برگ‌هایی از کتاب پیام دانشجو ارگان سازمان دانشجویان جبهۀ ملّی(۱۳۴۴-۱۳۴۰) – انوش صالحی

چهارشنبه, 11ام آبان, 1401
اندازه قلم متن

 

اخبار روز

نهاد دانشگاه از بدو  شکل‌گیری در ایران نقش بی‌بدیلی درتاریخ جنبش‌های سیاسی و اجتماعی  کشور داشته است همانند آنچه که این روزها در دانشگاه‌های سراسر ایران می‌گذرد و دانشجویان پیشقراولان جنبشی هستند که به منظور دادخواهی به راه افتاده و سر ایستادن ندارد. جنبش دانشجویی در طول حیات سیاسی خود دوره‌های مختلفی را تجربه کرده است. یکی از این دوره‌های تاریخی نقش دانشجویان در مبارزات مسالمت‌آمیز اواخر دهه سی تا اواسط دهه چهل بود که در ذیل جبهۀ ملّی دوم با عنوان “سازمان دانشجویان جبهۀ ملّی” فعالیت می‌کردند. کمیتۀ دانشجویان دانشگاه تهران و در ادامه سازمان دانشجویان جبهۀ ملّی دوم با انتشار نشریۀ پیام دانشجو(از آذر۱۳۳۹تا شهریور۱۳۴۴)موفق شدند ضمن انعکاس دیدگاه‌های دانشجویان با شبکۀ انتشار و توزیع آن به انسجام تشکیلاتی جنبش دانشجویی یاری رسانند.

پیام دانشجو تنها به خبرهای مرتبط با جنبش دانشجویی اختصاص نداشت، بلکه به موضوعات سیاسی روز و بحث‌های جاری در صفوف نیروهای ملّی می‌پرداخت. برای مثال، مکاتبات میان دانشجویان منتقد به رهبری جبهۀ ملّی دوم با دکتر محمد مصدق و نیز پاسخ‌های رهبران- که سرانجام به استعفای شورای رهبری جبهۀ انجامید- نخستین بار در همین نشریه منتشر شد.

کتاب پیام دانشجو در برگیرنده بیشتر شماره‌های منتشر شده این نشریه با گردآوری و مقدمه‌  انوش صالحی  توسط انتشارات جهان کتاب در تهران منتشر شده است. در مقدمه طولانی این کتاب،صالحی نگاهی دارد به زمینه‌های جنبش دانشجویی در آن دوره تاریخی و اوج و فرودهای آن .در این بخش به نقل از مقدمۀ کتاب به سرکوب جنبش دانشجویی در بهمن ماه ۱۳۴۰ پرداخته می‌شود.  

    پس از برگزاری وسیع و پرتعداد مراسم بزرگداشت شانزده آذر۱۳۴۰ در دانشگاه‌ها، نگرانی دستگاه حاکمه از فعالیت‌های رو به گسترش دانشجویان افزایش یافت و به زنگ خطری برای تغییر موازنۀ قدرت به نفع نیرو‌های مخالف که تحت نام جبهۀ ملّی دوم فعالیت می‌کردند تعبیر شد. علاوه برهمه تضییقات امنیّتی بر فعالین دانشجویی، فشار مطبوعات به خصوص روزنامۀ اطلاعات برجنبش دانشجویی فزونی گرفت. این روزنامه در هر شماره و در یک ستون ثابت به انعکاس نامه‌ها و تلگراف‌هایی می‌پرداخت که ظاهراً از طرفِ قشرهای مختلف جامعه همانند کارگران  کارخانۀ سیمان شهر ری، اهالی قلهک، انجمن عمران و آبادی تهران‌نو، ساکنان باغ صبا و… خطاب به دولت امینی ارسال می‌شد. نویسندگان و امضاء کنندگان عریضه‌ها از فضای تازه دانشگاه‌ها وبرهم خوردن آرامش چندساله‌شان ابراز نگرانی کرده و خواستار توجه بیشتر دولت به دانشگاه‌ها بالاخص دانشگاه تهران بودند به نظر نویسندگان نامه‌های سرگشاده : «چندی است معدودی افراد بی‌پرنسیب در لباس دانشجویی فریب بیگانه‌پرستان را خورده از احساسات پاک و بی‌شائبۀ فرزندان بی‌گناه ما سوءاستفاده و محیط مقدس فرهنگ بخصوص دانشگاه را که بزرگترین مراکز تعلیم وتربیت و کانون علم ودانش می‌باشد برای پیشرفت مقاصد شوم خود به یک محیط هوچی‌گری تبدیل، دست به یک رشته اقداماتی می‌زنند که متناسب محیط مقدس دانشگاه نبوده و احیاناً به زیان فرهنگ و کشور منتهی می‌گردد لذا عموم ساکنین این محل(انجمن اصلاح امور محلی خیابان شاهپور) بدین وسیله از آنجناب  که بارها امتحان وطن‌خواهی و شاه دوستی را داده‌اید استدعا دارند دست ناپاک این نابخردان‌ را از محیط دانشگاه کوتاه فرمایید.»[۱]در درخواستی مشابه از سوی انجمن عمران و آبادی تهران‌نو بر شدت عمل دولت برای خاتمه دادن به وضع دانشگاه‌ها تاکید و خطاب به امینی گفته شد:« براولیای دولت آنجناب و بخصوص اولیای دانشگاه تهران است که با هوشیاری کامل و بلکه شدت عمل برای همیشه ریشه فساد و آشوب و خیانت را بخشکانند زیرا متاسفانه دیده شده  عدّه‌ای در لباس و ندای دانشجو به صف دانشجویان حقیقی وارد شده و موجبات گمراهی فرزندان ما را فراهم می‌کنند»[۲]روزنامه اطلاعات همچنین به منظور مقابله با روند رو به گسترش جنبش دانشجویی اقدام به راه‌اندازی”کرسی آزاد دانشجویی”کرد تا به زعم گردانندگان روزنامه، دانشجویان بتوانند در یک فضای آزاد به اظهارنظر در باره مسایل روز بپردازند ولی ماحصل سخنان درج شده توسط کسانی که دانشجو نامیده می‌شدند تفاوت چندانی با مضمون نامه‌های ارسالی به دولت نداشت.

