واکنش عزیز قاسم‌زاده به حکم انفصال دائم از خدمات دولتی

چهارشنبه, 8ام شهریور, 1402
اندازه قلم متن

«عزیز قاسم‌زاده»، معلم و فعال صنفی فرهنگیان گیلان به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم شد.

به موجب این حکم که توسط هیأت بدوی رسیدگی به تخلف‌های کارکنان آموزش و پرورش استان گیلان ۲۹ مرداد سال جاری صادر شده؛ این معلم و خواننده موسیقی سنتی ایران که در زندان لاکان رشت زندانی است، به دلایلی چون: «شرکت در تجمع‌های صنفی معلمان، ترانه‌خوانی در تجمع‌های اعتراضی و مصاحبه با شبکه‌های خبری خارج از کشور» به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم شده است. این حکم در زندان، به عزیز قاسم‌زاده ابلاغ شده است.

پیش از این، شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت این فعال صنفی شناخته شده را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان گیلان، عیناً تأیید کرد. این فعال صنفی از ۱۹فروردین‌ماه سال جاری، جهت تحمل دوران محکومیت خود راهی زندان لاکان رشت شد.

عزیز قاسم زاده با انتشار یادداشتی ضمن تشریح آنچه بر او به دلیل بیماری‌های متعدد در مدتی که در زندان برای تحمل حکم زندان به‌وجود آمده و حکم انفصال دائم از خدمات دولتی خود پرداخته است. متن یادداشت او را در ادامه بخوانید: 

«به نام خداوند جان و خرد!

اول مرداد ۱۴۰۲ که از زندان لاکان به مرخصی آمدم. در زندان از ناحیه گردن و دست راست، دچار درد طاقت فرسایی شدم. پس از آن ۲۹ تیر، حوالی ساعت ۵:۳۰ صبح چنان درد معده شدیدی گرفتم که گویی به معده میخ می‌کوبند. این درد به پشت گردن و ستون فقرات زد. دردی که از تاب و تحمل فراتر بود و هر لحظه‌اش به قرنی می‌گذشت. حدود ساعت ۸ صبح مرا به بهداری منتقل کردند و تا اندازه‌ای این درد مهار شد.

در ایام مرخصی، دوباره این درد، گریبان مرا سخت گرفت. با آزمایشات پاتوبیولوژی و سونوگرافی معلوم شد، سنگ‌های متعددی در کیسه صفرا وجود دارد که خوشبختانه با موفقیت عملش انجام شد. در کنار آن psa پروستات هم، عدد بالایی را نشان داد که به پزشک متخصص مراجعه کردم تا اگر با دارو درمان نشود، باید نمونه برداری صورت گیرد. علاوه بر آن به علت افزایش متناوب فشار خون به دکتر قلب مراجعه کردم.

روزهای پایانی مرخصی استعلاجی‌ام، فرصتی دست داد تا قبل از بازگشت به زندان، ترانه‌ای که دو سال از ساخت آن گذشته را بخوانم و ضبط کنم تا؛ با خیالی آسوده‌تر راهی زندان شوم. نکته جالب ماجرا این‌جاست: روز پنجم شهریور که تمام وقت درگیر ضبط ترانه «گلبهار» بودم، هیات تخلفات اداری آموزش و پرورش استان گیلان هم، دو کارمند خود را گسیل کرده بود تا این ابلاغیه را به در منزل تحویل دهند. در این ابلاغیه در کنار موارد متعدد در صدور این رای، در چند جا به «آواز خوانی اینجانب در تجمع معلمان با مضامین انحرافی» اشاره شده است. البته آموزش و پرورشی که اشعار بزرگان این سرزمین از حافظ تا فریدون مشیری و… را مضامین انحرافی می‌خواند، تعجبی ندارد که هیات بدوی تخلفات، در حکم صادر شده حتا به اخراج اینجانب از دستگاه آموزش و پرورش هم قانع نباشد.

