ایران وایر
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، ۹مرداد۱۴۰۱، در یک اقدام هماهنگ و برنامهریزی شده، به منازل دهها شهروند بهایی در شهرهای مختلف ایران یورش برد. در این عملیات، شماری از بهاییان از جمله «مهوش ثابت» و «فریبا کمال آبادی» دستگیر شدند. فردای روز دستگیری، وزارت اطلاعات در بیانیهای با عنوان «بازداشت اعضای هسته مرکزی حزب جاسوس بهاییت»، دستگیری بهاییان را «تبلیغ گسترده آموزههای بهاییت و نفوذ در محیطهای آموزشی در سطوح مختلف و بهطور خاص، مهدکودکهای سراسر کشور» بیان کرد.
کلیه دستگیرشدگان در طی روزها یا ماههای بعد، به قید وثیقه آزاد شدند. در بین بازداشتیها، تنها فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت آزاد نشدند. امروز این دو شهروند بهایی، یک سال است که همچنان در زندان بهسر میبرند.
***
فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت شهریاری کی هستند؟
فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت [شهریاری] دو عضو گروه سابق «یاران ایران» هستند. گروه «یاران ایران»، به مدیران جامعه بهایی ایران اطلاق میشود که نزدیک به دو دهه با اطلاع کامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، امورات جامعه بهایی ایران را اداره میکردند.
در سال ۱۳۸۷، بهطور ناگهانی اعضای این هیات توسط وزارت اطلاعات دولت «محمود احمدی نژاد» دستگیر شدند و این گروه منحل شد. از آن تاریخ به بعد، فرد یا افراد یا گروهی بهعنوان مدیران جامعه بهایی ایران شناخته نمیشوند و بهاییان با مشورت و همکاری با یکدیگر، امورات جامعه خود را مانند تربیت کودکان، مراسم ازدواج و مرگ، انجام میدهند.
در سال ۱۳۸۵، فریبا کمال آبادی، فوق لیسانس روانشناسی تربیتی، و مهوش ثابت، آموزگار اخراجی، از طرف جامعه بهایی ایران به عضویت جمع «یاران ایران» انتخاب شدند.
در اسفند۱۳۸۶، اداره اطلاعات مشهد، مهوش ثابت را برای توضیح در مورد دفن یک فرد بهایی احضار کرد. ثابت پس از مراجعه به اداره اطلاعات دستگیر، و پس از مدتی به تهران اعزام شد. در ۲۵اردیبهشت۱۳۸۷، شش عضو دیگر یاران ایران از جمله فریبا کمال آبادی، در منازل شخصی خود در تهران بازداشت شدند.
این هفت شهروند بهایی پس از گذراندن ده سال حبس به اتهام مدیریت جامعه بهایی ایران، در سال ۱۳۹۶ از زندان آزاد شدند.
پس از آزادی، مهوش ثابت [شهریاری] بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه و سرودن شعر میکرد. کتابهای شعر او در ایران اجازه چاپ ندارند، ولی در خارج از کشور با استقبال مواجه شد. انجمن جهانی قلم (پِن) در سال ۲۰۱۷، جایزه «نویسنده دلیر» را به مهوش ثابت اهدا کرد. «رها» و «حکایت عاشقی»، از جمله آثار مهوش ثابت هستند.
وقتی فریبا کمال آبادی [طائفی] دستگیر شد، دختر کوچک او هنوز مدرسهای بود، اما آن روز که فریبا آزاد شد، دخترش مادر شده بود. فریبا سالهایی که نتوانسته بود برای دخترش مادری کند، صرف گذراندن وقت با نوهاش میکرد.
دستگیری فریبا و مهوش
فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت در ۹مرداد۱۴۰۱، با یورش نیروهای امنیتی به منازل بهاییان ایران دستگیر، و هرکدام جداگانه به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند. با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زندانهای ایران مملو از معترضین شد و در هرکدام از سلولهای انفرادی بند ۲۰۹، چندین معترض زندانی شدند. فریبا تعریف کرده که بهخاطر کمبود جا، مجبور بودند شبها برای خواب پاهایشان را روی دیوار بگذارند.
محاکمه فریبا و مهوش
صبح روز دوشنبه ۳۰آبان۱۴۰۱، جلسه دادگاه مهوش ثابت [شهریاری] و فریبا کمال آبادی، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی «ایمان افشاری» برگزار شد. ابتدا قرار بود هرکدام جداگانه در ساعات مختلف محاکمه شوند، ولی در روز دادگاه با تاخیر در شروع جلسه، هر دو نفر همزمان محاکمه شدند. بیشتر زمان دادگاه، صرف توهین و تحقیرهای قاضی به متهمان گذشت. قاضی بدون توجه به مصادیق و اتهامات مذکور در کیفرخواست، هرکدام از آن دو را بدون ارائه و استناد شواهد و مدارک، به اتهام مدیریت جامعه بهایی ایران، به ده سال زندان محکوم کرد.
حکم مذکور براساس اتهامی کذب و ناروا صادر شده، زیرا در سال ۱۳۸۷، گروه «یاران ایران» یا مدیران جامعه بهایی ایران منحل شده و از آن پس، هیچ فرد یا گروهی مدیریت جامعه بهایی ایران را بهعهده ندارد. همچنین فریبا و مهوش در هیچکدام از مراحل بازجویی و دادرسی، اتهام مدیریت جامعه بهایی را نپذیرفتهاند و خود را همچون سایر پیروان آیین بهایی در ایران، یک شهروند بهایی معرفی میکنند.