  مواضع روزنامه اطلاعات با برخورد نویسند‌گان پیام دانشجو روبرو شد. آنها در اولین  شماره پس از۱۶ آذر در نوشته‌ای با عنوان«دانشگاه سنگر شکست ناپذیر آزادی است ، دسیسه و تهمت ما را از ادامه مبارزه ملّی خود باز نمی‌دارد» نسبت به  مطالب منتشر شده توسط روزنامۀ اطلاعات و کسانی که با امضاء نامه‌هایی حرکت دانشجویان در دانشگاه را محکوم می‌کردند واکنش نشان داده و متذکر شدند:

  هرچه سکوت کردیم هرچه خواستیم وقاحت سبک مغزانی را که بر جان وهستی مردم وطن ما مسلط هستند نادیده انگاریم. هرچه کوشیدیم خشم‌مان را فرو بلعیم و مسخره‌بازی‌های جعل امضاء و شکایات ساخته و پرداخته سازمان امنیت و دستگاه پلیس را بی‌پاسخ گذاریم بر تعداد امضاءکنندگان دروغین این نامه‌های بی‌سروته افزوده شد و هر روز ستون‌های بیشتری از روزنامه‌ها وقف فحاشی به دانشگاه شد. فریاد اعتراض هزاران جوان پاکباز و شیفتۀ آزادی را صدای معدودی آشوبگر بیگانه‌پرست نام نهادند. عبارات  یکنواخت و مضامین مخصوص این نامه‌ها وهم‌چنین شهرت صاحبان امضاءها و سمتی که به دنبال نام‌شان آمده بخوبی روشن می‌سازد که نویسند‌گان این نامه‌ها از یک منبع الهام می‌گیرند و سرسپرده یک دستگاه هستند. [۳]

   گردانندگان روزنامه اطلاعات برغم برخورد تند مقاله‌نویسان پیام دانشجو و تحریم آن توسط دانشجویان کماکان با شدت هرچه بیشتر بر مواضع اتخاذ شده تاکید می‌کردند و به چیزی کم‌تر از سرکوب همه جانبه جنبش دانشجویی رضایت نمی‌دادند، خطی که احتمالاً توسط دستگاه امنیتی برنامه‌ریزی شده بود تا برخورد‌های آتی نه سیاست حکومت بلکه خواست عمومی تلقی شود و تنها فرصتی لازم بود تا دستگاه امنیتی به نگرانی‌های بوجودآمده در حاکمیت و شخص شاه از جنبش نوپای دانشجویی خاتمه بدهد.  

  هیئت اجراییه جبهۀ ملّی در جلسه روز چهارشنبه بیست‌وهفت دی ۱۳۴۰ با برگزاری تظاهراتی توسط دانشجویان در اول بهمن و در محوطۀ دانشگاه موافقت می‌کند. تظاهرات قرار بود در اعتراض به اخراج تعدادی از دانش‌آموزانِ دبیرستان‌های تهران بدلیل ارتباط‌  آنها با سازمان جوانان جبهۀ ملّی و قطع کمک هزینه تحصیلی دانشجویان سال اول دانشسرای عالی توسط وزارت فرهنگ برگزار شود.«دانشجویان دانشسرای عالی مرتبا به سازمان دانشجویان فشار می‌آوردند و از آنها می‌خواستند که برای همدردی و کمک نسبت به آنها اقدام کنند و تقاضای تظاهراتی به نفع دانشجویان دانشسرای‌عالی و آن عده از دانش آموزان اخراجی به  هیئت اجراییه جبهۀ ملّی داده شد. هیئت اجراییه تنها با تظاهرات دانشجویان در محوطه دانشگاه موافقت کردند و هیچ گونه مصوبه‌ای مبنی بر خروج دانشجویان از محوطه دانشگاه و یا پیوستن دانش آموزان به آنها نداشتند.» [۴]

  شب قبل از تظاهرات، اعضای کمیتۀ دانشگاه در منزل کریم سنجابی تشکیل جلسه دادند و در آن جلسه ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان مسئول انتظامات انتخاب شد تا به کمک دویست تن از دانشجویان انتظامات گردهمایی را بر عهده بگیرد. ولی در صبح اول بهمن بر خلاف قرار قبلی بسیاری از دانشجویان فعال با هدایت مسعود حجازی و محمدعلی خُنجی برای تعطیل کردن مدارس و پیوستن دانش‌آموزان به دانشجویان راهی قسمت‌های مختلف شهر شدند این دو با در دست داشتن مسئولیت سازمان جوانان چندان پیرو سیاست‌ها و برنامه‌های رهبران جبهۀ نبودند و توانسته بودند با به میدان کشاندن نیروهای تحت مسئولیت‌شان  در یک دورۀ چند ماهه از تیر تا دی ۱۳۴۰ در دانشگاه‌ها، میادین و خیابان‌ها به تظاهرات بپردازند و با قوای انتظامی درگیر شوند.[۵] در اول بهمن آنها بدون هماهنگی با کمیتۀ دانشگاه، دانشجویان را به سمت دبیرستان‌های تهران روانه کردند و  تظاهرات بدون حضور دانشجویانی که قراربود انتظامات مراسم را برعهده بگیرند شروع شد. بر اساس گزارشِ هیئت تحقیقی که پس از وقوع حادثه توسط دولت امینی  انتخاب شد:

