اکبر گنجی – خبرنامه گویا
فرشاد مومنی در ۲۰ آذر ۱۳۹۸ در نشست نقد سیاست های اقتصادی ایران طی چهار دهه گذشته با عنوان راه طی شده اقتصاد ایران در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد گفت:
«۱۰ ساله اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود فشارهای زیاد تقریبا یکی از درخشانترین دورانهای تاریخ اقتصاد ۱۰۰ ساله اخیر ایران محسوب میشود. مدیریت اقتصادی به شرطی موفق شده و توسعه مییابد که سه کار انجام دهد، اول اینکه هزینه-فرصت مفتخوارگی را بالا ببرد تا زمانی که بتوان از کانالهای بیدردسر به ثروتهای بزرگ دست پیدا کرد، هیچ اقتصادی روی شکوفایی و نجات را نمیبیند، دوم مساله شفافسازی فرایندهای تصمیمگیری، تخصیص منابع و بسترسازی برای مبارزه پیشگیرانه با فساد و سوم اهتمام به شکلگیری بنیادهای نهادی و ظرفیتهای دانش ضمنی و سازمانی برای تولید توسعهگرا است، تولید توسعهگرا یعنی تولیدی که قادر به رفع فقر در سطح فقر و خانوار و کاهش عقبماندگی در استاندارد ملی باشد. خامفروشی از جیب خوردن است. این خانه اقتصاد خود را روی بنیانهای متزلزلی قرار داده و راه نجاتش رفتن به سمت تولید توسعهگرا است. اگر آزادسازی راه نجات ایران بود، چرا خارجیها که این امر را میخواستند به حمله نظامی دست میزدند، اگر به نفع ما بود، با کار فرهنگی کار را جلو میبردند. بالاترین امتیازهای دولتهای اشغالگر در ایران مطالبه آزادسازی اقتصادی بوده است.ماموریت برنامه تحلیل ساختاری و به ویژه آزادسازی تجاری این بود که دوباره دستاوردهای ۱۰ ساله اول انقلاب را در زمینه بسترسازی فرای شکلگیری تولید توسعهگرا از بین ببرد.»
فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی است. او مدافع سرسخت دوران نخست وزیری مهندس موسوی است. این دفاع به مرحله شیفتگی بی اندازه او به مهندس موسوی صعود کرده است. در این سخنرانی مومنی هیچ شاخص اقتصادی ای ارائه نکرده تا براساس آن شاخص ها، بتوان شواهد و قرائن اقتصادی را برای داوری به میان آورد و نشان داد ادعای او تا چه اندازه صادق است و اساساً حظی از حقیقت می برد یا نه؟
مومنی در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۹ با شفقنا ، کوشیده تا با شاخص هایی به دفاع از دهه اول انقلاب بپردازد. او پنج معیار برای داوری ارائه می کند: اول- “نحوهی رابطهی میان مردم و حکومت”. (آیا این رابطه، یک رابطهی مبتنی بر حسن تفاهم و اعتماد متقابل است یا نیست). دوم- “بنیهی تولید ملی” (بقا و بالندگی جامعه، بیش از هرچیز در گرو بنیهی تولیدی یک کشور قرار دارد. برای کشورهای در حال توسعهی خامفروش نیز این مساله با استاندارد میزان واردات سالانه و میزان ارزبری هر واحد تولید ناخالص داخلی سنجیده میشود). سوم- “فقر و نابرابریهای ناموجه”. چهارم- “وضعیت پایداری محیط زیست”. پنجم- “میزان ضابطهمحوری در مناسبات اقتصادی-اجتماعی”(بهویژه این مساله که نظم اجتماعی، بیشتر قائم به شخص و تابع صلاحدیدهای شخصی یا تابع علم، قانون و برنامه است). او سپس می گوید:
