اعدام یک سرگرد نیروی انتظامی جانباز جنگ پس از بیست سال زندان؛ سرگرد سارونی قربانی اختلاف نیروی انتظامی و قوه قضائیه شد

جمعه, 4ام شهریور, 1401
اندازه قلم متن

exc_082622.jpg

سرگرد عباس سارونی رزمنده و جانباز جنگ عراق بدون یک روز مرخصی بعد از ۲۰ سال اعدام شد

در پی اعدام یک سرگرد نیروی انتظامی در گنبد کاووس ویدئویی از اعتراض دردناک خانواده او نسبت به اجرای این حکم منتشر شده که بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت و مقامات ارشد پلیس جمهوری اسلامی را مجبور به واکنش کرد.

سردار خسرو اسکندری معاون حقوقی و امور مجلس شورای اسلامی پنجشنبه سوم شهریور با تسلیت به خانواده سرگرد عباس سارونی و ابراز همدردی با خانواده وی به تشریح ماجرا پرداخته است.

بر اساس گفته این مقام نیروی انتظامی، پرونده مربوط به سال ۱۳۸۱ در یکی از شهرستان‌های استان گلستان است که سرگرد سارونی به فردی شلیک کرده و او را کشته اما اولیای دم رضایت ندادند.

1.jpg

عباس سارونی در جبهه / دهه ۱۳۶۰ وقتی در ژاندرمری خدمت می‌کرد

اسکندری می‌گوید از سال ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۰ نیروی انتظامی پیگیر این پرونده بود تا قتل عمد را تبدیل به قتل غیرعمد کند. از طرفی علاوه بر وکلای متعدد برای پیگیری حقوقی پرونده، برای اخذ رضایت از اولیای دم و پرداخت دیه مازاد نیز اقداماتی شد که در نهایت مؤثر نبود.

وی همچنین توضیح داد «در تمامی این مراحل امیدوار بودیم که قوه‌ قضائیه دلایل و مستندات متقن ارائه شده مبنی بر دفاع مشروع را مورد پذیرش قرار دهد یا رضایت اولیای دم را جلب کند که متاسفانه این امر محقق نشد و شعبات مختلف دیوان عالی کشور دفاع مشروع  مامور انتظامی و دلایل، مدارک و مستندات را نپذیرفتند و با این استدلال که موضوع جنبه شخصی داشته و ناشی از مشاجره لفظی طرفین بوده و خارج از حوزه خدمتی مامور و  بعد از وقت اداری و خارج از ماموریت قتل رخ داده است، در نهایت متاسفانه منجر به اجرای حکم قصاص شد.»

3.jpg

این مقام نیروی انتظامی با اشاره به «مأموریت‌های دشوار» این سرگرد از دستگاه قضائی خواسته از کارکنان پلیس حمایت کند و شرایط مأموران را حین استفاده از سلاح و شرایطی را که بنا بر مقتضیات محیط باید تصمیم به تیراندازی بگیرند کاملاً مد نظر قرار داده و در تصمیات خود نیز شرایط میدانی را لحاظ کنند.

وی با انتقاد از «به‌روز نبودن و ناکارآمدی قوانین از جمله قانون به‌کارگیری سلاح» بر ضرورت اصلاح این قوانین تأکید کرد و گفت: «کارگروهی متشکل از حقوقدانان حرفه‌ای و کارشناسان قضائی و انتظامی برای استخراج اشکالات و ایراد اساسی قانون به‌کارگیری سلاح که در سال ۱۳۷۳ به تصویب رسیده تشکیل شده است.»

عباس سارونی از مهرماه سال ۱۳۸۱ به خاطر حفاظت از جان خودش و خانواده‌اش مجوز حمل سلاح دریافت کرده بود. اسناد بایگانی نشان می‌دهد مقتول «حسین ساریخانی» سابقه حبس به علت خرید و فروش و قاچاق مواد مخدر داشته و به اتهام «لواط به  عنف» نیز در زندان بوده است.

فریبرز کرمی‌ زند افسر سابق نیروی انتظامی که در خارج از ایران ساکن است به «کیهان لندن» می‌گوید: «اعدام سرگرد سارونی به خاطر اختلاف نیروی انتظامی و قوه قضائیه بود.»