           روزاول بهمن کلاس‌های دانشگاه در اثر مداخله عده معدودی از دانشجویان تعطیل می‌شود و دانشجویان به حالت اجتماع از مقابل یکایک دانشکده‌ها عبور کرده، دانشجویان بی‌طرف را به همکاری دعوت می‌کنند و پس از دور زدن دانشگاه اجتماع چهار- پنج هزار نفری تشکیل داده، در سمت جنوب دانشگاه متوقف می‌شوند، در این هنگام از بین جمعیت عدّه‌ای از دانشجویان و سایر افراد غیر دانشجو که متاسفانه کسی نتوانسته آنها را معرفی کند و به هیچ وجه هویت آنها مشخص نشده پس از دادن شعارهای تند و زننده دانشجویان را به خروج از دانشگاه تشویق می‌کنند. از توضیحات آقای بنی‌صدر مسئول تظاهرات اول بهمن و عدّه دیگری از دانشجویان این طور مسلّم می‌شود که در اثر نبودن سایر افراد کمیته دانشجویان و عدّه زیادی از دانشجویان زُبده وابسته به جبهۀ ملّی که برای تعطیلی مدارس به قسمت‌های مختلف شهر رفته بودند کنترل دانشجویان از عهدۀ آقای بنی‌صدر و پارسا ساخته نبود. [۶]

  در ادامۀ تظاهرات تلاش عده محدودی از دانشجویان برای خروج از دانشگاه با مقاومت سایرین روبرو شد. پلیس به همراه واحدهایی از دژبان، ژاندارمری و چترباز که در خیابان شاهرضا (جمهوری اسلامی) مستقر شده بودند تعدادی از دانشجویان را که از دانشگاه خارج شده بودند با خشونت به عقب راندند ولی وارد محوطه دانشگاه نشدند. تا این که در ساعت یازده با دستور فرماندهان خود حمله به دانشگاه را آغاز کردند. دلیل حمله خبر جعلی ساخته و پرداخته توسط گونیلی رئیس بازرسی و سرهنگ خدیوی افسر سازمان امنیت مامور در دانشگاه عنوان شد مبنی بر این که عدهّ‌ای از دانشجویان به مجسمه شاه حمله کرده‌اند. [۷]

  حمله نظامیان که بسیار گسترده وخشن بود حکایت از هماهنگی قبلی آنها داشت. نویسندگان پیام دانشجو که از حملۀ قوای نظامی با تیتر” قشون چنگیزی در دانشگاه” یاد می‌کنند با پذیرش وجود یک برنامه از پیش طراحی شده برای ایجاد درگیری درباره ابعاد حمله نظامیان می‌نویسند :

  دانشجویان مانند همیشه در نهایت نظم و آرامش میتینگ بر پا داشته بودند که ناگاه آرامش و نظم آنها را هجوم چنگیزوار نظامی‌ها به دانشگاه بهم ریخت و با گلوله و سرنیزه و قنُداق تفنگ و باتوم و بلاک چک بداخل دانشگاه هجوم بردند و به دانشجویان بی‌پناه وبی‌سلاحِ دانشگاه حمله نمودند. با گلوله و قنداق تفنگ دختران و پسران دانشجوی بی‌پناه را خونین و نقشِ زمین می‌ساختند و در دانشکده‌ها نیز به تعقیب دانشجویان پرداخته و کلاس به کلاس مغول‌وار دختران و پسران را با سر نیزه و قُنداق تفنگ و گلوله مجروح و نقش زمین می‌نمودند. کف دانشکده‌ها و خیابان‌های دانشگاه از خون دانشجویان رنگین شده بود و در هر گوشه‌ای دانشجویی بحال اغما افتاده بود و یا عدّه‌ای نظامی بر دختر یا پسری دانشجو افتاده بودند و وحشیانه با لگد و سرنیزه و هزاران وسیلۀ دیگر او را سوراخ سوراخ می‌کردند.  [۸]

    در بخشی از مقالۀ دیگری در همین شماره پیام دانشجو آمده است:«میتینگ دانشجویان در داخل دانشگاه تازگی نداشت. اعلامیه رسمی شورای دانشگاه هم صریحا بیان می‌داشت که هیچ اتفاقی مداخلۀ نظامی‌ها را ایجاب نمی‌نمود و با این هجوم مغول‌وار نظامی‌ها هیئت حاکمه فقط وفقط با یک توطئه قبلی طرح‌ریزی شده بود و با این ترتیب می‌خواسته‌اند از دانشگاه انتقام بگیرند و به خیال خود دانشجویان را مغلوب و مرعوب و ناچار تسلیم قانون شکنی‌های خود کنند. و تبلیغات بی‌شرمانه‌ای که بعد از بستن دانشگاه به راه انداختند که ملاکین بزرگ یا توده‌ای‌ها ویا این اواخر معجونی از این دو باعث تحریک دانشجویان شده‌اند تلاش مذبوحانه‌ای بود که برای پوشاندن جنایات خود از نظر مردم صورت می‌دادند و می‌خواستند اعتراض مسالمت‌آمیز دانشجویان علیه قانون شکنی‌های هیئت حاکمه و دولت غیرقانونی و مزدور امینی را واژگون جلوه دهند. مگر این بار اول بود که دانشجویان علیه اقدامات خلاف قانون امینی و هیئت حاکمه اعتراض می‌کردند و نیز آنها  دلیل قاطع‌تر از اعلامیه رسمی شورای دانشگاه داشتند که حاکی از بی‌نظمی و آشوب دانشجویان بود[؟].اینجا باید به صراحت بگوییم که مسئول  مستقیم جنایات  حاکمه فاسد در فاجعۀ اول بهمن شخص دکتر امینی  به عنوان زمامدار وقت است و عنوان کردن مبتذلاتی در ردیف سخنرانی‌های سابقش و از این شاخ به آن شاخ پریدن و آسمان  و ریسمان بافتن و به استاد و دانشجو دروغ بستن نمی‌توان ذره‌ای از مسئولیت جنایات وحشتناک او را بکاهد».[۹] 

