مقدمه:
اهداف، برنامه و کوشش های خستگی ناپذیر چهره مبارز تاریخ معاصر وطنمان آنهم در بیش از ۷۰ سال قبل در زمینه: آزادی واقعی انتخابات – مطبوعات، احزاب، تامین حقوق اجتماعی، حل مساله اشتغال و مسکن، آموزش و بهداشت، سلامت فکر و روان و از همه ارزشمندتر جدائی دین ازحکومت با نگاه به حرمت هر یک، انتصاب مسئولین کلیدی مملکت بر اساس تخصص و تجربه، پاک دستی همراه با پاسخگوئی، برقراری روابط بین المللی با رعایت منافع ملی و عملی ساختن استقلال واقعی برمبنای اصل موازنه منفی، عدم وابستگی از تمامی جهات، محدود ساختن اختیارات دربار، و دیگر دیدگاهها و برنامه های مترقی شادروان مصدق، مباحثی ژرف و پرداختن به ان ایده ها را که کماکان برایمان تحقق نیافتنی و دور از دسترس اند و در چرائی… به نوشتاری بمناسبتی دیگر موکول و در این فرصت به پرآوازه ترین خدمت او که نفوذ و دخالت خارجی را در ممالک جهان سوم نشانه رفته – اشاراتی میرود.
اما بعد: در کنفرانس بینالمللی انرژی (۱۹۴۵ – واشنگتن) امریکائیان با هشیاری برآمده از زمزمه اعتراضات دولتهای تحت سلطه نسبی، پیشنهاد پایان دادن به امتیازات انحصاری نفت را مطرح نمودند اما دولت استعمارگر بریتانیا به جای پذیرش، وعده داد مقادیر قابل توجهی از نفت منطقه خلیج فارس را که تحت سلطه داشت به امریکا بفروشد و مبنای رانت و رشوه را بنا نهاد!
شرکتهای مافیای نفت آن زمان به دلیل منافع مشترک، در مقام خلع یکدیگر بر نمی آمدند و با نگاهی مسکن وار اصل ۵۰-۵۰ در مورد امتیازات نفت در اوایل دهه۱۹۵۰ همراه با احقاق حق ایرانیان با شرکت نفت ایران و انگلیس مطرح شد.
از منظر ژئوپولتیک رویدادهای داخلی میهنمان در آنزمان با تعریفی مشابه این روزگار پر آب چشم – ربط گریز ناپذیری با مسائل خارجی داشت بطوریکه بصورت واضحی در مساله ملی شدن نفت سه قدرت امریکا، انگلیس و شوروی مطرح بودند.
دولت ایران با رهبری راستین، چهره پاک دست مجرب و با شهامت وقت در محافل حقوقی – سیاسی و از همه مهمتر در چارچوب حقوق بینالملل در یک مصاف بی نظیر مورد دقت تمامی رسانه های جهانی موفق بود و انگلستان همانطور که بکرات خوانده ایم در این عرصه ناکام ماند.
در این میان با توجه به تنگناهای مالی ایجادشده برای دولت ملی، از دولت همسایه شمالی شوروی انتظار میرفت که از ایران حمایت کند، اما استالین بدلایل مختلف نگاه مثبتی به نهضت ملی ایرانیان نداشت و حتی برمبنای ایدئولوژی های خود « گاندی و نهرو » را انقلابی تلقی نمیکرد، تا آنجا که استالین معتقد بود که انگلستان امپریالیستی فرتوت و امریکا امپریالیست حاد و هار بوده و میخواهد از نهضت ملی استفاده و نهایتا جانشین انگلستان شود.
امریکا در این بحبوهه حمایت تمام و کمال از نهضت ملی را در نظر داشت و گروهی به رهبری «مک گی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه آن دیار» باور داشتند: برای جلوگیری از نفوذ خزنده کمونیسم باید از ناسیونالیسم حمایت شود و موضع میانجیگری را در پیش گرفتند.
به همین دلیل انگلیسیها اصل ملی شدن را پذیرفته مذاکرات آغاز شد – اما امریکاییها احساس کردند که مصدق از کارت آنها برای اهداف خود در مسیر منافع ملی ایرانیان هشیارانه بهره میگیرد و به همین خاطر تلاش کردند او را تضعیف کنند و با انگلیسیها موضع مشترک داشته باشند.
در این ایام پیشنهاد بانک بینالمللی با نظر مشترک امریکا و انگلیس مطرح شد، بانک بینالمللی میگوید: با ملی شدن و خلع ید که ابعاد سیاسی به خود گرفته کاری نداشته، طی دو سال صنعت نفت را به هر طریقی که میدانیم، اداره خواهیم کرد… دولت ایران در پاسخ میگوید تمام هیاهو برای ملی شدن این صنعت بوده و خدمات شرکت باید در چارچوب « ملی شدن صنعت نفت » صورت پذیرد.
