امیر کاویان
- اصولا فداییان اسلام چه جاذبهای داشتند که تعدادی از جوانان را به خود جذب میکردند؟
– یک واقعیت هایی را نمیشود نادیده گرفت مثلا «نواب صفوی» سخنران خوبی بود و خود من هم در جلسات ایشان شرکت میکردم و میدیدم صحبتهایی که میکرد به دل مینشست به خصوص به دل جوانانی که خام بودند.
- او چه ارتباطی با مجمع مسلمانان مجاهد داشت؟
– «شمس قنات آبادی» که از نزدیکان «کاشانی» بود و معمم نیز بود، عدهای را دور خودش جمع میکند و مجمع مسلمانان مجاهد را تشکیل میدهد. هنگام انتخابات مجمع میبیند که نواب صفوی نیز حاضر میشده. وقتی از وی میپرسند که چه شد که شما شرکت کردید؟ میگوید: “میخواهم در انتخابات شرکت کنم.” البته پس از انتخابات، شمس قنات آبادی انتخاب میشود و نواب صفوی دیگر با مجمع، کاری نداشته است. البته در زمان ملی شدن نفت، اختلافاتی بین مجمع و فداییان اسلام پیش میآید. حتی در خاطرات شمس قنات آبادی اشاره میشود که سر منشا فداییان اسلام در یک مقطع زمانی، دولت انگلستان بوده است. اما اگر بخواهیم خوش بینانه قضاوت کنیم، عملکرد آنها به نفع استعمار تمام میشود. فداییان اسلام با دولت ملی «مصدق» حرکتهایی کردند که حتی حزب توده انجام نداد. از طرفی اعلامیه های فداییان اسلام علیه دولت مصدق در روزنامه های (طلوع)، (آتش)، (فرمان) و (داد)، منعکس میشد و وابستگی این روزنامه ها به سیاست انگلستان و دربار محرز بود. به طوری که معروف بود مدیر روزنامه طلوع سخنگوی «سید ضیاء طباطبایی» است و زمانی که نواب صفوی را میگیرند، این روزنامهها اعتراض میکنند و ما یک هماهنگی را بین آنها در یک برهه از زمان مشاهده میکنیم. آنها به صورت مشترک به مصدق حمله میکردند و به بازداشت “فرزندان اسلام” اعتراض داشتند.
- گفته میشود که سید ضیاء هم از طریق واسطههایی با فداییان اسلام ارتباط داشته، لطفا در این مورد نیز توضیح دهید.
– در خاطرات برخی از این آقایان آمده که”«ابراهیم صرافان» به شکلی با سید ضیاء ارتباط داشته و در جایی دیگر اشاره شده که شخصی به نام «ذوالفقاری» از قبل از ترور «فاطمی» توسط «عبدخدایی» تمام هزینههای مالی آنها را تقبل میکرده و او نیز با سید ضیاء ارتباط داشته است و ضمانتهایی که برای آزادی اعضای فداییان اسلام لازم بوده توسط ذوالفقاری صورت میگرفته. ضمن این که اسلحهای که فاطمی با آن ترور میشود، توسط سید ضیاء در اختیار فداییان اسلام قرار میگیرد.
- به نظر میرسد که یکپارچگی در میان اعضای فداییان اسلام وجود نداشته و هر کدام به نوعی ساز خود را میزدند.