  ابعاد خشونت بار حمله نیروهای نظامی در گزارش دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران نیز منعکس شده است. او در نامه‌ای خطاب به امینی می‌نویسد:« در بازدیدی که یک ساعت بعدازظهر این‌جانب به اتفاق روسای دانشکده‌ها از دانشگاه به عمل آورد، مواجه با مناظری گردیدغیرقابل انتظار و بسیار دلخراش زیرا نظامیان در کلاس‌ها و آزمایشگاه‌ها و کتابخانه‌ها به مضروب ساختن دانشجویان پسر و دختری که از اوضاع خارج بی‌خبر و مشغول مطالعه و کار بوده‌اند قناعت نکرده، میکروسکوپ‌ها و ماشین‌های تحریر و سایر اسباب و لوازم را بر زمین کوبیده، میزها و قفسه‌ها را واژگون ساخته و درها و شیشه را شکسته‌اند. درِ بسیاری از سرسراها و راه‌پله حتی در کلاس‌ها قطرات و گاهی لخته‌های خون دانشجویان مضروب دیده می‌شود. بهداری دانشگاه نیز از این اعمال ناصواب مصون نمانده، اثاثیه آن جا را واژگون کرده، به علاوه طبق گزارش سرپرست و پرستار آنجا مریضی را از تخت به زیر کشیده و بیماری دیگر را از آمبولانس به خشونت پایین آورده‌اند و ضماً سرپرست مزبور و پرستار را هم مانند بسیاری از کارکنان و اعضای دفتری دانشکده‌ها شدیداً مورد ضرب قرار داده، سخت مجروح ساخته‌اند. همین عملّیات در باشگاه دانشگاه و طبقه فوقانی آن که محل سکونت دانشجویان خارجی است جریان داشته است. هم اکنون عدّه زیادی از دانشجویان مجروح در بیمارستان‌های دانشگاه بستری و تحت درمان هستند.»[۱۰]

  حمله نیروهای نظامی علاوه بر ضرب و جرح تعداد کثیری از دانشجویان و کادر اداری دانشگاۀ تهران و آسیب فراوان به ساختمان‌ها و تاسیسات دانشگاه در روزهای بعد نیز به التهاب و نا آرامی فضای تهران دامن زد و در درگیری‌های روز سه شنبه سوم بهمن به مرگ مهدی کلهُر دانش‌آموز دبیرستان علمیه منجر شد. دولت که نمی‌خواست مرگ کلهُر به مستمسکی برای ادامۀ ‌درگیری‌ها تبدیل شود دستور داد تا جنازه‌اش هرچه سریع‌تر به زاده‌گاهش قم منتقل و به خاک سپرده شود.[۱۱] در ادامۀ بحران شورای دانشگاه تهران نیز با صدور اعلامیه‌ای از تعلیق فعالیت‌های دانشگاه تا اعلام نتیجه رسیدگی به اعتراض‌شان خبر داد همچنین اعضای هیئت اجراییه جبهۀ ملّی در اعلامیه‌ای با عنوان«واژگون باد حکومت جور و ستم» در  روزهای پس از واقعۀ اول بهمن  در برابر دولت امینی موضعِ تندی گرفتند و از نخست وزیر غیر قانونیِ سخن گفتند که در مقام سرکوب  کردن مبارزات اصیل ملت ایران برآمده است:

          هموطنان هیئت حاکمه جابر و مستبد هر روز جنایتی بر جنایت‌های قبل خود می‌افزاید. هنوز تعداد دقیق مجروحین و مقتولین و چگونگی سرنوشت آنان در بیمارستان‌های ارتش و یا زندان‌ها معلوم نگردیده و خون پاک دانشجویان بردرود‌یواردانشکده‌ها خشک نشده بود که دست ناپاک و جنایتکاردستگاه استبداد  یک‌ جوان آزاده ( مهدی کلهُر) دانش‌آموز دبیرستان علمیه  را بخون کشید و داغ ننگ دیگری بر پیشانی ننگین هیئت حاکمه زد و مامورین انتظامی از ترس خشم ملت جنازه آن شهید را شبانه و مخفیانه از پایتخت خارج می‌کنند و دستگاه حکومت فارغ از هر مسئولیتی در مقام تحریف حقایق برآمده و با تکرار اتهامات بی اساس می‌خواهد سر پوشی بر این‌ همه جنایت بگذارد. به عنوان واهی اصلاحات ارضی در مراغه دانشجویان رادر تهران بگلوله می‌بندد و با توقیف اشخاص فاسد و مزدور خارجی چون رشیدیان و فرود که از همفکران و همکاران وفادار نخست وزیر غیرقانونی دستگاه حاکمه هستند در مقام سرکوب کردن مبارزات اصیل ملت ایران برآمده است.  [۱۲]