انتقال به بند زنان
پس از دادگاه، فریبا را به بند زنان عقیدتی- سیاسی اوین منتقل کردند، اما مهوش را در بند ۲۰۹ نگه میدارند و پس از ۴۰ روز بیخبری، به بند زنان منتقل میکنند؛ از دلیل این تاخیر اطلاع دقیقی در دست نیست.
در فروردین ۱۴۰۱، «فائزه هاشمی» که در مرخصی بهسر میبرد، در یک فایل صوتی خبر داد که زانوهای مهوش ثابت، شاعر بهایی ۷۰ ساله را در زندان شکستهاند.
نزدیکان این دو زن بهایی حدس میزنند که دلیل تاخیر انتقال مهوش به بند زنان، شکستگی پای او بوده است. به گمان ایشان، بازجویان چون نمیخواستند این موضوع علنی شود، مهوش ثابت را به سلول انفرادی برمیگردانند و ۴۰ روز در این سلول که در آن چند معترض دیگر از جمله «ترانه علیدوستی» بازداشت بودند، نگه میدارند تا اثرات شکستگی زانو از بین برود. وقتی او قادر به راه رفتن میشود، او را به بند زنان منتقل میکنند.
«نگار»، دختر مهوش ثابت میگوید که مادرش در زمان دستگیری به بیماری کووید-۱۹ مبتلا بوده و با همان حال، تحت بازجویی قرار گرفته است. شاید وخامت حال او بهخاطر عدم رسیدگی و بهبودی کامل، عامل دیگری برای جلوگیری از انتقال مادرش به بند بوده است.
یکی از نزدیکان این دو خانم بهایی میگوید: «بازجوییها به این صورت بوده که مهوش و فریبا را با چشمبند بر صندلی روبهرو دیوار مینشاندند. براثر ضربات شدید و پیدرپی بازجو به صندلی، بارها زانوهای مهوش به دیوار برخورد میکرده که این ضربات بهدلیل کهولت سن و پوکی استخوان مهوش، منجر به شکستگی زانوهای او میشود.»
شرکت در همایش «گفتوگو برای نجات ایران»
مهوش و فریبا، این دو زندانی بهایی، پیام مکتوبی را از زندان به همایش مجازی «گفتوگو برای نجات ایران» ارسال کردند.
در این پیام آنها نوشتهاند: «کشور عزیز ما هماکنون با معضلات گسترده و پیچیده اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، سیاسی، اخلاقی و …، روبهروست. در سرزمینی چنین غنی، چنین فقر عنان گسیخته، محرومیت گسترده، تورم و رکود، آلودگی هوا و نابودی محیطزیست، اختلاف فاحش طبقاتی و …، بههیچوجه قابل توجیه نیست. تعصب و تبعیض، دامنگیر همه مردم از هر جنس و قوم و هر زبان و دین و مذهب گشته است.»
آن دو اظهار امیدواری کردهاند که «در کنار همه این نابسامانیها و محدودیت و محرومیتها، آگاهی عمومی ایرانیان به سطحی فراتر از همیشه ارتقا یافته است و بهنوعی به وحدت آرا و نظرات و تا حدودی هماهنگی در روشها انجامیده است. شاهد آن، اعتراضات مختلفی است که اخیرا بر مبنای مطالبات روشن و حیاتی شکل گرفته است.»
این پیام با این جمله به پایان میرسد: «ما به گوناگونیهای سرزمین بزرگ ایران و هموطنان عمیقا احترام میگذاریم و این تنوع را در زیر خیمه وحدتبخش سرزمینی خود ارج مینهیم و ایران بزرگ را همچون گلستانی با گلهای رنگارنگ میدانیم که این تنوع، بر زیبایی گلستان میافزاید. خدمت به کشور نه فقط وظیفه، که حق همه ماست.»
انتشار این پیام، منجر به محرومیت یک ماهه این دو زندانی بهایی از حق تماس تلفنی با خانوادههایشان شد.
شرایط امروز مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی
با گذشت ۸ ماه از صدور حکم بدوی، هنوز دادگاه تجدیدنظر تشکیل نشده است. در چند ماه اول، مسوولین پرونده تاخیر در دادگاه تجدیدنظر را گم شدن پرونده عنوان کردند، ولی در ماههای اخیر گفتهاند پرونده پیدا شده و در نوبت دادگاه است.
همچنین وکلا دو متهم، از حق دسترسی به پرونده و دیدار یا تماس با موکلین خود ممنوع بودهاند.
دختر مهوش ثابت میگوید که مادرش به درمان خارج از زندان نیاز دارد. دادگاه، گواهی پزشکی عدم تحمل حبس و احتیاج به مراقبت پزشکی دائم را برای یک زن هفتاد ساله نپذیرفته است. این گواهی، مربوط به بیماریهای قبل از دستگیری است. عدم بهبود کامل شکستگی زانو و آسم شدید، مادرش را دچار مشکل کرده است. با آنکه هنوز تجدیدنظر رای نداده و حکم قطعی نشده، ولی دادگاه با گذاشتن وثیقه و مرخصی درمانی مخالفت کرده است.
نگار ثابت میگوید: «شاید این خواسته کوچکی بهنظر برسد، ولی برای من بهعنوان مادر مهم است که مادرم، دخترم یا نوهاش را ببیند. مامان یک سال است او را ندیده، مدتی دیگر بچه من دو ساله میشود و با رشد و تغییراتی که بچهها در این سن میکنند، مادرم دیگر هیچ تصوری از او ندارد. این حق مادر است که دخترم را ببیند، بشناسد و به او عشقش را ابراز کند. امیدوارم اجازه دهند مادرم بتواند از فیستایم یا به هر طریق دیگری، نوهاش را ببیند.»