«اگر با این معیارها تحولات چهل سالهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار دهیم، ۱۰ سال اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از نظر همهی آن معیارهای مطرح شده، عالیترین نمره را به خود اختصاص میدهد. با هر متر و معیاری که آن ۱۰ سالهی اول را مورد بررسی قرار میدهیم، مشاهده میکنیم که در هر پنج محور مورد اشاره، عالیترین کارنامهها در آن دوره رقم خورده است و آن چه مایهی شگفتی است، این است که در این دوره ما با بیسابقهترین بحرانها و فشارهای داخلی و خارجی هم روبرو بودهایم…..شواهد تاریخی با قاطعیت، این مساله را مطرح میکنند که در دورانهایی که به معنای دقیق کلمه پایبندی عملی بیشتری به آموزههای دینی وجود داشته، کارنامهی عملکرد اقتصادی ایران، خارقالعادهتر بوده است…در ده سالهی اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی تقریباً از نظر همهی آن پنج استانداردی که اشاره کردم، درخشانترین کارنامهها و خارقالعادهترین رکوردها را به ثبت رسانده….در آن دورهی ۱۰ ساله، بالاترین میزان اعتماد متقابل بین مردم و حکومت وجود داشته است….گزارش بانک جهانی نشان میدهد در دورهی هشتسالهی جنگ تحمیلی نسبت به تمام دورههای قبل از جنگ و تمام دورههای بعد از آن، کمترین میزان اتکا به رانت منابع طبیعی را داشتهایم؛ این امر درخشانترین کارنامه در زمینهی تلاش روشمند و نظاموار برای خارج کردن مناسبات اقتصادی-اجتماعی ایران از مناسبات رانتی به سمت مناسبات مولد است…..در دورهی هشت سالهی جنگ تحمیلی از نظر میزان اتکا به رانت نفتی، یکباره نسبت به دورهی مشابه در دورهی پهلوی حدود ۷۰ درصد کاهش پدید آمده است. این تصمیم راهبردی و وفای به عهد انقلابیون از سوی مردم هم پشتیبانی شده است یعنی چون به سلامت نفس، راستگویی و پایبندی عملی رهبران و مسوولان کشور به وعدههایی که دادند، اعتقاد وجود داشت، مردم هم متقابلاً همراهیهای شگفتانگیز نشان دادند. این ارادهی بزرگی که به نمایش درآمد، آثار عملی بسیار تکاندهندهای را هم به وجود آورده است.»
ادعاهایی که در این مصاحبه مطرح شده اند، با ادعای سخنرانی اخیر تفاوت دارد. قطعاً مدیریت اقتصادی کشور در دوران تجاوز ۸ ساله صدام حسین به ایران، بسیار سخت بوده است. هر آدم منصفی باید در یک تحلیل علمی نشان دهد که مهندس موسوی با چه میزان درآمد صادرات نفتی و گازی کشور درگیر جنگ را اداره کرد؟ آن هم در دهه ای که علاوه بر جنگ، شاهد بالاترین رشد جمعیت کشور- به دلیل سیاست های جمعیتی رهبری جمهوری اسلامی- بودیم.
اما فرشاد مومنی در مصاحبه خود، تحلیل نادرستی از واقعیت عرضه می کند. او کاهش ۷۰ درصدی اتکای به رانت نفتی نسبت به دهه آخر رژیم شاه را دلیل بر وفای به عهد رهبری جمهوری اسلامی و راستگویی آنان گرفته و می گوید مردم به همین دلیل به آنان اعتماد کردند و همراهی شگفت انگیزی از خود نشان دادند. در حالی که واقعیت این است که دولت موسوی نهایت کوشش خود را می کرد تا هرچه می تواند بر صادرات نفت و گاز بیفزاید، اما جنگ و حملات بی امان جنگنده های پیشرفته روسی و فرانسوی که پالایشگاه ها و نفتکش ها را مورد هدف قرار می داد- و موانع بسیار دیگر- مانع این کار بود. به تعبیر دیگر، اگر دولت موسوی می توانست پنج برابر آن چه صادر کرد، صادر می کرد، حتماً این عمل را انجام می داد تا هزینه های جنگ و زندگی مردم تأمین شود. آیا فرشاد مومنی شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» آیت الله خمینی را فراموش کرده است؟ آیت الله خمینی تا چند هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل، پذیرش آن را جنگ با پیامبر اسلام قلمداد می کرد. بهتر است فرشاد مومنی برای درک واقعیت تاریخ، نامه محسن رضایی- فرمانده کل سپاه- به آیت الله خمینی و نامه محرمانه آیت الله خمینی برای پایان جنگ را بخواند. نامه آیت الله خمینی توسط هاشمی رفسنجانی منتشر شد. بخش های اقتصادی نامه آیت الله خمینی که گزارش های اقتصادی دولت مهندس موسوی است، ناقض ادعای مومنی در این خصوص است.
