فریدون مجلسی، تحلیلگر روابط بینالملل
شرق: سخنان آقای ولایتی در «سیما» پیرامون حمایت از دولت و دیپلماسی آن و عملکرد پنجماه گذشته، در باب تاییدی بر لزوم ادامه مذاکرات ایران با تیم «۱+۵» به منظور حل مشکلات هستهای و برچیدن تحریمها و تاکیدی دوباره بر لزوم حضور ایران در عرصه بینالمللی بود. گفتم «دوباره»، زیرا بیان این سخنان برای بار نخست نبود. آقای ولایتی اخیرا نیز موضع کشور را تداوم مذاکره و پایبندی به توافق اعلام کرد. ایشان در مناظرههای انتخاباتی در تلویزیون نیز درباره لزوم حل مسایل هستهای از طریق مذاکره تاکید کرد و تا آنجایی که من در این سیوچندسال به یاد دارم بهطوری بیسابقه با خطاب و عتاب به نامزدی که دیدگاهی دیگر داشت و مسوول پرونده هستهای هم بود نه فقط توسل به گفتوگو و دیپلماسی را تایید کرد بلکه قدمی پیشتر رفت و افزود که دیپلماسی محل دادوستد سیاسی است و باید امتیازی داد و امتیازی گرفت. نکته در آن زمان برایم بسیار جالب شد. میدانستم آقای ولایتی در دولتهای مختلف در مقام وزارتخارجه به شکل مستقیم و دورهای طولانیتر از آن در موازات این کار قرار داشته است. کوششهای ایشان را در سنین جوانتر و در محیط محدودتر برای توسعه روابط در سطحی محافظهکارانهتر دیده بودم که چندان فرصت توفیق نیافت. اما اکنون در جوی تازه، آن سخنان از سوی مردی باتجربهتر نه فقط توجه درونی بلکه توجه بیرونی را نیز برانگیخت.
اما انعکاس سخنان جدید ایشان وسیعتر بوده است. چون قول انتخاباتی و در باغ سبز نشان دادن نیست. تایید و حمایت از روندی است که در داخل و خارج با کارشکنیهای تندروترین و افراطیترین عناصر مواجه بوده است. تاکید سخنان وزیرخارجه اسبق بر لزوم مذاکرات با «تکتک» طرفها، علاوه بر مذاکرات جمعی، بیشتر رنگ تایید و حمایت از گفتوگوی مستقیم با آمریکا را دارد. در واقع این نگاهی است که بارها بیان شد و دکتر روحانی نیز به شکل تمثیلی بر آن تاکید ورزید که اگر قرار به گفتوگوست، چرا به سراغ «کدخدا» نرویم؟ همه میدانند طرف اصلی مشکلات و مسایل دوجانبه ما، آمریکاست. ولایتی اشارهای به سابقه مذاکرات مستقیم در شرایط دشوارتر هنگام ورود آمریکا در جنگهای افغانستان و عراق هم کرد که به همکاریهایی نیز منجر شد و میتوانست آثار مثبتی بهبار آورد. آن بار این «آمریکای جورجبوش» بود که فرصت طلایی همکاری و رسیدن به یک تفاهم دوجانبه متضمن منافع ملی ایران و ایالاتمتحده را سوزاند و حتی به واسطه مواضع افراطی و اشتباهات استراتژیک نئوکانها، همه چیز روند معکوس یافت. اکنون وضعیت مثبتتر است. عربستان به گونهای در خاورمیانه ایفای نقش میکند که بیگانگان عنوان «پارانویاک» و «روانپریشانه» را به آن دادهاند. حمایت نگرانکننده این کشور از جنایات سلفیون و تکفیریها رنگ دیگری نیز به اوضاع بخشیده است که نیاز ایران و طرفهای غربی و شرقی را به گفتوگو و از میانبردن خصومتها متقابلتر میکند و آنها، متوجه خطرات رفتارهای عربستان شدهاند هر چند در ظاهر، موضع منفی علیه آلسعود اتخاذ نکنند.