– مثلا زمانی که نواب صفوی در زندان بوده، «خلیل طهماسبی» نیز در زندان بود. در آن زمان فداییان اسلام به کاشانی حمله میکردند اما طهماسبی از زندان نامهای مینویسد برای کاشانی و دکتر مصدق و در نامه به کاشانی خودش را جزو مریدان او معرفی میکند و نسبت به کاشانی و مصدق اظهار وفاداری میکند. وقتی هم که آزاد میشود به ملاقات کاشانی میرود و با او ناهار میخورد و عکس میگیرد. عبدخدایی پس از انجام ماموریت (ترور فاطمی) از طرف «عبدالحسین واحدی» و تیراندازی به دکتر فاطمی بر سر قبر «محمد مسعود»، پس از بازداشت، به زندان موقت شهربانی (کمیته مشترک) منتقل شد و در همان زمانها آقای داریوش فروهر در تظاهرات دانشگاه بازداشت شده بود و هم چنین دوستانی از حزب ملت ایران چون «عباس میر عبدالباقی» و «ناصر تکمیل همایون» در حین کشیدن تابلوی شیلات ایران و روس بازداشت و همگی به زندان موقت منتقل شده بودند که بعد از چند روزی عبدخدایی هم به آنها اضافه شد و این خود باعث آشنایی عبدخدایی با دوستان حزب ملت ایران و «داریوش فروهر» گردید. بعدها که عبدخدایی به زندان قصر منتقل گردید و بین فداییان اسلام در زندان قصر اختلاف نظر وجود داشت؛ به خصوص در زمینه ترور دکتر فاطمی که در این زمینه، آقای خلیل طهماسبی شخصا پیامی برای آیتالله کاشانی فرستاد که من یکی از پیروان شما هستم و از این حادثهای که پیش آمده سخت متاسف و یکی از طرفداران نهضت ملی و رهبری آن دکتر مصدق، میباشم و این اختلاف نظرها به زد و خورد بین این آقایان میانجامید تا جایی که مجبور شدند گاهی عبدخدایی را به بهداری زندان قصر ببرند.
- یعنی خلیل طهماسبی، «رزم آرا» را میکشد و بعد هم از زندان آزاد میشود!؟
– بله. این ملاقاتها پس از زندان است. آن زمان، مجلس، که ریاست آن با آیتالله کاشانی بوده، یک مصوبه را میگذارند که براساس آن چون این ترور به نفع منافع ملی ایران بوده، بخشش طهماسبی در نظر گرفته میشود.
- این مصوبه مقداری عجیب نیست؟
– چرا. اتفاقا «مهندس رضوی» در مجلس پیشنهاد میکند که مصوبه اصلاح شود و گفته شود که او یعنی خلیل طهماسبی مورد عفو قرار میگیرد. این مصوبه به مجلس سنا میرود و آن جا تصویب نمیشود. تا این که شمس قنات آبادی در مجلس، پیشنهاد تعطیلی مجلس سنا را مطرح میکند. این پیشنهاد، تصویب میشود و مجلس سنا، تعطیل میشود و خلیل طهماسبی نیز آزاد میشود.
- قضیه زندان نواب صفوی به کجا میرسد؟
– افراد فداییان اسلام تلاش میکنند و پیش کاشانی میروند که وساطت کند که قبول نمیکند. حتی نزد «آیتالله بروجردی» میروند که او نیز قبول نمیکند؛ زیرا با کل قضایا، مخالف بوده، تا جایی که فداییان اسلام، بر علیه آیتالله بروجردی نیز اعلامیه میدهند. آنها هم چنین بر علیه کاشانی نیز اعلامیه میدهند و در آن قید میکنند که کاشانی بدتر از زنان … است. چندین مرتبه نزد دکتر مصدق نیز وساطت کردند و دکتر مصدق میگفت که آقای نواب صفوی یک راه بیشتر ندارد؛ این که تعهد بدهد وقتی آزاد شد، برود مسجد و مردم را ارشاد کند. تعهد کتبی هم ندهد فقط شفاها بگوید که کار دولت به آنها ارتباطی ندارد؛ یعنی این که دین از سیاست جداست.
- این تعهد را داد؟
– نه خیر.
- با این حال آزاد هم شد!
– بله. به پروندهاش رسیدگی شد و آزاد شد اما در عمل آن چه که دکتر مصدق خواسته بود، انجام داد؛ یعنی باید مردم را بیشتر ارشاد کنیم و با اسلام آشنا کنیم و از حرکاتی که مردم را برنجاند، دوری کنیم.
- هیچ وقت شخص نواب صفوی در عملیات ترور شرکت میکرد؟
– نه خیر. خودشان دست به عمل نمیزدند. اما روزی که از نجف آمده بود، میخواست مستقیما برود و «کسروی» را بزند.
