می گویند که اسب ها در سربالائی یکدیگر را گاز می گیرند. حکایت جمهوری اسلامی و رهبرانش این چنین است. بحرانهای داخلی و بین المللی در اوج هستند و بلحاظ اقتصادی و بدلائل چندگانه رژیم وضعیت وخیمی دارد. فقر و فلاکت بیداد می کند و تورم و گرانی مرز نمی شناسد. سربالائی موجود جمهوری اسلامی نفس گیر شده است.
عرصه بر حاکمیت جمهوری اسلامی هر روزه تنگ تر می شود. اگر چه دیروز طیف اصلاح طلب درون حکومت را بیرون راندند و آنها را در موضع نقد ولایت فقیه قرار دادند و بر صندلی متهمان در دادگاه ها نشاندند اما امروز بازوان و دست های خود را قطع می کند. بالائی ها به جان یکدیگر افتاده اند و طیف های حکومتی و حاشیه ای برای سهم بیشتر از غارت و چپاول پائینی ها یکدیگر را پاره می کنند.
اینبار اختلافات میان آنها اگر چه از سوی زحمتکشان و سرکوب شدگان نظاره می شود ولی غالبا بدون حضور آنها در جریان است و هاشمی و مشائی میبایستی روی نیمکت ذخیره ها به بازی در میان معدود کاندیداهای تائید صلاحیت شده نگاه کنند.
نکته اینجاست که اکبر هاشمی رفسنجانی٬ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام٬ از بنیانگذاران نظام جمهوری اسلامی رد صلاحیت شده است. بدین ترتیب مهر دیگری بر عدم مشروعیت این نظام توسط خامنه ای کوبیده شده است.
نیروهای انتظامی در نقاط مختلف کشور و بویژه تهران بحال آماده باش درآمده اند و شایع است که دستگیری های گسترده هواداران احمدی نژاد در نقاط مختلف در جریان است ( خبر در شبکه ایران وابسته به روزنامه ایران ) و حاکمیت برنامه ریزی وسیعی برای ایجاد فضای آرام انتخابات و گذر از این تنگنای بحرانی کرده است.
زندانیان سیاسی در مرخصی را احضار و یا به زندان ها برمی گردانند و دو زندانی سیاسی را برای برقراری جو رعب و وحشت اعدام کرده اند. موج تهدید و بازداشت روزنامه نگاران در راه است وهمچنین اعلام شده است که پنج رسانه مربوط به حامیان دولت نیز بسته شده اند.
قریب سه هفته به لحظه موعود انتخابات باقی است و وضعیت کنونی میتواند آبستن حوادث بسیاری باشد. بر طبق گزارشاتموجود, این حوادث و چنانچه دستگیری هواداران طیف احمدی نژاد صحت داشته باشد, میتواند مقاومت هائی را در میان آنها نیز دامن زند و میتوان گفت که لرزشی بر پیکر پوسیده استبداد خواهد انداخت.
با توجه به شرایط و قرائن موجود و علیرغم اوجگیری بی سابقه تورم و بحرانهای چندوجهی سیاسی اجتماعی و اقتصادی, این احتمال که جوششی نوین در میان پائینی ها ( بخوانید مردم ) شکل بگیرد و اعتراضاتی گسترده در نفی انتخابات فرمایشی استبدادی موجود را شکل دهد محتمل بنظر نمی آید. بویژه اینکه حافظه تاریخی مردم کشورمان هنوز عملکرد دولتهای هاشمی و احمدی نژاد را در خاطره دارد و یا کماکان اثرات تخریبی آن را لمس میکند.
این هر دو در بحران سازی, غارت و چپاول و کشتار اندیشه ورزان و زندانیان سیاسی سوابقی طولانی دارند و توده ها در نبود احزاب و سازمانهای مترقی در این دوره از انتخابات عرصه ای برای حضور خود نمی یابند. شعار تحریم فعال انتخابات امروزه مناسب ترین و ملموس ترین تدبیری است که میتواند در میان آنها مطرح باشد.
بر طبق معادلات کنونی و در تداوم تنش های موجود در میان بالائی ها تلاشهایی افشاگرانه نیز صورت خواهند گرفت و پرده هائی دیگر از خیانت و جنایت حکومتیان را در برابر چشمان جوانان و دانشجویان و سایر طیف های مردمی سرکوب شده قرار خواهند داد.
این احتمال که زد و بندهای سیاسی پشت پرده دوباره معادلات موجود را بر هم زند تنها در صورتی است که با حکم رهبری این دو نفر به صحنه انتخابات برگردند که در اینصورت مهر ولی فقیه را بر پیشانی خود حک می کنند و متعهد می شوند که در مسیر سرسپردگی وی راه طی کنند. کاری که تا کنون نیز در بارگاه خمینی جلاد و نایب او انجام داده اند و در پرونده سیاه خود یدک می کشند.
بهروز سورن
۲۲.۰۵.۲۰۱۳