  “کمیته دانشجویان دانشگاه تهران” به عنوان نیروی عمده بخش دانشجویی جبهۀ ملّی دوم      نیز در اعلامیه‌اش با عنوان«استقرار حکومت قانونی  هدف جبهۀ ملّی ایران است» خطاب به” مردم آزاده ایران،پدران و مادران” از دولت به عنوان دستگاهی که مسبب حمله به دانشگاه و سپس تعطیل کردن آن است نام می‌برد و از مردم می‌خواهد که نسبت به وضع پیش‌آمده اعتراض کرده و از فرزندان خود دفاع کنند، در فرازی از این اعلامیه آمده است:

 ظاهرا بهانه تعطیل دانشگاه این است که می‌خواهند کاملا مطمئن شوند دیگر زنده و ذی‌روحی بر جای نمی‌ماند تا به این جنایت و خلافکاری و قانون‌شکنی و انسان‌کشی اعتراض نماید، اما حقیقت این است که تعداد مفقودشدگان چندان است که جنایت‌کاران می‌ترسند با گشوده شدن دانشگاه، تعداد حقیقی فرزندان میهن، جوانان شما که با خون جگر پرورش داده‌اید و به آنها امید بسته‌اید، و در حمله سپاه بیداد چنگیز شهید شده‌اند، معلوم و باتوجه به نفرت شدیدی که به همۀ مردم این مملکت، به انسانیت دست داده است افکار عمومی در ایران و در خارج از کشور شدیدا تحریک و عرصه بر جباران جنایتکار تنگ گردد.[۱۳] 

    در ادامه واکنش بخش‌های مختلف جبهۀ ملّی دوم از سوی “سازمان جوانان جبهۀ ملّی”هم    اعلامیه‌ای منتشر و در بخشی از آن اعلامیه به موضع دولت امینی در ارتباط با همراهی دانشجویان و جناح دست راستی  هیئت حاکمه پاسخ داده و نوشته شد:«حکومتی که خود نماینده پست‌ترین و فاسدترین طبقه حاکمه ایران و حافظ منافع و استعمارگران و بیگانگان است به پاک‌ترین و اصیل‌ترین فرزندان وطن نسبت همکاری با جناح فاسد دست راستی  هیئت حاکمه و ارتباط با سیاست‌های خارجی می‌دهد.»[۱۴]

 هرچند در اعلامیه‌های منتشر شده توسط بخش‌های مختلف جبهۀ ملّی دوم  بر ابعاد غیرانسانی و وحشیانه حمله نظامیان به دانشجویان در حادثه اول بهمن تاکید بسیار شده بود اما برای اولین بار در نامۀ سرگشاده شورای مرکزی جبهۀ ملّی دوم( ۱۸ بهمن ۱۳۴۰) خطاب به دیوان ‌عالی کشور از قصد قبلی حکومت و به طور مشخص”دستگاه انتظامی” برای سرکوبی دانشجویان سخن به میان می‌آید که از مدّت‌ها پیش در پی انجام آن بودند ولی این بار هم  به جای دربار و ساواک به عنوان طراحان اصلی این حمله به ” دولت غیرقانونیِ”امینی حمله می‌شود که صدها دانشجو و دانش‌آموز را در زندان موقت  شهربانی و زندان قزل قلعه بدون کم‌ترین امکاناتی حبس کرده است. [۱۵] در برابر موج دشنام‌ها و اتهاماتی این گونه  که از هر سو به سمت دولت امینی روانه می‌شد او از همان روزهای نخست پس از وقوع حادثه محافل دست راستی متمایل به دربار را مُسبب حادثه قلمداد می‌کند تا با راه انداختن موجی از بلوا و آشوب دولتش را متهم به ناتوانی و زمینه‌های سقوطش را فراهم کنند. با چنین دیدگاهی امینی دستور دستگیری ده تن از چهره‌های سرشناس راست‌گرا و رهبران جبهۀ ملّی را صادر کرد و تیمسار بختیار به عنوان محرک اصلی آشوب از طرف امینی به شاه معرفی شد، شاه از بختیارخواست تا با سفر به خارج از کشور مدّتی از صحنه حوادث ایران دور شود. علی امینی با هدف آرام کردن اوضاع سیاسی و گذر از این مرحله بحرانی استعفای رئیس دانشگاه تهران و سایر روسای دانشکده‌ها را نپذیرفت. او در صدد برآمد تا با تشکیل  هیئتی با حضور صادق احمدی، احمد معاون و سپهبد وفا به تحقیق در بارۀ ابعاد حادثه بپردازد و نقش هریک از عوامل دخیل اعم از نیروهای نظامی و امنیتی، دانشجویان و گروه‌های سیاسی را در بروز حادثه آشکار کند. حملۀ از پیش طراحی شده چنان آشکار بود که گزارش  هیئت بر جعلی بودن خبر حمله به مجسمه شاه که توسط گونیلی رئیس بازرسی دانشگاه و سرهنگ خدیوی افسر امنیت مستقر در دانشگاه ساخته و پرداخته شده بود انگشت گذاشت ولی ازآن فراتر نرفت. در مورد نقش جبهۀ ملّی به خصوص عملکرد مسعود حجازی و دو همراهش با نام‌های جعفرودی و خارقانی[۱۶] ابهامات بسیاری برای هیئت تحقیق  ایجاد شد اما گزارش نتوانست یا نخواست به  مقوله ارتباط احتمالی آنها با محافل  نزدیک به دربار بپردازد. هر چند دولت در اعلامیه‌ای به وضوع از هماهنگی طیف‌های گوناگون مخالفِ دولت در بروز حادثه اشاره می‌کند و«جمعی از ملاکین بزرگ ، ایادی زندانیان متهم به سواستفاده از اموال دولتی و عوامل توده‌ای را به عنوان مُسببان اصلی واقعه قلمداد می‌کند.»[۱۷] بعدها برخی از فعالین سیاسی بر چنین طرح مشترک و از پیش طراحی شده در حادثۀ اول بهمن اذعان داشتند. بیژن جزنی که از نزدیک شاهد ماجرای آن روز بود و در جریان وقایع مضروب و سپس دستگیر شد از تبانی برخی محافل سیاسی برای سرنگونی زود هنگام دولت امینی سخن به میان آورد و نوشت:

