۱۷ دی چهل‌ و ششمین سالروز درگذشت شادروان غلامرضا تختی: روایت حسین شاه‌حسینی از جهان پهلوان تختی

دوشنبه, 16ام دی, 1392
اندازه قلم متن

takhti-
جهان‌پهلوان از شاه ناامید بود

مریم قربانی‌فر: حسین شاه‌حسینی متولد ۱۳۰۶ در محله سرچشمه تهران است. او از اعضای موسس تشکیلات «سربازان نهضت ملی» و شاخه جوانان آن محسوب می‌شود. نخستین فعالیت او در کنار پدرش و در جلسات «شیخ زین‌العابدین شاه‌حسینی» صورت می‌گیرد و همراهی پدر باعث آشنایی او با سیاست می‌شود. این فعالیت‌ها مصادف با تشکیل «سازمان نظارت بر آزادی انتخابات» توسط دکترمصدق و نمایندگانی چون حسین مکی، حائری‌زاده و بقایی در مجلس پانزدهم بود. بعد از آن عمده فعالیت او به‌عنوان «سمپات» حزب زحمت‌کشان در حمایت از ملیون می‌گذرد و با تشکیل جبهه ملی ادامه تلاش‌های شاه‌حسینی در این سازمان صرف می‌شود. شاه‌حسینی در دولت موقت، رییس کمیته ملی المپیک بود و این سمت را تا دولت شهیدرجایی حفظ کرد. سالروز درگذشت شادروان غلامرضا تختی که از دوستان و همراهان شاه‌حسینی بود، بهانه‌ای شد که به سراغ او برویم و از خاطرات و یادمانده‌های سال‌های دور بپرسیم. شاه‌حسینی در همان سال‌های اوج شایعات پیرامون مرگ تختی نه هوادار تئوری قتل و نه خودکشی بود. او در بسیاری از نظراتش مرگ تختی را طبیعی و شاید از اثرات فشارهای روانی دانسته بود. این گفت‌وگو به همت «فرید دهدازی» تهیه شده است.

نخستین فعالیت‌های سیاسی شادروان تختی در آغازین سال‌های ورود او به عرصه سیاست چگونه بوده است؟

در حزب «زحمت‌کشان ملت ایران» که آقایان خنجی و حجازی بودند و دیگر دوستان ایشان مانند آقای حسن خرمشاهی و حسین سکاکی بود. تختی با آنها بود اما تختی عضو رسمی آنها نبود. می‌گفتند یک سازمان ورزشی داریم که تختی عضو سازمان ورزشی آنجا هست.

درواقع این موضوع برای پیش از کودتای ۲۸مرداد است؟

بله، درست است پیش از ۲۸مرداد.

حتی به پیش از انشعاب مظفر بقایی و خلیل ملکی هم برمی‌گردد؟

درست است. بعد از انشعاب هم تازه «نیروی سوم» تشکیل شد که یک سازمان ورزشکاران هم داشت. در آنجا هم تختی عضو سازمان ورزشکاران نشد. چیزی که علنی شد این بود که ایشان یک فرد سیاسی و ناراضی از حاکمیت وقت است.

اولین فستیوالی بود که ایشان را به‌عنوان نماینده ایران فرستاده بودند.

فستیوال لهستان بود؟

بله و جالب اینجاست که حزب‌توده نیز برای خود یک سازمان ورزشکاران داشت و تختی نیز به اعتراض به حزب‌توده و حاکمیت در این مسابقات شرکت نکرد.

سوال اینجاست که چرا تختی در سال ۳۲ رسما وارد جبهه ملی نشد؟

چون تشخیص نداد و جبهه ملی هنوز به‌شکل جدی سازمان‌ها و تشکیلات مختلف نداشت.

تختی چگونه با آقای خنجی آشنا شد؟

خنجی با آقای خرمشاهی ارتباط نزدیکی داشت. آقای خرمشاهی که در خیابان مولوی منزل داشت و در آنجا از اندیشه‌های دکترمصدق پشتیبانی می‌کردند. بعد که «حزب زحمت‌کشان» درست شد، منشعبان به آنجا آمدند و یک عده تئوریسین از جمله خنجی. آنجا خرمشاهی با حجازی و تختی آشنا شدند.

