منصور اسانلو از رهبران اعتراضات سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در دهه هشتاد در پی تائید خبر مرگ برادرش افشین اسانلو فعال کارگری و زندانی سیاسی، با انتشار یادداشتی در صفحه فیس بوک خود ضمن اشاره به فعالیت های صنفی و کارگری برادرش، اتهامات رسانه های وابسته به نهادهای امنیتی علیه او را رد کرد. منصور اسانلو در این یادداشت تاکید کرده است که برادرش افشین اسانلو از سوی دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در حین بازداشت و زندان برای اعتراف گیری اجباری تحت فشار و شکنجه قرار گرفته بود.
خبر مرگ افشین اسانلو، زندانی سیاسی، که اسفند ماه سال ۹۲ دوره محکومتیت او به پایان می رسید ابتدا در نخستین ساعات بامداد شنبه ۱ تیر ۹۲ از سوی منابع غیررسمی منتشر شد و ساعاتی بعد سهراب سلیمانی مدیرکل زندان های استان تهران ضمن تائید این خبر، به خبرگزاری ایسنا گفت: “افشین اسانلو به دلیل سکته قلبی در بیمارستان رجایی کرج فوت کرده است.”
نزدیکان افشین اسانلو اما مرگ او در بیمارستان را رد کرده و گفته اند که این فعال کارگری پیش از انتقال از زندان به بیمارستان درگذشته است.
متن یادداشت منصور اسانلو درباره برادرش افشین اسانلو:
افشین برادرم بود. کوچکترین برادر. بعد از در گذشت پدرم طبیعی بود که روند معمولی زندگی ما برهم بخورد . با شرایطی هم که در جامعه پدید آمده بود. همه ما بایستی کار می کردیم تا زندگی بگذرد. افشین هم به ناچار وارد بازار کار وجامعه کارگری شد.
تاسال ۱۳۸۱ که در شرکت واحد شاغل شد. در مشاغل و کارهای مختلف کارگری کرد. در شرکت واحد راننده خط وسپس راننده واحد گشت شد. بعد از آنکه در ان ایام فعالیت های سندیکایی ما در شرکت واحد گسترده تر شد، او و تعدادی از رانندگان وکارگران را به علت آنکه قراردادی بودند بعد از اتمام تاریخ قرار داد اخراج کردند. بعداز آن برای گذران زندگی دوباره به کار در مشاغل مختلف پرداخت. از جمله برای رانندگی به ترمینال های مسافربری بین شهری مراجعه می کرد و به عنوان راننده کمکی مشغول به کار می شد. کاری بدون پشتوانه و امنیت شغلی و جانی. گاهی هم با کامیون و تریلی رانندگی می کرد.
در خاطرات و یادداشت هایی که نوشته است گوشه هایی از شرایط سخت و ظالمانه کار در جاده ها و برخورد های کارفرماها را به خوبی بیان کرده است. در همان دوران با ملاحظه تلاش های ما برای تشکیل و پیشبرد امر سندیکای کارگران شرکت واحد و ملاحظه علاقه مندی و حضور کارگران شرکت واحد در جلسات سندیکایی نسبت به تلاش برای تشکیل سندیکای رانندگان جاده ای آغاز به فعالیت نمود و آموزش ها و تجربیات و کتب مربوط به دانستنی های سندیکایی را دقیق تر از قبل مطالعه می کرد و آنها را به میان همکاران جاده ای اش می برد. گاهی اطلاعیه های سندیکایی راهم به دست همکاران وهمدردان در ترمینال ها و پایانه ها می رساند. بعد از افتتاح مجدد سندیکا در خیابان ابوریحان که با همکاری یکی از وکلای برجسته و مردمی که خود سالها طعم تلخ وگس زندان را کشیده بود، روزانه در آن دفتر حضور می یافت و امور سندیکایی محوله را به پیش می برد، همکاری تنگاتنگی که کاملا راز دارانه انجام می شد که موجب دستگیری زود رس نشود. طی این مدت خیلی گسترده تر با رانندگان ترمینالها ارتباط داشت و در بین آنها بیانیه های آموزشی سندیکایی را نشر می داد.
بعد از دستگیری من در ۱۹تیر ۱۳۸۶ و بستن دفتر دوم سندیکا که با زحمت زیاد کارگران آماده و باز گشایی شده بود، افشین نیز دوباره به جاده و بیابان بازگشت. حدود سه سال پیش که من در زندان بودم او را در قسمت خوابگاه رانندگان ترمینال جنوب دستگیر می کنند و به اطلاعات شهر ری می برند و با هماهنگی اطلاعات اوین او را به بند ۲۰۹ اوین می برند و تحت سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند تا از او بر علیه سندیکا و فعالیت های سندیکایی اقرار بگیرند.
اقرارهایی دال بر همکاری سندیکا با گروههای سیاسی و اقدامات غیرقانونی و حتا تهیه اسلحه برای سندیکا یا داشتن نقشه بمب گذاری با همکاری عوامل گروه های سیاسی مخالف ج.ا که همه دروغ و واهی و چون او این اتهامات را نمی پذیرد زیر فشارهای سخت تری قرار می گیرد.
منصور اسانلو
شنبه اول تیر ماه ۱۳۹۲
https://www.facebook.com/mansour.osanlou