اما از این ها که بگذریم، این ادعا قطعاً نادرست است که دهه اول انقلاب یکی از درخشانترین دوران اقتصاد ۱۰۰ سال اخیر ایران بوده است. چرا؟
یکم- صادرات نفت و گاز: از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۸ شهریور ۱۳۶۰ به ترتیب مهندس بازرگان، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر نخست وزیر بودند. سپس مدت کوتاهی مهدوی کنی سرپرست نخست وزیری شد. تا این که مهندس موسوی در ۷ آبان ۱۳۶۰ به نخست وزیر رسید و تا ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ در این سمت قرار داشت. به گزارش بانک مرکزی ایران ، درآمد صادرات نفت و گاز به ترتیب در دهه اول انقلاب به شرح زیر بود:
الف-دوران مهندس بازرگان(از ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸): ۳۹.۸ میلیارد دلار.
ب-دوران محمد علی رجایی(۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰): ۲۲.۳ میلیارد دلار.
پ-دوران مهندس موسوی(۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸): ۱۰۰ میلیارد دلار.
بدین ترتیب، مجموع درآمد صادرات نفت و گاز ایران در دهه اول انقلاب ۱۶۲.۱ میلیارد دلار بوده است. البته نمی دانم دقیقاً چند میلیارد دلار ذخیره ارزی برای دولت (نه بانک مرکزی به عنوان پشتوانه پول ملی) از دوران شاه باقی مانده بود و در دهه اول انقلاب آن پول ها هم به دلیل جنگ هزینه شد.
درآمد ۱۰۰ میلیارد دلاری دوران ۸ ساله مهندس موسوی به هیچ وجه با درآمد صادرات نفت و گاز در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد- یعنی ۶۰۷.۹ میلیارد دلار– قابل قیاس نیست( اگر با نادیده گرفتن چند ماه ، سالهای ۹۱- ۸۴ را دوران ریاست جمهوری احمدینژاد به شمار آوریم، کل درآمد صادرات نفتی در این دوران ۸ ساله، ۶۳۸۹۳۴ میلیارد دلار بوده است). مطابق نماگرهای اقتصادی بانک مرکزی صادرات غیر نفتی طی هشت سال ۹۱- ۸۴ ، به ترتیب ۱۰۵۴۶، ۱۴۱۷۹ ، ۱۶۱۰۱، ۱۸۸۸۶، ۱۸۳۶۹، ۲۲۵۹۶، ۲۶۶۵۸، ۲۹۳۱۳ بوده که جمع کل صادرات غیر نفتی دوران احمدینژاد ۱۵۶میلیارد دلار است. بدین ترتیب، کل درآمدهای صادرات نفتی و غیر نفتی دوران ۸ ساله محمود احمدی نژاد، ۷۹۵ میلیارد دلار بوده است.
آری مدیریت کشور گرفتار جنگ با درآمد ارزی دهه اول انقلاب و مدیریت کشور با درآمد ارزی ۷۹۵ میلیارد دلاری– در حالی که احمدی نژاد دولت را در بهترین دوران اقتصادی جمهوری اسلامی از سید محمد خاتمی تحویل گرفت- به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. هزینه های جنگ سرسام آور بود و به ادعای رهبران جمهوری اسلامی جنگ ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت بر کشور وارد آورد. اگر این ادعا نادرست باشد، خسارت حداقل ۱۰۰ میلیارد دلاری جنگ واقعیت است.
دوم- رشد اقتصادی ایران: به گزارش بانک جهانی، رشد اقتصادی ایران در دهه ۱۹۸۸- ۱۹۷۹ به ترتیب: منفی ۱۰.۵ ، منفی ۲۷.۵ ، منفی ۵.۱، مثبت ۲۷.۲ ، مثبت ۸.۵، منفی ۸.۷، مثبت ۲.۱، منفی ۱۰.۲، مثبت ۰.۶ ، و منفی ۵.۴ درصد بوده است. بدین ترتیب، میانگین سالانه رشد اقتصادی ایران در آن دهه، منفی ۲.۹ درصد بوده است.
سوم- تورم ایران: به گزارش بانک جهانی، نرخ تورم ایران در دهه ۱۹۸۸- ۱۹۷۹ به ترتیب: ۱۰.۴ ، ۲۰.۶ ، ۲۴.۲ ، ۱۸.۶ ، ۱۹.۷ ، ۱۲.۵ ، ۴.۳ ، ۱۸.۴ ، ۲۸.۵ و ۲۸.۶ درصد بوده است. بدین ترتیب، میانگین سالانه نرخ تورم ایران در آن دهه، ۱۸.۵ درصد بوده است.
