کولبری یک اجبار است، نه یک انتخاب. شاید این جمله را بسیاری نپذیرند اما اگر برای زندگی به مناطق مرزی غرب ایران بروند، متوجه این اجبار خواهند شد. در مناطق غرب ایران و کردستان سالها است به دلیل عدم سرمایهگذاری مناسب، نبود صنایع اشتغالزا و سیاستهای مولد اقتصادی و همچنین نگاه امنیتی حکومت نسبت به کردستان، مردم این دیار با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند. بیکاری، فقر و عدم توسعه یافتگی از واقعیتهای آشنا و ملموس در مناطق مختلف کردستان، چه در دوران حکومت پهلوی و چه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران برای مردم کُرد بوده است.
هفتهای نیست که خبر زخمی یا کشته شدن یک یا چند کولبر منتشر نشود. نیروهای مرزی حق شلیک به مردمان محروم کُرد را دارند و این مردمان هم به همین سادگی، زیر فشار اقتصادی و محرومیت جان میدهند. در این گزارش، به سراغ یکی از کولبران رفتهایم که سه سال است به خاطر شلیک گلوله نیروهای مرزی، قطع نخاع و زمینگیر شده است.
***
«من اگر روزی ۵۰ هزار تومان درآمد داشتم، هرگز نمیرفتم برای کولبری. چون واقعا هیچ موقعیت کاری اینجا فراهم نشده است تا بتوانی وارد بازار کار شوی. من به کولبری پناه آوردم چون هیچ کارگاه تولیدی و کارخانهای در شهرم وجود نداشت تا بتوانم از طریق آن امرار معاش کنم.»
این صحبتهای «شفیع محمدپور» است که سه سال پیش بر اثر شلیک نیروهای مرزی قطع نخاع شد و حالا حتی توان اندکی راه رفتن ندارد. شفیع اهل روستای «کانی زرد» واقع در حومه شهرستان «سردشت»، از توابع استان آذربایجان غربی است. چهارمین سال کولبری او بود که با شلیک مستقیم ماموران توان از دست داد و حالا باید تا لحظه مرگ روی ویلچر بنشیند. شفیع تنها یک نمونه از کولبرانی است که سرنوشتش چنین تغییر کرده است.
او در گفتوگو با «ایرانوایر»، به سه سال پیش برمیگردد تا چگونگی تیر خوردنش را روایت کند: «نیروهای هنگ مرزی سپاه پاسداران و ماموران نیروی انتظامی بودند که به من شلیک کردند. البته به طرف مردم مستقیم شلیک کردند. نیروهای نظامی کورکورانه به سمت تمام کسانی که در منطقه حضور داشتند، شلیک میکردند. ما حتی در محدوده مرزی هم نبودیم. بر اساس نظر کارشناس، دادگاه سه یا چهار بار محل تیراندازی را بررسی کرده بود. در محدوده مرزی نبودم و تقریباً در ۱۰۰ تا ۲۰۰ متری روستا بودم که به سمت من شلیک شد.»
شفیع از نیروی مرزبانی به دستگاه قضایی شکایت کرده اما میگوید هیچکس به پروندهاش رسیدگی نکرده است و او را به حال خود رها کردهاند: «ما حق داریم از مرزبانی و سپاه شکایت کنیم؛ منتها پروندههای ما کولبران نه در دادگستری سردشت و نه در استان به جریان نمیافتد. علیرغم پیگیرهایی که داشتیم، هرگز به پرونده من ورود نکردند که در آن پرونده چه گذشته است.»
او که حالا ۲۹ ساله شده است، میگوید بعد از دوران سربازی، به کولبری پرداخته بود زیرا در شهرستان سردشت که کاملا منطقه سنی و کردنشین است، حتی یک کارگاه هم وجود ندارد و جوانان چارهای جز کولبری ندارند.
رویاهای شفیع همان سه سال پیش بر باد رفت. او که میخواست آیندهای برای خود داشته باشد، حالا تمام لحظات پیش رویش باید بیهیچ دادخواهی، روی ویلچر و تخت سپری شوند.
بسیاری از دوستانش هم کولبر هستند. تاکید میکند بسیاری از آنها با شلیک مستقیم نیروهای مرزی و نیروی انتظامی زخمی شدهاند؛ مسالهای که فشارهای سنگین روانی و مادی بر آنها و خانوادههایشان تحمیل میکند.
این برای مناطق مرزی غرب ایران، مضاعف بودن فشارهای موجود است. از سویی مردمان این مناطق به دلیل صعبالعبور و کوهستانی بودن سرزمینشان، توان کشاورزی، دامداری و یا باغداری مناسب و با سود قابل ملاحظه را ندارند و از سوی دیگر به علت دید امنیتی حکومت ایران به این مناطق، فاقد صنایع و شرکتهای تولیدی و سرمایهگذاریهای مولد حکومتی و خصوصی هستند. همین امر موجب شده است مردمان کُرد ساکن این مناطق درد و رنج مضاعفی را نسب به سایر مناطق ایران تحمل کنند.
«رحمت بهرامی»، استادیار گروه جغرافیای «دانشگاه پیام نور» شهر تهران تحقیق جامعی درباره «فقر شهری» در استان کردستان دارد که طبق دادههای ارایه شده، نزدیک به ۸۰ درصد کل جمعیت استان زیر خط فقر قرار دارند. از سوی دیگر، بنابر نتایج آمارگیری نیروی کار در زمستان ۱۳۹۸ که از سوی مرکز آمار ایران منتشر شد، نرخ بیکاری در این استان دو برابر میانگین کشوری است.
حاصل سیاستهای تبعیضآمیز دولت، علاوه بر ایجاد و گسترش بسیاری از آسیبهای اجتماعی، شکلگیری پدیدهای به نام کولبری شده که طی دو دهه اخیر و با افزایش نقش شبکههای اجتماعی در زندگی روزمره شهروندان، پیامدهای آن ملموستر و عیانتر شده است.
طی سالهای اخیر، ساخت و انتشار مستندهای متعددی از زندگی کولبران موجب آشنایی ایرانیها با شرایط زندگی اسفناک و غیرانسانی مردمان این بخش از سرزمینشان شده است. این در حالی است که زنان و کودکان بسیاری هم مجبور هستند برای سیر کردن شکم خود و خانوادههایشان به کولبری پناه ببرند.
کارشناسان اقتصادی بسیاری بارها اعلام کردهاند که کولبری یک شغل نیست بلکه اجبار همین شرایط است که فرد را ناچار میکند با به میان گذاشتن جان و جسم خود، پولی به دست آورد تا از گرسنگی نمیرد.
در چنین شرایطی و نبود چشماندازی امیدوارکننده برای شهروندان مرزنشین کُرد، شفیع نه اولین کولبر قطع نخاعی است و نه آخرین آنها خواهد بود. هر روز صدها کولبر مرز را میپیمایند تا لقمه نانی به دست آورند اما سهم آنها از شهروند ایران بودن، گلوله است.