از نظر شوروی حفظ وضع موجود اولویت داشت و حزب توده مامور به سنگ اندازی – در نتیجه بین منافع انگلیس و منافع شوروی از زوایای متفاوت همسویی ایجاد شده و توافق مشهور به توده نفتی رخ داد.
از نظر مصدق جنبش ملی شدن صنعت نفت تنها بعد اقتصادی نداشت و متوقف کردن دخالتهای دول خارجی در سرنوشت سیاسی – اقتصادی ایران، همزمان سلب حاکمیت مطلق شاه و بازگشت آن به مردم با تعریفی «سلطنت نه حکومت» هدف اصلی ملیون تحت رهبری مصدق شمرده میشد، همچنانکه در سیاست خارجی نیز هدف او موازنه منفی بود که بعدا به عنوان «جنبش عدم تعهد» تلقی و شادروان بگواه اعضاء اولیه از بنیان گذاران این نهضت بشمار می رود.
ناگفته نماند در مسیر عدم توفیق مصدق در برنامه های ملی خود، دول استکباری با مفهومی دور از تعاریف و معیارهای آن روزگار! راه کارهائی بشرح زیردیده شد :
اول: از آیتالله بروجردی فتوایی بگیرند – به این بهانه که مصدق به نفوذ کمونیسم در ایران یاری میرساند که در این مرجع حاضر به صدور این فتوا نمیشود.
دویم: از طریق مجلس مصدق را برکنار کنند، در شرایطی که دولت ملی در تنگنا و در شرایط اقتصاد بدون نفت بود، گروههای مخالف (حزب اراده ملی سید ضیاءالدین طباطبایی، حزب عدالت جمال امامی، مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات آبادی، جمعیت فداییان اسلام، حزب زحمتکشان ملت ایران بقایی، حزب توده و اتفاق افسران بازنشسته تحت ریاست سرلشکر زاهدی که در مجلس متحصن بود و… ) علیه شادروان فعالیت میکردند و به همین خاطر بر این باور بود که اکثریت مجلس «به ظاهر» طرفدار اوست و مصلحت را در این دید که مجلس را منحل کند، اگرچه برخی از دوستانش با او موافق نبودند.
سیم: شاه فرمان صادر کند که این اقدام با تعاریف اجتماعی – سیاسی تعبیر به نوعی کودتا شد.
چهارم: مرحله چکمه، یعنی انگلیس و امریکا خودشان وارد عمل و با توزیع مبالغی دلار و مدیریت میدانی با حضور خائنانه «کیم روزولت و برادران رشیدیان» واهالی شهر نو همراه با شعبان ها… ماجرای خجالت آوری را که به نام کوتای ۲۸ مرداد شناخته میشود بسامان بردند، که از نظر درک جهانی این ماجرای دردناک بعنوان «کودتای مشترک امریکا و انگلیس» شمرده میشود و بسیاری از سیاست مداران این روزگار حتی وزیر خارجه متوفی اخیر امریکا به آن اقرار نموده اند.
در دایرهالمعارفهای امریکانا، بریتانیکا و شوروی سابق از این اقدام با تعبیر کودتای مشترک امریکا و انگلیس یاد شده – همچنین در این دوره کودتاهای نظامی مشابهی علیه دولتهای لیبرال در جهان صورت گرفت.
این رویداد برای جامعه ما با همه کوششی که در فراموشی آن دارند! بشدت نامیمون تعبیر میشود، همچنانکه آنچه در این ایام در زمینه محاسبات سیاسی حکومت آنهم بدون اغراق با تندروی های غیرمعقول در تمامی زمینه ها – تحقق عینی یافته «که نیازی به برشمردن آنها نیست» دقیقا بر خلاف منافع ملی صورت میگیرد و با به بازی گرفتن و بی توجهی مطلق به خواست اکثریت در ادامه همان نیت های پلید، میتواند تعریف شود.
برای آگاهی نسل پویای میلیونی تحصیل کرده نگران آینده این ملک و ملت، باید تاکید داشت: بدون تردید و اغراق در تاریخ معاصر ۲ دولتمرد اندیشمند دلسوز ملک و ملت پیشگام میهن دوستان و مردم خواهان این دیار بودهاند: امیرکبیر و دکتر مصدق.
قوامالسلطنه که در قضیه آذربایجان خدمات مفید و موثری داشت – اما امیدآفرین نبود، در حالیکه، ، خط مشی امیرکبیر و مصدق کماکان الهام بخش بوده و نادیده گرفته شدنی نیست! آنهم با همه کوشش و تبلیغاتی که در کم رنگ نمودن باورها و عملکرد این بزرگان ماندگار در عرصه پهناور تاریخ معاصر این سرزمین انجام میشود که در واقع عرض خود میبرند….