چهارم- بیکاری ایران: نرخ بیکاری در سال ۱۳۶۵ به ۱۳.۸ درصد و در سال ۱۳۶۷ به ۱۵.۸ درصد افزایش یافت. نرخ بیکاری در دوران جنگ کمی بیشتر از میانگین دوران ۳۰ ساله بعدی بوده است.
پنجم: ضریب جینی: ضریب جینی یکی از شاخص های شکاف طبقاتی و نابرابری است. به گزارش بانک جهانی، ضریب جینی ایران در سال های ۱۹۸۶ ، ۱۹۹۰، ۱۹۹۴، ۱۹۹۸، ۲۰۰۵ ، ۲۰۰۶ ، ۲۰۰۹ ، ۲۰۱۳ ، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶؛ به ترتیب: ۴۷.۴ ، ۴۳.۶ ، ۴۳ ، ۴۴.۱ ، ۴۳.۶ ، ۴۴.۸ ، ۴۲.۱ ، ۳۷.۴ ، ۳۸.۸ ، ۳۹.۵ و ۴۰ بوده است. براساس آن چه در گزارش بانک جهانی موجود است، بالاترین نابرابری متعلق به سال ۱۹۸۶ است. یعنی دهه اول انقلاب.
بدون تردید، دو رخداد بزرگ و ویرانگر انقلاب و جنگ در پدید آوردن این وضعیت اقتصادی نقش چشمگیری بازی کردند. بدون تردید در دهه اول انقلاب که زندگی زاهدانه و فقیرانه ارزش به شمار می رفت و درآمد دولت نیز بسیار پائین بود، میزان فساد بسیار بسیار کمتر از دوران احمدی نژاد بود که فساد را سیستماتیک کرد و این فساد سیستماتیک همچنان در دوران روحانی ادامه یافت.
مهندس موسوی نشان داد که مرد میدان است. او در دهه اول انقلاب در برابر بسیاری- نه همه – از امور ( و علی خامنه ای) ایستاد و کار را به استعفا کشاند. اما موسوی پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و «جنبش انتخاباتی سبز»، موسوی به کلی دیگر است. او به همراه شیر زنش- زهرا رهنورد- ۹ سال زندان ناجوانمردانه را تحمل کرده و پس از کشتار شورش آبان ۱۳۹۸ ، موسوی دیگری را هم با بیانیه اش علیه ولی فقیه و سازمان سرکوبش به نمایش گذاشت. در کارنامه مهندس موسوی آن قدر نکات ارزشمند برای تأکید وجود دارد که هیچ نیازی به «عصر طلایی» ساختن از دهه اول انقلاب وجود ندارد. موسوی رهبر یک «جنبش انتخاباتی غیر خشونت آمیز» است که بر سر پیمان و شعارهای خود ایستاد. او سالخورده و بیمار است و رقیب هیچ مدعی رهبری اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیست. پیروان مدعیان رهبری خوش نشین خارج از کشور بیهوده به موسوی می تازند و از او می هراسند. از موسوی زندانی چه انتظار دیگری می توان داشت؟ حتی مرگ یا شهادت موسوی نیز این گروه را راضی نخواهد کرد.
با این همه، دهه اول انقلاب نه تنها از نظر اقتصادی یکی از درخشانترین دهه های صد سال اخیر ایران نبود (چنین ادعای عجیبی از یک استاد اقتصاد بسیار عجیب است)، بلکه از نظر سرکوب سیاسی و فضای امنیتی و وضع زندان ها- به خصوص قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷– یکی از بدترین دهه های ۱۰۰ سال اخیر ایران بوده است. شیفتگی به مهندس موسوی نباید مانع دیدن حقیقت شود. دهه اول انقلاب از نظر اقتصادی نه تنها یکی از درخشانترین دهه های ۱۰۰ سال اخیر ایران نبوده، بلکه درخشانترین دهه جمهوری اسلامی هم نبوده است. حقیقت این است که دیکتاتوری آیت الله خمینی بدتر از دیکتاتوری آیت الله خامنه ای بود، اما آینده گشوده است و شاید ولی فقیه دوم بخواهد از ولی فقیه اول در سرکوب جلو بزند. البته اگر مبارزه غیر خشونت آمیز مردم ایران به او چنین امکانی دهد.
آدرس صفحه رسمی فیس بوک اکبر گنجی: https://www.facebook.com/AkbarGanji/
آدرس کانال تلگرام اکبر گنجی: https://t.me/ganji_akbar/8750