گویی این مجازات را، بسی خفیف می‌انگاشته که بر خلاف حوزه وظایف اداری و تعریف شده، مجازات فعالیت‌های صنفی و قانونی اینجانب برای آموزش رایگان -که مطابق اصل ۳۰ قانونی است- که متاسفانه به تعطیلی کشیده شده و خود آموزش و پرورش اکنون آشکارا علیه احیاگران این اصل آموزشی شمشیر را از رو بسته است و علیه آنهایی که با دفاع مدام و همیشگی از این اصل و اعتراض به تعطیلی آن، خدمت به دانش‌آموزان و اولیای آنها می‌کنند، بالاترین مجازات‌ها را در نظر می‌گیرد.

حضور در تجمعات هم، از دلایل دیگر صدور این رای است که مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی، کاملا قانونی است. هم‌چنین حضور در تشکل‌های صنفی هم که اصل ۲۶ قانون اساسی است و با برگزاری مجمع رسمی و با حضور عوامل وزارت کشور و استانداری، اینجانب در تشکل قانونی کانون صنفی فرهنگیان گیلان با رای اعضا و در مجمع عمومی انتخاب شدم. اما؛ متن انشا شده توسط اشخاصی نوشته شده که قاعدتاً باید با توجه به جایگاه این نهاد، نه تنها آشنا به دانش حقوقی باشند، بلکه برای دفاع از آن غیرتی علمی ورزیده و خود علیه چنین تصمیماتی موضع قاطع بگیرند. اما این رای نشان داد که این جایگاه، در اختیار کسانی است که به تمامی در مقابل قانون ایستاده‌اند. و معلمی را به خاطر تعطیل شدن اصولی از قانونی اساسی و تضییع حقوق مسلم دانش‌آموزان و دفاع از تضییع حقوق معلمان، به بالاترین مجازات محکوم می‌کنند.

 بار دیگر به نامه‌ای که هفدهم تیرماه سال جاری از زندان نوشتم؛ تاکید می‌ورزم: «اینجانب ناصحانه و مشفقانه انذار می‌دهم که آمیختن عَلَم ضَلالت و قلَم جهالت و رقم سفاهت، ثمری جز ویرانیِ افزون‌تر این خانه‌ی ویران ندارد. افرادی با کمترین دانش حقوقی و تجربه کاری و گماردن‌شان بر هیأت‌های تخلفات اداری، حاصلی جز نارضایت‌مندی در جامعه معلمان و کارنامه‌ای سیاه بر جای نخواهند گذاشت. با این حجم از بی‌خبری و بهره‌ حتا ناچیز از ابتدایی‌ترین دانش حقوقی و جلوس بر مصطبه‌ی چنین هیأتی، در واقع «غصب فرهنگی» با «منش چنگیزی» است.»

اینکه دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش، کمترین دغدغه‌ای برای نجات خود ندارد و تمام دغدغه‌اش پرونده‌سازی، اخراج و بازنشستگی پیش از موعد بسیاری از کنشگران صنفی است که دارای کارنامه‌ پر بار آموزشی و علمی و خدمت رسانی به دانش آموزان محروم و بی بضاعت بوده‌اند. و نه فقط با تدریس مجانی که با خدمات و کمک‌های مالی به آنها، سعی کرده‌اند به جای صرفا کارمند آموزش و پرورش ماندن و یدک کشیدن تنها لفظ معلمی، یک معلم راستین و به معنی واقعی، جانشینان انبیا باشند. چرا که به سان پیامبران بدون مزد، هدایت بسیاری را، رسالت معلمی خود می‌دانند.حکایت غم‌باری است که طایفه‌ای اکنون چنگ بر صورت آموزش و سنگ بر سینه پرورش انداخته و به جنگ دلسوزترین خادمان این نهاد رفته است.

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران      رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی     تو بمان و دگران، وای به حال دگران

می‌روم تا که به صاحب‌نظری بازرسم      محرم ما نبود دیده کوته‌نظران

دل چون آینه اهل صفا می‌شکنند         که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران

عزیز قاسم زاده هفتم  شهریور ۱۴۰۲


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.