گزیده گفتوگو:
باید درد ایران داشت تا برای منافع ملی احساس درد کرد، اینکه چرا مشروطه دوام نیاورد؟ چون در استبداد صغیر، محمد علی شاه مجلس را با توپ های روسی به گلوله بست و آزادی خواهان را کشت و بعد از استبداد صغیر نوبت به پادشاهی احمد شاه رسید در حالی که در آن زمان ایران ساختارهای اجتماعی و اقتصادی قوی نداشت؛ بعد از طی شدن دورهی منحوس قجری، رضاخان میر پنج سکان حکومت را در دست گرفت، وی در ابتدا خود را سردار سپه نامید و بعد نخست وزیر و سپس پادشاه شد.
رضاشاه با همه خدماتی که انجام داد، نگذاشت مشروطه ادامه یابد و آنرا در نطفه خفه کرد و برای اینکه مشروطیت را تعطیل کند، نمایندگان مجلس و نخست وزیر را هم خودش انتخاب می کرد؛ با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بعد از سقوط دولت قانونی دکتر مصدق و اعدام دکتر فاطمی باز هم مشروطه از میان رفت و دوباره استبداد بر ایران حاکم شد. شاید بتوان گفت در طی سال های بعد از کودتا، ایران از لحاظ اقتصادی در وضعیت خوبی بسر می برد و دیپلماسی قوی داشت، اما دموکراسی در کشور وجود نداشت و به نظر کارشناسان و تاریخ پژوهان سیاسی زمینه برای ایران پس از انقلاب سال ۵۷ برای گشودن دروازههای دموکراسی باز شده است.
باید این واقعیت گفته شود که شکل حکومت ها مهم نیست، بلکه باید بتوان برای منافع ملی و ملت تلاش کرد؛ کشورهای ژاپن، انگلستان، سوئد و … دارای شکل و نظام سلطنتی هستند ولی مشروطه و دموکراسی دارند، در حالی که کشور عربستان دارای نظام حکومتی پادشاهی توام با دیکتاتوری است، بنابراین شکل حکومت ها چندان مهم نیست چون ساختار اجتماعی بسیار مهمتر است، درحالی که در کشورهای فرانسه و آلمان حکومت ها به صورت و شکل جمهوری و دموکراتیک هستند، اما در مصر و ترکیه، علی رغم وجود نظام و شکل جمهوری، حکومت عملا تا حدی دارای رفتار دیکتاتوری است.
اگر در ساختارهای اجتماعی، خواهان دموکراسی هستیم باید به آزادی مطبوعات، آزادی رسانهها و تلویزیون، آزادی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، آزادی انجمن ها و احزاب به دیده مثبت نگاه شود چون به اعتقاد بعضی از سیاسیون وقتی که جامعه به طرف آزادی و دموکراسی برود، اجتماع دچار هرج و مرج شده در حالی که این سیاسیون باید پاسخگو به این سوال مهم باشند که آیا واقعا با آزادی دادن به نهادهای مدنی و اجتماعی، جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد؟