز افتاده و با دستان خود تیشه به ریشه مام میهن می زنند.

روزی چندین مقاله درباره فدرالیسم و قوم گرایی و یا هویت طلبان قومی نگاشته می شود و به همین میزان نیز مصاحبه های گوناگون و کنفرانس های متعدد روی می دهد تا با ملت سازی های جعلی، این گونه وانمود کنند که در ایران تبعیض قومی و نژادی وجود دارد. در شرایطی که به اثبات تاریخ چند هزاره ساله، ایرانیان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی دارای احساسات قومی و نژادی حتا نسبت به خون آشام ترین دشمنان شان نیز نبوده اند. آیا ملت تاریخ ساز ایران به عنوان ملتی که در طول تمام تاریخش حتا مخالف برده داری بوده می تواند نژادپرست و ستمگر باشد؟

هزاران سال است که تمام تیره های ساکن در فلات ایران به دور از تعصبات این چنینی که مرسوم دنیای غرب و کشورهای نامتمدن است، به مسالمت زیسته اند و آن گاه دست به سلاح بردند که مورد یورش دشمن خارجی قرار گرفتند. چنین ملتی خردمندتر از آنی است که بخواهد اسیر دست اندیشه های ضد بشری گردد.

باید باور داشت ملتی با چنین پیشینه ای پر افتخار هیچ گاه وارد این بازی های بیگانه ساخته نشده و نخواهد شد و در شرایط کنونی نیز با هوشیاری از چالش های ایجاد شده، توسط دشمنان بیگانه و ایادی آنان سر بلند برون خواهد آمد و به جهانیان ثابت خواهد نمود که ملت صلح طلب ایران، تمامیت سرزمینی را به عنوان خط قرمز خود دانسته و با هرگونه اقدامی که بخواهد، خدشه ای به یکپارچگی سرزمینش وارد سازد، با تمام توان به مبارزه بر خواهد خاست. تا دشمنان متجاوز را درس عبرتی باشد و این است راز مانایی ایران چندین هزار ساله.

ایران پا بر جاست تا گیتی به پاست

پاینده ایران


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.