(نقدی بر کتاب «بر بالهای آرزو» نوشته نقی حمیدیان)
صبح روز دوم زندگی در تاشکند، نزدیک درِ هتل و اطراف رستوران بزرگ مجاور هتل، یکی از دوستان گدایی دید و با تعجب و حیرت فراوان دیگران را خبر کرد. نه! اشتباه نبود، واقعا یک گدا بود با همان مشخصات عمومی یک گدای معمولی! [بر بالهای آرزو، دفتر دوم ص ۳۴]
با چنین روایتهایی است که نقی حمیدیان خواننده را از شوکهایی باخبر میسازد که دیدن واقعیات زندگی در شوروی به او و رفقایش وارد میسازد.
۱۹ سال بعد از انتشار کتاب «سفر بر بالهای آرزو»، جلد دوم کتاب نقی حمیدیان از اعضای رهبری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) با نام «بر بالهای آرزو، دفتر دوم» از سوی نشر باران در سوئد در اسفند ۱۴۰۱ منتشر شد.
فصل اول کتاب، در کنار روایت خروج ناگهانی بخشی از اعضای رهبری سازمان اکثریت در اوایل فروردین ۶۲ بعد از دستگیری رهبران حزب توده، نقل روایتهایی است از گفتگوهای شبانه نویسنده با رفقای سازمانی خویش، دور افتاده از اخبار ایران در گوشهای از آسیای میانه و بیخبر از حال و روز دیگر رفقای رهبری. در همین گفتگوهاست که خواننده شاهد اولین جرقههای تردید و پرسشگری درباره سیاست سازمان در حمایت از جمهوری اسلامی و برنامهی ناتمام مانده وحدت با حزب توده در ذهن نویسنده و برخی از دیگر رفقایش است. تعدادی دیگر از رفقا اما محتاطانه برای متهم نشدن به شورویستیزی سکوت پیشه میکنند، ترجیح میدهند راه طی شده را به زیر سوال نبرند و نظارهگر بحثها باشند.
در ادامه چنین پرسشگریهایی است که خواننده به تدریج شاهد شکلگیری دو دیدگاه مختلف در رهبری سازمان اکثریت است که دو سه سال بعد به تشکیل جناح چپ و راست در رهبری سازمان میانجامد. جناح راست به رهبری فرخ نگهدار با معاونت علی توسلی از بدو ورود به شوروی در اردیبهشت ۶۲ در پی دنبال کردن اجندای سیاسی و تشکیلاتی خود هستند. برنامه آنها در وهله اول به رسمیت شناخته شدن بهعنوان «سازمان برادر» از سوی حزب کمونیست شوروی و در وهله دوم پیش بردن برنامه وحدت با حزب توده و به امید در دست گرفتن سکان رهبری متلاشی شده حزب است. برای نگهدار نقد سیاست حمایت از جمهوری اسلامی یا به اصطلاح «شکوفایی جمهوری اسلامی» در ذیل آن دو پروژه اولیه و اصلی تعریف میشود. هسته اولیه جناح چپ اما هم درباره سیاست حمایت از جمهوری اسلامی و هم درمورد پروژه وحدت با حزب توده دچار تردید شده است. هرچه زمان جلوتر میرود فاصله بین این دو طرز فکر و نگاه به سیاست و ایدئولوژی بیشتر میشود.
داستان نویسنده و دیگر رفقایش در جناح چپ رهبری سازمان اکثریت، حکایت کسانی است که در میان سردرگمیهای سیاسی و ایدئولوژیک دنبال پاسخ یا تصحیح خطاهای گذشته هستند، ولی در پرسشگری خود دور میزنند و حتی گاه در جستجوی خویش به عقب میروند. سرنوشت تراژیک سازمان که هم در سیاست حمایت از جمهوری اسلامی شکست خورده و هم دیگر نیروهای سیاسی مخالف را از خود رانده است، را نتیجه عدول از ارتدکسی لنینیسم میدانند. توتالیتاریسم وطنی بعد از استفاده سیاسی از آنها تارومارشان کرده، اما در توتالیتاریسم جهانوطنی غرقاند.
پس، هرچند شاهد انتقاد از سیاست گذشته سازمان هستیم، اما از آنجائیکه نقد جناح منتقد یا جناح چپ در رهبری که نویسنده متعلق به آن است به سرچشمه آن اندیشه سیاسی که کار را بدآنجا کشانده، نمیرسد، در نقد خود به عقبگرد دچار می شوند. عقبگردی در شکل بازگشت به لنین! گویا تخطی از لنینیسم و رویگردانی از ارتدکسیِ راهنماست که کار سازمان را به حمایت از نظام آزادیستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی رسانده است.
نویسنده با اشاره به برخی از نامههای رسیده از تشکیلات داخل، اخبار شعبه تشکیلات سازمان و گفتگوهای هیات سیاسی فضایی را ترسیم میکند که اخبار ضربات و دستگیریهای گسترده پی در پی و بویژه در یورش گسترده سال ۶۵ به سازمان میرسد، اما کاری چندانی از دست او و رفقایش از خارج کشور ساخته نیست.