در جریان اول بهمن دارودسته خُنجی توسط مسعود حجازی با مخالفان امینی تماس برقرار کرده و در یک جهت قرار گرفته بودند. اخراج چند تن از دانش آموزان مدارس تهران مستمسکی برای تظاهرات و اعتصابات عمومی شد. سازمان جوانان که دربست در اختیار این دارودسته قرارگرفته بودند با آنها همکاری می‌کردند. جناح چپ از جمله سازمان دانشجویان غافلگیر شد و از توطئه سر در نیاورد. [۱۸]

  حادثۀ اول بهمن از موضوعات مهمّی بود که اولین کنگره جبهۀ ملّی( دی‌ماه ۱۳۴۱) را تحت‌الشعاع قرار داد و در جریان برگزاری جلسات روزهای اول و دوم و ششم کنگره  سخنرانان از جمله ادیب برومند، هما دارابی، داریوش فروهر، حسن پارسا، ابوالحسن بنی صدر و دکتر مسعود حجازی مطالبی در خصوص آن ابراز کردند. حسن پارسا از اعلامیۀ کمیتۀ دانشجویان دانشگاه تهران برای انجام تظاهرات در روز اول بهمن با عنوان” دانشجویان بپاخیزید” انتقاد کرد و آن را عملی خودسرانه دانست که به اطلاع همه اعضای کمیته نرسیده بود.[۱۹]پارسا اعزام دانشجویان برای تعطیلی دبیرستان‌ها با هدایت مسئولان سازمان جوانان جبهۀ ملّی را عملی مشکوک قلمداد کرد. ابوالحسن بنی‌صدر نیز ضمن تایید سخنان پارسا، مسعود حجازی را مسبب حادثۀ اول بهمن معرفی کرد، اما حجازی در دفاع از خود هیچ پاسخی به شبهات ایجاد شده نداد و معتقد بود که مقصرین حادثۀ اول بهمن را نبایستی در میان اعضای جبهۀ ملّی جستجو کرد.[۲۰] بعد‌هاحجازی در گفتگویی طرح اتهامات عدیده بر علیه خود را به  حساب دشمنی عناصر توده‌ای جبهۀ‌ ملّی با مشی سیاسی‌اش گذاشت و با اشاره به این موضوع که مسئولیتی در سازمان دانشجویان نداشته و وظیفه‌اش فقط در حد راه‌اندازی راهپیمایی دانش آموزان به سمت دبیرستان دارالفنون بوده است و نیز با تفکیک حادثه اول بهمن در دانشگاه و اجتماع دانش ‌آموزان در جلوِ دبیرستان دارالفنون از خود سلب مسئولیت کرد. [۲۱] بر اساس گفته‌های حجازی در این مصاحبه، او از طرف کمیتۀ جوانان جبهۀ ملّی مامور شد تا ضمن مذاکره با کریم سنجابی موافقت جبهۀ را برای برگزاری یک گردهمایی دانش‌آموزی در اعتراض به روند اخراج‌شان از دبیرستان‌ها کسب کند. سنجابی به شرطی که اعتراضات فقط جنبه صنفی داشته باشد با برگزاری آن موافقت می‌کند. قاسم لباسچی مسئول  کمیته بازار که با چاپخانه مخفی ارتباط داشت روز اول دی‌ماه را برای چاپ تراکت‌های راهپیمایی تعیین می‌کند ولی به دلیل کنترل ساواک و چاپ  نشدن تراکت‌ها برگزاری مراسم به روزِ اول بهمن موکول می‌شود. قرار بود در آن روز دانش‌آموزان بدون اطلاع قبلی و با هدایت چند دانشجو در جلوی هر دبیرستان جمع شده و به طرف دارالفنون حرکت داده شوند و در آنجا بدون آنکه وارد دارالفنون شوند به تظاهرات خاتمه بدهند.[۲۲] در روز یاد شده در حالی که دانش آموزان توسط عدّه‌ای از دانشجویانی که می‌توانستند به کنترل اوضاع در دانشگاه یاری رسانند به سمت دارالفنون هدایت می‌شدند و دانشگاه تهران نیز مورد هجوم نیروهای نظامی واقع شده بود مسعود حجازی بر اساس گفتۀ خودش بدون نقش داشتن در هر دو اتفاق به دنبال کارهای شخصی‌اش در دادگاه بود! [۲۳]