- نقش «بقایی» در ارتباط با فداییان اسلام چه بود؟
– تماسهایی بین اینها برقرار شد و جلساتی نیز برگزار کردند که در آن جلسات نواب صفوی و بقایی حضور داشتند. بقایی به نواب صفوی پیشنهاد ترور چند نفر را ارایه میدهد و تهیه اسلحههای مورد نیاز را تقبل میکند. از جمله افرادی که مطرح میشوند، دکتر مصدق، فاطمی، لطفی و دکتر معظمی بودند.
- واکنش نواب صفوی در قبال این پیشنهاد چه بود؟
– به هر حال اینها موافق بودند.
- پس اگر او موافق بوده، قاعدتا زمانی هم که فاطمی ترور میشود و نواب صفوی در زندان بوده، نباید مخالف این حرکت باشد.
– البته سکوت او را پس از ترور فاطمی این گونه تعبیر کردهاند که میخواسته سازمانش را حفظ کند. البته او در زندان صد در صد از طرح ترور فاطمی بیاطلاع بوده. او پس از زندان میگفت که باید بیشتر کار فرهنگی بکنیم.
- در این دوره گویا تعدادی از اینها از فداییان اسلام جدا میشوند.
– «عبدالحسین» و «محمد واحدی» اعلامیهای میدهند و ضمن تمجید از نواب صفوی از تشکیلات کنار میروند. پس از آزادی نواب، جناح کاشانی و جناح بقایی تلاش میکنند که به او نزدیک شوند. اما با وجود آمدن واسطهها، نواب صفوی، حاضر به ملاقات با آنها نمیشود و میگوید که ما وابسته به هیچ کدام از این گروهها نیستیم و فقط کار اسلامی خودمان را میکنیم. پس از اعلامیه اول، آقای واحدی یک اعلامیه دیگر در فاصله یک هفته میدهد و خودشان را «کمیته انتقام» معرفی میکنند که میخواهند دست به یک سری عملیات ترور بزنند. بعد از خروج واحدی، آقای «ابوالقاسم رفیعی» نیز استعفا میدهد و عنوان میکند که در آینده دست به افشاگری در مورد فداییان اسلام خواهم زد. نواب صفوی خیلی ناراحت میشود و هشت نفر از اعضای سازمانش را اخراج میکند.
- ظاهرا نواب صفوی در ارشاد کردن مردم و کار فرهنگی کردن پایدار نماند و دوباره به راه اول بازگشت.
– بله. او پس از مدتی دوباره اعلامیه داد و شروع کرد به نصیحت کردن دولت و مواضع قبلی خود. در نهایت اینها «ذوالقدر» را برای ترور «حسین اعلا» در مسجد شاه میفرستند و همین اقدام مبنای بازداشت آنها قرار میگیرد.
- پس از آن که برادران واحدی آن نامه کنارهگیری را مینویسند آیا دوباره به فداییان اسلام بازگشتند؟
– به هر حال اینها یک سازمان منسجم نبودند و چندین انفصال و اتصال بین اعضای خود داشتند. همین «ابوالقاسم رفیعی» چند بار استعفا داد و دوباره آمد. «کرباسچیان» مدتی سکوت کرد و روزنامهاش یک سال چاپ نمیشد. اما مجددا برگشت. در مجموع روش اینها حالت تخریبی داشت. حتی در مسایل مربوط به خودشان. مثلا زمانی اعلامیه توهینآمیز بر علیه آیتالله برو جردی میدادند. اما بعد نواب صفوی از او تجلیل میکند. البته در یک فرصتی آیتالله بروجردی، دو دست لباس روحانی هم برای نواب صفوی و هم واحدی میفرستد. اما با کارهای آنها مخالف بود. او با دخالت روحانیون در سیاست مخالف بود.
- مجله «توفیق» در زمانی که حکم اعدام نواب صفوی و دوستانش صادر میشود، مینویسد که اینها برای شاه، ندامتنامه مینویسند و مسایل پشت پرده گروه خود را فاش کردهاند. نامه را برای شاه که در آبعلی بوده، میبرند اما او با عفو آنها مخالفت میکند. آیا در این مورد اطلاعی دارید؟
– من در این مورد اطلاعی ندارم. اما دور از ذهن است که اینها ندامت نامه نوشته باشند به خصوص نواب صفوی.
منبع: نشریه بین المللی کورش