نقی حمیدیان و برخی از رفقایش در هیات سیاسی و مسئولان تشکیلات میخواهند راهی بیابند برای کمک به تشکیلات سازمان که در داخل که زیر ضرب است، اما از سوی دیگر رهبری سازمان از آنها میخواهد تهاجمیتر عمل کنند! از فروردین ۶۴ شعار سرنگونی در دستور کار نیز قرار گرفته و در بیانیههای سازمان حملات تندی به حکومت میشود. برخی که تجربه مبارزه چریکی قبل از انقلاب دارند به فکر تشکیل سازمان مخفی «انقلابیون حرفهای» هستند اما چنین ایدهای برای سازمانی که از زندگی مخفی در خانههای تیمی تجارب خوبی ندارد، موافقان چندانی در رهبری سازمان پیدا نمیکند.
نویسنده حتی به مشکلات تعداد زیادی از اعضا و هواداران سازمان در شوروی، که به خاطر عدم حضورشان در جغرافیای اجتماعی خود به فعالیت سیاسی مشخصی انجام نمیدادند، میپردازد. اصولا فعالیت سیاسی حتی برای مهاجران در شوروی آزاد نبوده است و جمع شدن عدهای در جلسات حوزههای سازمانی همراه با سرگردانی سیاسی و ایدئولوژیک که سازمان دچارش بود، منشاء بسیاری دعواها و شکایت اعضا از یکدیگر شده بود.
نویسنده با ارائه اسناد جلسات هیئت سیاسی از شکلگیری نگاهی در رهبری سازمان میگوید که به نتیجه رسیده بود باید برای جلوگیری از ضربات و دستگیریها، سازمان را در شکل کنونی منحل کرد، اما جرأت و دلِ ابراز آن را نداشت. از متهم شدن به انحلالطلبی واهمه داشتند. حتی بعد از ضربات گسترده ۶۵، تشکیلاتی که اصولا برای مبارزه مخفی و به تعبیر یکی از اعضای رهبری برای فعالیت در شرایط فاشیستی برنامهریزی نشده را به ادامه فعالیت تشویق میکنند.
متاسفانه در کتاب اشتباهات چاپی وجود دارد. اینجا و آنجا نقطههای برخی حروف جا افتاده است. گرچه نقی حمیدیان در مقدمه کتاب سخاوتمندانه همه ایرادات و کمبودها را خود برعهده گرفته است، اما واقعیت این است که ویراستار کتاب ناصر مهاجر که ظاهرا نزدیک به چهار سال را نیز صرف ویرایش آن کرده است، وظیفه خود را بهطور شایسته انجام نداده است. انتشارات باران نیز حداقل برای اشتباهات چاپی کتاب مسئولیت دارد.
یکی از دیگر ایرادات کتاب تکرار برخی از بخشها یا گزارشهای آن است. با حذف روایتهای تکراری، این کتاب تقریبا میتوانسته دو سوم حجم موجود باشد. سه نمونه از این تکرارها موارد زیر هستند:
۱. اینکه ماهانه علی توسلی (حسن) نشریه کار و نامهها را به برلین غربی میبرده و پاسخ نامهها و مراسلات را به تاشکند میآورده است.
۲. اینکه کارهای مهم سازمان را عمدتا دو نفر، فرخ نگهدار و علی توسلی و در بسیاری موارد با دور زدن هیات سیاسی اداره میکردهاند.
۳. موضوع مستقر شدن مهدی فتاپور در برلین غربی به عنوان یکی از اعضای رهبری در اروپا در برلین غربی برای اداره بخش اروپای سازمان.
برگزاری پلنوم وسیع فروردین ۱۳۶۵ بزرگترین رویداد تشکیلاتی سازمان اکثریت در شوروی است. پلنومی که تعدادی از کادرهای داخل کشور سازمان نیز با خروج مخفیانه از کشور در آن حضور دارند.
این پلنوم قرار بود ترجمان نظرات جناح چپ و برآمدی برای پیروزی آنها در سطح رهبری سازمان باشد. بدنه معترض سازمان از داخل کشور، اروپا، کابل، باکو و تاشکند در این پلنوم گردهم آمده بودند تا با برگزیدن سند جناح چپ سازمان، هم به سیاست شکست خورده «شکوفایی جمهوری اسلامی» و هم به «برنامه وحدت» با حزب توده نقطه پایان بگذارند.
ظاهرا اکثریت کادرهای شرکت کننده در پلنوم و اکثر اعضای کمیته مرکزی موافق تغییر در سیاست نزدیکی سازمان به حزب توده و همچنین تغییر دبیر اول سازمان بودهاند که ناگهان باد موافق از سمت شعبه بینالمللی حزب برادر بزرگ برای جناح راست از پشت درهای پلنوم وزیدن میگیرد. باران رحمت «بارانف» شامل حال دبیر اول سازمان میشود. بعد از سخنرانی حمایتی «بارانف» از حزب توده، هم برنامه وحدت با حزب رای میآورد و هم فرخ نگهدار مجددا در پست دبیر اولی ابقا می شود!