  گفتگو و مواضع جدید مسعود حجازی نه تنها ابهامات تاریخی را برطرف نکرد بلکه او بازهم از پاسخ به سوءظن ایجاد شده نسبت به عملکردش در واقعۀ اول بهمن  طفره رفت با این همه نمی‌توان نقشِ سازمان جوانان جبهۀ ملّی و مسئولانش را در بروز آن واقعه با اهمیت‌تر از سایرعوامل دید و این گونه داوری کرد که اگر دانشجویان در دانشگاه باقی مانده بودند حمله‌ای اتفاق نمی‌افتاد،واقعیت این است که مقدمات هجوم از مدت‌ها قبل فراهم شده بود و موضع‌گیری روزنامه اطلاعات زنگ خطری محسوب می‌شد که فعالین  سیاسی نسبت به آن بی‌توجه بودند اما اگر نظرِ رقبای سیاسی حجازی و خنجی مبنی بر خروج برنامه‌ریزی شده دانشجویان با توسل به منابع واسنادی ثابت شود در آن صورت بایستی پذیرفت که سمت‌وسوی حمله متوجه دانشجویانی شد که در یک فضای آرام  اجتماعی تمایل به فعالیت‌های سیاسی داشتند. این روش نه فقط در حقِ جنبش دانشجویی دهه چهل بلکه در مقابله با بسیاری از حرکت‌های سیاسی و صنفی دیگر نیز در طول دوره‌های مختلف به اجرا درآمده است به طوری که با تنزّل یک جنبش مسالمت‌آمیزکه از قضا با اقبال عمومی هم روبرو بوده است به یک  جریان معدود ولی رادیکال به ازهم‌پاشیدگی زودهنگام آن جنبش منتهی شده است.

  عملکرد جناح‌های مختلف سیاسی در قبال رخداد اول بهمن از نکات بارز تاریخی است. محافل دربار و امنیتی که در بروز آن نقش اصلی را داشتند با  سکوت خود دو جناح دیگر- دولت امینی و جبهۀ ملّی- را در مقابل هم قرار دانند. امینی از ارتباط ملاکین و توده‌ای‌ها و غیره سخن گفت در مقابل جبهۀ ملّی هم در موج احساسی به وجود آمده از درک  دلیل اصلی حمله به دانشگاه  غافل بود و با  اعلامیه‌ها و بیانیه‌های مهیج از پاسخ مستدل به چرایی حادثه طفره رفت و در حالی نوک تیز حملات خود را متوجه دولت امینی کرده بود که این دولت خود از اولین قربانیانش  محسوب می‌شد. با این همه نمی‌توان ابعاد حادثه را آنگونه که بسیاری بر آن تاکید می‌ورزند تنها به اهرم فشاری برای سرنگونی دولت امینی تقلیل داد. نگاهی به تحولات سیاسی در آستانه دهه چهل نشان می‌دهد که جبهۀ ملّی دوم موفق نشد فضای سیاسی جامعه را همانند اوایل دهه سی گسترش دهد و اگر دانشجویان از فعالیت‌های جبهه کناره گیری می‌کردند این جبهه از کم‌ترین اقبال عمومی برخوردار بود. بنابراین حاکمیت با  درک موقعیت جنبش دانشجویی، دانشجویان را با سرکوب و ترویج رادیکالیسم از جبهه دور کرد و زمانی که توانست با رضایت متحدان خارجی راه برون رفتی برای بحران به وجود آمده بیابد دستور سرکوب جنبش دانشجویی را صادر و دانشگاه تهران را به خاک و خون کشید.  

   حادثۀ اول بهمن، فعالیت روزانه موسسات آموزش عالی کشور را تحت‌الشعاع قرار داد. دانشگاه تهران تعطیل شد و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز، تبریز، اهواز و مشهد به نشانه ابرازهمدردی با دانشجویان دانشگاه تهران به تحصن و تظاهرات پرداختند. در مشهد اخبار جبهۀ ملّی از« اجتماع ده هزار نفری در صحن امام رضا و حمله نیروهای شهربانی به اجتماع دانشجویان در محوطه دانشگاه مشهد» گزارش می‌دهد.[۲۴] ساواک هم خواهان شناسایی دانشجویانی شد که«به منظور تخریب و اخلال نظم و ایجاد تشنج ازمرکز به شهرستان‌ها اعزام می‌شوند»[۲۵]پیرو این دستور«دانشجویانی که با استفاده از تعطیلات اجباری دانشگاه تهران به شیراز می‌رفتند در مبادی ورودی شهر توسط نیروهای امنیتی مورد بازجویی و گاه توقیف قرار ‌گرفتند.»[۲۶] فعالیت‌های جبهۀ ملّی نیز پس ازواقعه اول بهمن و دستگیری رهبرانش آن‌گونه که درگزارش ساواک آمده است دچار رکود شد:

           به دنبال واقعه اول بهمن دانشگاه تهران و بازداشت برخی از سران و کارگردانان و جمعی از فعالین کمیته دانشجویان جبهۀ ملّی فعالیت این جبهۀ به میزان شایان توجهی دچار رکود و تعطیل گردیده و نه تنها جلسات عمومی منازل دکتر غلام‌حسین صدیقی و دکتر کریم سنجابی در حال حاضر انقعاد نمی‌یابد بلکه به استثنای چند حوزه دانشجویی جلسات اکثر کمیته‌ها و حوزه‌های جبهه نیز مواجه با تعطیل گشته است ولی در وضع فعالیتِ نشریاتی جبهۀ ملّی خللی حاصل نشده و ظرف چهل روز گذشته علاوه بر چاپ و انتشار چند شماره از نشریات “اخبار”و”پیام دانشجو” بیانیه‌ها و اعلامیه‌های متعدد دیگری نیز از طرف این جبهه منتشر گردیده [است]. [۲۷]

