جواد طالعی روزنامهنگار معتقد است دو حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی و سقوط هواپیمای پانامریکن در ژوئیه سال ۱۹۸۸ در لاکربی اسکاتلند قابل مقایسه است و ممکن است که پیامدهای مشابهی نیز داشته باشند.
روند تحولات ایران شتاب میگیرد. از جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ تا اعتراضهای ۲۱ دیماه ۱۳۸۶ در سراسر کشور، هشت سال فاصله بود. کمتر از دو سال پس از دیماه ۱۳۹۶ در آبان ماه ۱۳۹۸ بار دیگر شاهد خیزش همگانی در بیش از ۱۰۰ شهر ایران بودیم. خیزشی که به طور عمده از سوی تهیدستان انجام و به شدت سرکوب شد.
آنطور که بیشتر منابع میگویند، در این قیام بین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ تن کشته، هزاران تن زخمی و بیش از ۷ هزارتن زندانی شدند. اما این سرکوب نه تنها نتوانست فاصله اعتراضها را زیاد کند، که از آن کاست. حدود دوماه پس از شورشهای به خون کشیده شده آبان امسال، روز ۲۱ دیماه، حدود یک هفته پس از نمایش قدرت حاکمیت در مراسم تشییع و تدفین قاسم سلیمانی در اهواز و مشهد و تهران و قم و کرمان، بار دیگر هزاران تن در اعتراض به کشته شدن ۱۷۶ سرنشین هواپیمای اوکرائینی، بی واهمه نیروهای سرکوب به خیابان ریختند و فریاد “مرگ بر دیکتاتور” سر دادند. این بار، شعارها حتی نسبت به دو ماه پیش رادیکالتر شد. معترضان از جمله شعار میدادند: “خامنهای حیا کن، مملکت رو رها کن”.
اگر در اعتراضهای آبان ماه تهی دستان به میدان آمدند و طبقه متوسط به طور عمده کنار ماند، این بار حرکت از دانشگاههای کشور شروع شده است. دانشجویانی که در قاعده طبقه متوسط را نمایندگی میکنند، این بار از دروغ حاکمیتی به ستوه آمدند که تا سه روز پس از سقوط هواپیمای خطوط هوائی اوکراین به رغم تاکید بسیاری از رهبران جهان و کارشناسان پرواز بر شلیک موشک به آن، همه این تاکیدات را، دروغ و شایعه و گمانه زنی معرفی میکردند و مدعی بودند که هواپیما در نتیجه نقص فنی سقوط کرده است. در حالی که فیلمهای پخش شده در دنیای مجازی هم اصابت موشک به هواپیما را ثبت کرده بود و هم پاکسازی محل سقوط هواپیما به وسیله بلدوزر را.
برخی قرائن نشان میدهند که رهبران سیاسی و نظامی ایران ظرف ۲۴ ساعتی که حقیقت را تکذیب میکردند، سرگرم از میان بردن اسناد شلیک موشک به سوی هواپیما بودند، اما موفق به اینکار نشدند و برخی از ویدئوها حتی قطعات موشکی را که به هواپیما اصابت کرده بود ثبت کردند.
در تظاهرات اعتراضی آبانماه امسال، دولت با اذعان به قدرت بسیج شبکههای اجتماعی ارتباطهای اینترنتی را به سرعت قطع کرد تا شاهدان کشتار صدها ایرانی در خیابانها موفق به دست به دست کردن تصاویر تکان دهنده سرکوب نباشند، اما در ۲۱ دیماه دست کم سه روز در این مورد غفلت کرد. مردم هم با استفاده از همین غفلت بود که فیلمها و عکسهای مربوط به سقوط هواپیما، قطعات موشک منهدم شده، پاکسازی صحنه با بولدوزر و همچنین تظاهرات اعتراضی دانشجویان دانشگاهها و پشتیبانی مردم از آنها را در شبکههای اجتماعی قرار دادند و همگان دیدند که ققنوسهای بی شماری از خاکستر اجساد قربانیان سرکوبهای آبانماه و سقوط هواپیما به پرواز درآمدهاند تا بار دیگر خواب از چشم رهبرانی بربایند که گوششان تاکنون به هیچ اعتراضی بدهکار نبوده است.
قابل پیشبینی است که این بار هم ارتباطهای اینترنتی قطع شود. شامگاه شنبه ۲۱ دیماه سیمای جمهوری اسلامی خبری را پخش کرد که میتواند چراغ سبز تکرار سرکوب معترضان باشد. مجری این شبکه متنی را خواند که باز هم تظاهرکنندگان را به “سوء استفاده از احساسات خدشه دار شده مردم”، “طرح شعارهای ساختار شکن” و “جسارت به عکسهای قاسم سلیمانی” متهم میکرد و گفت که در چنین شرایطی نیروهای انتظامی باید واکنش نشان بدهند.