نقی حمیدیان و هفکرانش علیرغم در اکثریت بودن بهخاطر نداشتن چهرهای که بتواند برای دبیر اولی سازمان جانشین فرخ نگهدار شود موفق نمیشوند او را در پلنوم وسیع سازمان در فروردین ۶۵ برکنار کنند.
اختلافات اما درون رهبری سازمان تشدید میشود. خواننده کم کم متوجه میشود جناح چپ بنیان اندیشه خود برای مخالفت با جناح راست را دیگر نه بر لنینیسم، که با استناد به آزادی بیان و انتشار نظرات مختلف در بین رهبری سازمان در نشریه درون سازمانی «به پیش»، بنا مینهد. چنانکه نویسنده بدان اشاره میکند فضای جدیدی که با آمدن گورباچف در شوروی ایجاد میشود و مطرح شدن پرسترویکا (بازسازی) و گلاسنوست (شفافیت) بر سیر تحولات فکری در سازمان اکثریت اثرگذار بوده است. نگاه تحولخواهان دیگر نه به گذشته که به آینده است. چنین است که «جناح نواندیش»، نام جدیدِ جناح چپ میشود.
تلاش چندین ساله و شجاعت نقی حمیدیان برای گردآوری اسناد و انتشار این کتاب را باید ارج نهاد. چراکه اولا این کتاب دارای گزارشها و مواد دست اول است و مرجعی خواهد بود هم برای آگاهی نسلهای جوان، هم برای پژوهشگران تاریخ مبارزات چپ ایران و هم روایتی است کمنظیر از مهاجرت نیروهای چپ به شوروی. گزارشی است خواندنی از تجربهای کم سابقه و دردناک.
دوما نقی حمیدیان در بین مسئولان رده بالای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) تنها فردی است که به این کار مهم پرداخته است. در جلساتِ دربسته یا در گفتگوهای شفاهی سازمان یا گذشته خود را مورد نقد قرار دادن یک چیز است، اما شجاعت نوشتن، سنتشکنی و ارائه نقد مکتوب و مستند برای عموم، نشانه وجدان بیدار و احساس مسئولیت نویسنده است.
چنانکه نقی حمیدیان در مقدمه خود مینویسد، یکی از دغدغههای مهمی که او را به نوشتن واداشته است، دچار نشدن نسلهای جدید و جوان کشور به قطع ارتباط با تاریخ مبارزات و تجارب سیاسی نسل او و نسلهای پیشین است. قطع ارتباطی پر هزینه که بر نویسنده و همنسلان او رفت.
اما برای خوانندگانی که داستان مهاجرت رهبران، اعضا و هواداران سازمان اکثریت به شوروی را برای اولین بار حدود ۳۰ سال پیش در کتاب «خانه دایی یوسف» نوشته اتابک فتحاللهزاده خواندهاند، تعجب برانگیز است که نقی حمیدیان در هیچ جای کتاب خود به این کتاب شناخته شده رفیق سازمانی خود [که علاوه بر انتشار توسط نشر باران در سوئد، تاکنون ۱۴ بار نیز در داخل ایران تجدید چاپ شده است] اشارهای نمیکند.
«سفر بر بالهای آرزو، دفتر دوم» البته میتوانست بسیار زودتر از این چاپ شود، نه اینکه انتشارش به خاطر در دسترس نبودن این یا آن سند چندین سال به تاخیر بیفتد، آن هم کتابی که اگر در آن سالها منتشر میشد یا به عبارت دیگر ظرف زمانیاش رعایت شده بود، ارزش آن بسیار بیشتر و دامنه تاثیرش بسی گستردهتر از این انتشار دیرهنگام بود. اصولا اینکه سازمان و یا برخی اعضای آن سالها طول میدهند تا سندی را به نویسنده بدهند گویای آن است که احتمالا میخواستهاند دامنه تاثیر انتشار اسناد و نکات مطرح شده در کتاب را محدود کنند.
در بسیاری موارد علاوه بر خود نقد، زمانِ گفتن و فضایِ نوشتن نیز بسیار مهم است. میشد در چاپهای بعدی، کتاب را بعدا با اسناد بدست آمده کاملتر کرد و یا کتابی جداگانه به این امر اختصاص داد.
در فصول مختلف کتاب، نویسنده به تماسهای خارج از سازمان ماموران کا.گ.ب با برخی از اعضا و هواداران سازمان پرداخته است. با توجه به منابعی که در این مورد تاکنون منتشر شده است، خواننده احساس میکند نقی حمیدیان با کمی محافطهکاری به این موضوع پرداخته است. چاپهای بعدی کتاب یا پاسخ به منتقدان میتواند فرصتی برای روشنگری بیشتر نویسنده در این مورد باشد.
شایسته کارِ ارزنده نقی حمیدیان است که با ویراستاری مجدد، چاپ منقّحی از هر دو کتاب منتشر شود. به امید اینکه جلد سوم کتاب که نویسنده وعده انتشار آن را داده است، در آیندهای نه چندان دور منتشر شود و این مثنوی مانند جلد دوم کتاب مدتی تاخیر نشود.
از: ایران امروز