لوموند: زنان افغان در صف مقدم مقاومت علیه طالبان هستند، طالبان برای زنان افغانستان فراتر از سیاست مساله «مرگ و زندگی» است

جمعه, 29ام مرداد, 1400
اندازه قلم متن

ناصر اعتمادی

غزل گلشیری، گزارشگر روزنامۀ لوموند، در مطلبی در این نشریه نوشته است که بلافاصله پس از استقرار طالبان در کابل زنان افغان در صف مقدم مقاومت علیه طالبان قرار گرفتند و با برگزاری نخستین تظاهرات در پایتخت و دیگر شهرهای افغانستان به مناسبت روز استقلال این کشور نخستین اعتراض‌ها علیه حکومت طالبان را سامان دادند.

گزارشگر لوموند به همین مناسبت با کریستال بیات گفتگو کرده است که در نوزدهم اوت گذشته به مناسبت روز استقلال افغانستان به اتفاق دوستانش با افراشتن پرچم ملی افغانستان نظم جدید طالبان را به چالش کشیدند.

کریستال بیات به گزارشگر لوموند گفته است : “هنگامی که دیدم طالبان به محض ورود به کابل پرچم ملی افغانستان را پائین کشیدند و به جای آن نماد فرقه ای خود را برافراشتند، با خود گفتم که اگر امروز کاری نکنم، روزهای سیاه تری از راه خواهند رسید.” کریستال بیات در ادامه افزوده است که مردم افغانستان گزینۀ دیگری جز جسارت و خطر کردن ندارند.

غزل گلشیری با اشاره به واکنش خشونت بار طالبان در قبال کوچکترین اعتراض مسالمت آمیز و رفتار سرکوبگرانۀ آنان با مردمانی که می‌کوشند به فرودگاه کابل بروند، افزوده است که طالبان به سادگی به روی مردم گاز اشک آور پرتاب کرده یا تیراندازی می‌کنند. گزارشگر لوموند سپس افزوده است که در همین نخستین نطفه های مقاومت علیه طالبان، زنان افغان بیش از همه در معرض خطر هستند و در عین حال در صف مقدم مقاومت قرار دارند. آنان از طریق شبکه های اجتماعی به گفتگو دربارۀ وضعیت جدید ادامه می دهند و می کوشند که حقوق و مقام به دست آوردۀ خود را طی دو دهۀ اخیر از دست ندهند.

کریستال بیات بعید ندانسته که طالبان به زودی سرکوب زنان را همانند گذشته از سربگیرند. او گفته است که اگر طالبان فوراً به سرکوب گسترده روی نمی آورند به این خاطر است که می دانند ناظران جهانی رفتارهای آنان را نظاره می کنند و این که خود طالبان برای مستقر شدن هنوز محتاج نوعی حقانیت هستند. کریستال بیات در ادامه افزوده است : “به محض آنکه جامعۀ جهانی از ما روی برگرداند، طالبان سرکوب گستردۀ زنان را آغاز خواهند کرد.” کریستال بیات در پایان گفته است : “در هر حال زندگی ما زنان افغان نوعی قمار است. هر روز که از خانه خارج می‌شویم به خود می‌گوئیم : شاید این بار آخر باشد.”

از: ار اف ای

*****

طالبان برای زنان افغانستان فراتر از سیاست مساله «مرگ و زندگی» است

هیچ کس نمی‌تواند با قطعیت بگوید که سرنوشت زنان در افغانستان چه خواهد شد

الن منینگ 

تماشای تسخیر دوباره افغانستان به دست طالبان به این سرعت و سهولت و پس از آن همه هزینه، بسیار نامنتظره، ناراحت‌کننده، و خشم‌آور است. برای بسیاری از ما، مرکز این خشم و ناراحتی، گام رو به عقبی است که این اتفاق برای زنان افغانستان رقم خواهد زد. و برای سیاست‌مداران هم مسئله بر سر سرنوشت معلمان و دختران دانش‌آموز است، چرا که آینده آن‌ها اکنون بیش از همیشه نامشخص و جان آنان بی‌شک در خطر است. طالبان شاید وعده‌هایی مبهم درباره احترام به حقوق زنان داده باشد، ولی روایت‌هایی که تاکنون بیان شده است و می‌شود، حکایت از بازگشت رژیمی سرکوبگر دارد که در آن زنان اجازه ندارند بدون مردان بیرون بروند، یا شغلی داشته باشند که دهه‌ها برای آن زحمت کشیده‌اند. برای آنان، بازگشت طالبان فقط امری مرتبط با سیاست یا مذهب نیست، بلکه مسئله مرگ و زندگی است.