یعنی آنجا سازمان ورزشکاران داشت؟

خیر. اصلا سازمان ورزشکارانی نبود اولین سازمان ورزشکاران ملی که به‌وجود آمد در «نیروی سوم» بود که منشعب شده بود از «حزب زحمت‌کشان ایران»
خود تختی جذب این سازمان شد؟

نه کسان دیگری این سازمان را به‌وجود آورند. تختی هنوز آن شخصیتی را که باید جذب شود، نداشت. در همان المپیک هلسینکی بود که تختی عنوان پیدا کرد وگرنه مثل ورزشکاران دیگر بود. بعد از همین المپیک بود که نیروی سوم از او در قالب ورزش حمایت کرد و تختی هم جذب این زمینه‌های فکری شد.

به عقیده شما تختی چه زمانی وارد قلمرو سیاسی شد؟ قبل از کودتا؟

دقیق نمی‌دانم، احتمالا قبل از کودتا ولی قبل از کودتا یک عضو ساده بوده است.

آیا کودتای ۲۸مرداد نقطه عطفی در زندگی تختی محسوب می‌شود؟

گفتم ایشان در جریانات پیش از کودتا چندان نقشی نداشت اما پس از کودتا؛ «نهضت مقاوت ملی» و جریان اختفاست که خود تختی به‌عنوان یک تلاشگر سیاسی رشد سیاسی پیدا می‌کند. ایشان با دکتر خنجی ارتباط پیدا می‌کند. تا اینکه مساله کنگره «جبهه ملی» که سال ۱۳۴۱ تشکیل شد پیش آمد و ایشان عضو رسمی شورای جبهه ملی می‌شود.

خب، وقتی تختی با خنجی و حجازی مرتبط باشد با «حزب زحمت‌کشان» هم ارتباط داشته باشد، آیا باید نتیجه گرفت که تفکرات چپ داشت؟

من نمی‌دانم و حقیقتا در این مورد نمی‌توانم نظریه‌ای مطرح کنم.

یعنی فقط به‌خاطر دوستی به «حزب زحمت‌کشان» پیوست و انشعاب از تشکیلات مظفر بقایی به همراه «جلال» هم به‌خاطر رفاقت بود؟ شما چه سالی با تختی آشنا شدید؟

من پیش از کنگره «جبهه ملی» بود که با تختی آشنا شدم. قبلش اصلا ارتباط خاصی نبود که بتوانم در مورد او بگویم چه اتفاقی دقیقا افتاده است. تختی تفکرات خاص خود را داشت و اگر در راهی می‌رفت برای این بود که بتواند خدمتی به جامعه انجام دهد و حقیقت این است که شاید در آن مقطع نگاهش این بود که اینگونه می‌تواند برای سیاست و جامعه مفید باشد. میل به رشد و حضور در عرصه‌های اجتماعی هم برای تختی بسیار اهمیت داشت.

آن موقع تفکرات سیاسی داشت؟

نمی‌توان دقیقا اظهارنظر کرد که او تفکرات سیاسی داشت یا در حال رشد در این دسته بود چون چیز خاصی ابراز نمی‌کرد. ولی کتاب آقای حجازی در این زمینه به این مسایل اشاره کرده است.

اما بعد از کنگره کاملا با ایشان مرتبط شدید، یک فرد سیاسی شده بود؟

در حد خودش بله. رفت‌وآمد من بعد از کنگره با ایشان زیاد شده بود. اما از تفکرات دکتر مصدق بسیار متاثر بود. حتی از مرگ وی بسیار ناراحت شد و برای ختم او نیز به احمدآباد رفت. حقیقت این است اندیشه‌های خاص تختی موجب شد که شخصیت فوق‌ورزشی بیابد. او به نوعی در زندگی سیاسی بود که شاید نمونه آن کمتر وجود داشته است. او سیاست و زندگی اجتماعی را در هم آمیخته بود.

نگاه تختی به شاه چگونه بود؟

همه بعد از کودتای ۲۸مرداد از شاه ناامید شده بودند. تختی هم جزو آنها بود. تختی تا اواخر عمرش، پیش شاه می‌رفت و درخواست‌های خود را بیان می‌کرد اما این درخواست‌ها برای خود نبود. او از حاکمیت و از شخص شاه ناامید شده بود. بعد از دوران کودتا و در سال‌های آخر عمر این ناامیدی به‌شدت در رفتار و گفتار او دیده می‌شد و وجود داشت.

از: شرق


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.