با این نوع نگرش به اعتراضها، میتوان گمانه زنی کرد که بار دیگر برنامه قطع اینترنت برای مدتی طولانیتر و سرکوب خشن معترضان تکرار شود. با این همه، اگر این بار لایههای میانی با لایههای پائینی جامعه درهم آمیزند، کار خاموش کردن اعتراضها، بدون توجه به مطالبات معترضان، بسیار سخت خواهد بود. جمهوری اسلامی تهمانده اعتبار خود را در سرکوبهای آبان ماه و دروغبافی درباره دلایل سقوط هواپیمای اوکرائینی در مجامع جهانی از دست داده است و اگر تظاهرات اعتراضی بار دیگر به خاک و خون کشیده شود، دیگر برای جامعه جهانی هیچ راهی در مسیر سازش با تهران باقی نخواهد ماند.
سقوط هواپیمای اوکراینی را به جهاتی میتوان با سقوط هواپیمای پان امریکن در ژوئیه سال ۱۹۸۸ در لاکربی اسکاتلند مقایسه کرد که به مرگ حدود ۲۷۰ سرنشین و خدمه و ساکنان محل سقوط آن انجامید. تنها تفاوت این است که ماجرای لاکربی بلافاصله به حساب عملیات تروریستی معمر قذافی رئیس جمهور پیشین لیبی گذاشته شد. اما سقوط هواپیما در تهران، نه یک عملیات تروریستی، بلکه به اعتراف توام با تاخیر مقامهای ایرانی، حاصل خطای دید کسانی بوده است که تکمه پدافند ضدهوائی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در دست داشتهاند. البته رهبر جمهوری اسلامی فرمان پی گیری آنها را هم صادر کرده است.
اما به لحاظ نتایج، دو حادثه به یکدیگر شباهت دارند: چند سالی پس از فاجعه لاکربی، معمر قذافی رهبر لیبی با این که دخالت دست نشاندگان خود را در آن تکذیب میکرد، حاضر شد میلیاردها دلار غرامت بپردازد. این اقدام، تحولات اساسی دیگری را هم در پی داشت: قذافی مجبور شد تلاشهای خود را برای دسترسی به سلاح اتمی متوقف کند، تامین انرژی هستهای خود را به فرانسه بسپارد و برای تجدید رابطه با غرب بکوشد، اما به رغم همه این تلاشها در جریان بهار عربی قدرت را از دست داد و به طرز فجیعی از سوی گروههای مخالف به قتل برسد. او به قتل رسید و همزمان لیبی به دام آشوبی گرفتار شد که به نظر نمیرسد در آینده نزدیک راه نجاتی داشته باشد.
سی سال بعد از فاجعه لاکربی، یک نویسنده آمریکائی به نام در کتابی که پیرامون این ماجرا منتشر کرد، به نقل از مقامهای آمریکائی مدعی شد که پیشنهاد بمب گذاری در یکی از هواپیماهای آمریکائی به انتقام هواپیمای سرنگون شده ایران ایر بر فراز خلیج فارس، از سوی علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور وقت ایران با احمد جبرئیل رئیس جبهه خلق برای آزادی فلسطین در میان گذاشته شده و منابع مالی و امکاناتی لازم را او در اختیار جبرئیل گذاشته و بمب هم به وسیله یک فلسطینی در هواپیما جاسازی شده است. این ادعا هرگز از سوی منابع آمریکائی که گفته بودند عامل انفجار در ایالات متحده زندگی میکند، راست آزمائی نشد.
اکنون نیز، در پی اعتراف جمهوری اسلامی به سرنگون کردن هواپیمای مسافربری با موشک زمین به هوا، رئیس جمهوری اوکراین خواستار پوزش خواهی رسمی جمهوری اسلامی و پرداخت غرامت به شرکت هوائی اوکراین و قربانیان فاجعه شده است.
همزمان در ایران فاصله حرکتهای اعتراضی مردم کوتاه شده و ایالات متحده آمریکا نیز، ضمن اجتناب از رودرروئی نظامی با جمهوری اسلامی، تحریمها علیه ایران را تشدید کرده است. اگر تظاهرات دانشجویان و سایر گروههای اجتماعی در اعتراض به کشتار ۱۷۶ سرنشین هواپیمای مسافربری تنها یکی دو روز ادامه یابد، خارج از انتظار نیست که بر جمعیت تظاهرکنندگان هر دم افزوده شود، زیرا صدها هزار ایرانی هنوز بغض سرکوبهای آبان ماه را در گلو دارند.
ایران در روزها، هفتهها و ماههای آینده آبستن حوادثی است که پیشبینی آثار و ابعاد آنها هنوز ممکن نیست. فقط یک چیز را میتوان حدس زد: اگر طبقه حاکمه صدای اعتراضها را نشنیده بگیرد و به جای جست و جوی راه حلهای عاقلانه برای مشکلات عظیم جامعه به سیاست سرکوب و فشار ادامه دهد، مهار احساسات جریحه دار شده در ایران بسیار دشوارتر از همیشه خواهد شد.
از: دویچه وله