به عنوان گزارشگر خبری، من چندین بار، در  ۲۰۱۱، ۲۰۱۳، و سپس بار دیگر در ۲۰۱۴، در دوران حضور ارتش بریتانیا، از افغانستان دیدار کرده‌ام. آن تجارب با من باقی مانده‌اند و امروز که اخبار را تماشا می‌کنم، جلو چشمم رژه می‌روند. به ویژه یکی از آن سفرها را به یاد دارم که به بازدید از مرکزی آموزشی برای پلیس ملی افغانستان در خارج از شهر لشکرگاه رفتم. آنجا به گروهی از زنان معرفی شدم که برای استخدام به نیروهای پلیس پیوسته‌ بودند و در حال آموزش بودند تا به افسران تمام‌و‌کمال پلیس بدل شوند.

در همان دوران، آکسفم گزارش داد که شمار معدود افسران پلیس زن در افغانستان، بدان معنی است که برای هر ۱۰ هزار زن، تنها یک پلیس زن وجود دارد. شمار زنان شاغل در این عرصه بسیار خیلی اندک بود و من فرصت آن را داشتم که با برخی از آنان دیدار کنم. گرچه مکالمات ما به دلیل نیاز به مترجم محدود بود، آن مانع زبانی باعث نشد شور، ثابت‌‌قدمی، و امید را در آنان نبینم. آن‌ها با افتخار آنچه آموخته بودند، از مانورهای نظامی گرفته تا طریقه فشنگ‌گذاری سلاح، به من نشان می‌دادند. آن‌ها سینه سپر می‌کردند، لبخندی گرم بر لب داشتند، و انگار مقیاس عظیم کاری که فقط با پیوستن به نیروهای پلیس انجام داده بودند، تاثیری بر آنان نگذاشته بود.

آن اقدام حس مثبتی داشت، ولی حتی همان موقع هم کار ساده و آسانی برای آن زنان نبود. طی دهه گذشته تعداد زنان در میان ماموران مجری قانون در افغانستان بسیار پایین باقی ماند. اما زمانی که موانع برای زنان در جامعه افغان برای انجام چنین مشاغلی آنقدر زیاد است و از تابویی اجتماعی تا به قتل رسیدن برای انجام شغل خود را در برمی‌گیرد، آیا جای تعجب است؟ در آوریل سال جاری میلادی، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گفت از ماه ژانویه، حداقل ۱۴ زن که در نیروهای امنیتی افغانستان مشغول بودند، طی حملات هدفمند به قتل رسیده‌‌اند و دست‌کم ۲۲ نفر دیگر مجروح شده‌اند. این آمار دقیقا همان وقتی منتشر شد که وزارت کشور افغانستان اعلام کرد بنا دارد تعداد زنان شاغل در ماموران قانون را طی سه سال آینده از ۴ هزار نفر به ۱۰ هزار نفر برساند. چنان افزایشی همان موقع هم بعید به نظر می‌رسید و حالا دیگر کاملا ناممکن است.

اکنون که وقایع جاری را در افغانستان دنبال می‌کنم، زنانی که آن روز ملاقات کردم پیش چشمم رژه می‌روند. کنجکاوم بدانم آن‌ها اکنون کجا هستند، چه اتفاقی برای‌شان افتاده و چه سرنوشتی دارند. و نه فقط آن‌ها، بلکه تمام زنانی که همان احساس امید را داشتند و فرصت یافتند شغلی برای خود دست و پا کنند، دنبال حرفه‌ای بروند، به دانشگاه راه یابند، یا حتی به مدرسه بروند. ما در غرب به آن‌ها وعده جامعه‌ متفاوتی دادیم، ولی بازگشت طالبان به معنای از بین رفتن تمام آن وعده‌ها و امیدها است.

البته هیچ کس نمی‌تواند با قطعیت بگوید که سرنوشت زنان در افغانستان چه خواهد شد و آینده آنان چگونه خواهد بود، و من هم از این امر مستثنی نیستم. اما تنها چیزی که از آن مطمئنم، این است که بارقه امیدی که آن روز دیدم، دیگر از چشم آن زنان رخت بربسته است. همان طور که برای صدها هزار شهروند افغان در سراسر کشور هم وضع به همین منوال است. و این یکی از بزرگ‌ترین غصه‌ها است. 

از: ایندیپندنت

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.