از: کیهان لندن


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۳ نظر

  1. سرگرد سارونی رو فدای نظام کردن تا هروقت در مقابل مردم کم آوردن از اعدامش بنفع خودشون سوءاستفاده کنن سرگرد سارونی رو فدای نظام کردن که بگن واسه ما دزد و پلیس فرقی نداره در صورتی که دروغی بیش نیست.اژه ای سرگرد سارونی رو به ناحق بعد ۲۱سال زجر دادن تو زندان اعدام کرد و درست ۲۰ روز بعدش مهسا امینی رو که کشتن از اعدام سرگرد سارونی با افتخار سخن گفت و گفت از افتخارات نظام اخوندی و بعدش به خانواده امینی اطمینان خاطر داد که اینو کشتم و هرکس در مورد خانم امینی قصوری انجام داده باسه از کنارش به سادگی نمیگذریم و اونو به سزای اعمالش میرسونیم منظورش مامورین نیروی انتظامی بود.ولی مردم قیام کردن و ریختن تو خیابونا و وقتی اژه ای موقعیتش رو تو خطر دید واسه دلجویی خودش رو رسوند به یگان ویژه و ازشون حمایت کرد و گفت هرجور میتونن جلوی قیام مردم رو بگیرن و درست یه هفته بعدش برگشت گفت تو مسئله خانم امینی هیچ قصوری صورت نگرفته و خود خانم امینی مریض بوده و فوت شده.فقط بخاطر موقعیت و جایگاهش رنگ عوض کرد نه دنبال عدالت بود نه حق ضایع شده.و وقتی حمیدرضا رهنورد و محسن شکاری رو کشتن و مورد هجمه قرار گرفتن برگشتن گفتن میخوای زیبا ورزشکار یا سرگرد باشی همه در برابر قانون برابرن و باز اینجا از اعدام سرگرد سارونی صحبت کردن تمام کانالهایه عرزشی.سرگرد سارونی قربانی شد مثل حمیدرضا رهنورد و محسن شکاری.سرگرد سارونی هم مثل این دو نفر از خانواده سطح پائین جامعه بود یه خانواده کارگر نه اهل رشوه بود نه باند بازی.یه انسان پاک و مومن.اونایی که تو زندان گنبد باهاش برخورد داشتن همه از مظلومیت حرف میزنن.جمهوری اسلامی کارش فقط مظلوم کشیه و انسان مظلوم و بی‌کس رو میکشه کسی که خانواده ای نداشته باشه که بد مرگش واسشون دردسر درست کنه درست یکی عین سرگرد مظلوم.روحش شاد روح تمام جوانان وطن شاد به امید سرنگونی یزیدیان زمان

  2. سرگرد عمل دفاع مشروع انجام داده بود که قاضی اول پرونده عموزاد مهدیرجی به دلیل رشوه خوری دفاعش رو قبول نکرد و کلا پرونده رو یه طرفه و برضد سرگرد بست که اگه رای اولین دادگاه رو بخونی هنک میکنی از بس یه طرفه ست.خانواده مقتول خلافکار بودن و به دادگاه و پاسگاه اشنابودن و بهتر بگم راه و چاه رو بهتر میدونستن سال۸۱مادرمقتول ۴هکتار زمین کشاورزی داشت که واسه این پرونده فروخت و خرج کرد.سرگرد ۷۰روز تو انفرادی بود و کلا قاضی طرف ۵۰ روز قصاص رو صادر کرد و سه روز بعد دادگاه رای رو داد.تو این ۲۱سال دوبار فقط یه شاهد دوبار از شهادتش رجوع کرد بدلیل عذاب وجدان.یه شاهد رو خانواده سرگرد بعد ۲۱سال با هزار بدبختی تو افغانستان پیدا کردن که اظهار داشته بود که من اصلا شهادت ندادم و دادگاه نرفتم حالا که اینطوره میرم کونسولگری حقیقت رو میگم جالبیش اینجاست که شهادتش کلا بنفع سرگرد بوده و یه مدرک جدید و قطعی واسه اعاده دادرسی که اخوندمرتضوی مقدم رییس دیوان بعد اجازه از اژه ای با توجه به اینکه به یقین میرسه درحق سرگرد اجحاف شده و قصاص حقش نیست شرافتش رو به موقعیت و مقامش میفروشه و دستور اعاده رو نمیده و سرگرد رو شهید میکنن.تا الان که الانه دستگاه قضا فاسد ایران نفهمیده تجاوزگر با چه اسلحه ای کشته شده.خلاصه سرگرد مومن و متعهد و فرد مفید به حال کشور رو بخاطر یه تجاوزگر به عنف و کسی که مضر به حال کشور بود رو فنا کردن.سرگرد رو واسه یه فرد فاسد و طائفه فاسد و کسی که فقط۶نفر از اقوام درجه یکش از جمله پدرو داییش اعدام شدن اعدام کردن.تجاوزگر سال۷۳به پسر یه فرد مومن و فرهنگی که پسرش رو گذاشته بود از موتوراب کشاورزیش نگهبانی بده اینقدر تجاوزکرد که پسره کارش به اتاق عمل کشیده شد.اخرشم خانواده پسره چون نتونستن راه بجایی ببرن مجبورشدن از اون روستا کوچک کنن بخاطر حفظ ابروشون.خلاصه سرگرد سارونی حیف شد.حتی اخلاق و رفتارش تو زندان گنبد زبانزد همه از جمله زندانیا بود حتی یه برهه ای واسه زندانیا عریضه مینوشت واسه کسایی که به ناحق اسیرزندان شده بودن.سرگرد رزمنده و جانباز جنگ بود سه سال تو کردستان و با گروه کومله مبارزه میکرد.سه بار خبر شهادتش رو به خانواده ش دادن.کاش همونجا شهید میشد تا بخاطر یه فرد فاسد و طایفه فاسد فنا شه.سرگرد فدای لباسش شد چون خانواده خلافکار بودن گفتن ما هدفمون انتقام از نیروی انتظامیه.

  3. سرگرد سارونی قربانی اختلاف قوه قضائیه با نیروی انتظامی شد.لعنت به قوه قضائیه فاسد و شخص اژه ای و اسیابی