    یکی از آخرین اعلامیه‌های مورد اشاره”بیانیه هیئت اجرایی جبهۀ ملّی در ۲۴ اسفند ۱۳۴۰″ است که در آن ضمن نگاهی گذرا به تاریخ مبارزات جبهۀ ملّی و دانشجویان وابسته به آن از اوایل سال سی ونه تا روزهای پایانی سال چهل بار دیگر حادثه اول بهمن مورد توجه محوری قرار گرفته و به دو اتهام مطرح شده از طرف دولت امینی مبنی بر تبانی دانشجویان و جبهۀ ملّی با فئودال‌ها برای سرنگونی دولت امینی و نیز  ارتباط با کمونیست‌ها و تحت نفوذ بودن آنان پاسخ داده می‌شود. در این بیانیه بازهم به ابعاد حمله نظامیان اشاره و در نهایت از« تقاضاهای مشروع و قانونی[مبنی] بر سقوط حکومت غیرقانونی و مستبد دکتر علی امینی» حمایت می‌شود.[۲۸] 

  مفاد این بیانیه مورد قبول همه  شخصیت‌ها وجناح‌های درون جبهۀ ملّی نبود و برخی از آنها به خط مشی دیگری در برخورد با دولت امینی باور داشتند به طوری که کارشناس ساواک در تحلیل خود می‌نویسد« در شرایط کنونی اللهیارصالح و برخی دیگر از رهبران معتدل و میانه‌رو جبهۀ ملّی بر این عقیده‌اند که توسعه و تشدید فعالیت و وارد ساختن فشار بیشتری به دولت دکتر امینی به مصلحت جبهۀ ملّی نبوده و احتمالاً به سرکوبی قاطع‌تر جبهۀ و روی کار آمدن یک دولت نظامی منجر خواهد گردید. لیکن عناصر افراطی و تندرو جبهۀ این نظریه را تایید ننموده و معتقد به ابراز عکس‌العمل‌های شدیدتر می‌باشند».[۲۹]بخشی ازعکس‌العمل‌های مورد اشاره کارشناس ساواک به طور مرتب درنشریه پیام دانشجو منعکس می‌شد و نویسندگان این نشریه نقش بسیار مهّمی برای دانشجویان در پیشتازی مبارزات سیاسی قائل بودند به طوری که در یکی از مقالات این نشریه آمده است:

     در کشورهای استعمارزده چون ایران نقشی عظیم و تاریخی در مبارزات راه آزادی به عهده روشنفکران مخصوصاً دانشجویان که گروه بزرگ متشکلی از روشنفکران را تشکیل می‌دهند گذارده شده، دانشجویان ایران به این نقش تاریخی بخوبی واقفند و مبارزات پیگیر آنان تاکنون نشان‌دهنده این وقوف بوده است و از پیش قراوُلان نهضت آزادی ملت ما بوده‌، سرسختانه با دشمنانان مردم ما جنگیده‌اند، نه تنها روح سازش با  هیئت حاکمه فاسد ایران در میان آنان رسوخ ندارد بلکه از همان اوان مبارزه تمام دست‌ها را میان خود و این ایادی استعمار بریده، در صفی مقابل آنان قرار گرفته‌اند و از آن روی پیوندهای خود را با ملت‌شان مستحکم کرده و اکنون در صفوف مقدم نهضت ملّی ایران جای دارند. از طرفی هیئت حاکمه فاسد ایران دشمنان پیگیر خود را به خوبی می‌شناسد و می‌داند با وجود چنین دشمنانی اداء حیات مختصر روزبه‌روز غیرممکن می‌گردد و از آن جهت است که می‌کوشد تا این سدهای عظیم و استوار را حتی به قیمت ریختن خون جوانان از میان بردارد و راه را برای ادامه حیات ننگین خود هموار سازد. یورش و تاخت‌وتاز به دانشگاه نمونه این تلاش مذبوحانه می‌باشد. کشتار، ضرب، جرح و به زنجیر کشیدن مبارزان ما نه تنها نتوانسته مبارزات آزادیخواهانه این رزمندگان را متوقف نماید بلکه اکنون بیش ازهمه وقت صفوف فشرده و متشکل آنان سدی عظیم مقابل اعمال ضدملّی دیکتاتورها است.

  هیئت حاکمه خائن ایران همه وقت با نظر خصومت به دانشگاه این مرکز پرورش روح جوانان می‌نگریسته، ولی عبث است اگر بیندیشد با بستن دانشگاه جلوی مبارزات حق‌طلبانه جوانان ما را خواهد گرفت. نسل جوان ما نقش تاریخی خود را در سخت‌ترین شرایط اختناق کنونی ادامه می‌دهد. پیروزی از آن کسانی است که در راه حق و حقیقت می‌جنگند.[۳۰]

   چنین خط مشی از روزهای نخست  پاییز ۱۳۴۰ در نوشته‌ها و تحلیل‌های پیام دانشجو به کرات دیده می‌شود. آخرین شماره پیام دانشجو در روزهای پایانی سال ۱۳۴۰ در حالی منتشر شد که دانشجویان دستگیر شده وقایع اول بهمن در زندان بسر می‌بردند و فعالین سیاسی انتظار داشتند  تا با بازگشایی مجدد دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و روشن شدن وضعیت سران بازداشتی جبهۀ ملّی تحرک تازه‌ای در فضای سیاسی جامعه ایجاد شود.

# مشخصات کتاب

  پیام دانشجو( ارگان سازمان دانشجویان جبهۀ ملّی ایران۱۳۴۰-۱۳۴۴)

گردآوری و مقدمه: انوش صالحی

انتشارات جهان کتاب

پاییز ۱۴۰۱

۲۳۸ صفحه (رحلی)


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.