آخوندها را آن‌چنان که هستند ببینید

چهارشنبه, 3ام آبان, 1402
اندازه قلم متن

در اسلام بنا بر روایتی از محمد ارتزاق از راه تبلیغ دین حرام است! و از همین رو محمد خود را طبیب دوار می‌خواند. اما روحانیت به جهت کارکرد نهادی و طبقاتی مشخصی که دارد، به آسانی آن حرمت را نادیده گرفته است و با توجیهاتی سخیف و عجیب نهادی پلشت و پلید آفریده است که حالا همه می‌شناسیم؛ نهادی که خود را در لباسی که مدعی است، لباس پیامبر است استتار کرده است.

آسان و کم هزینه به این‌جا نرسیده‌ایم! فارغ از باور و داوری ما در مورد ادیان به طور عام، و اسلام و محمد به طور ویژه، نهاد روحانیت و آخوندی‌گری ادامه‌ی منطقی نهاد دین و مذهب نیست، ادامه‌ی سنت پدرسالاری است؛ که در پوستین دین و مذهب به تن و جان محروم‌ترین و آسیب‌پذیرترین اقشار هر اجتماعی افتاده‌ است؛ و همانند زالو از جان و جهان کوچک آن‌ها بهره می‌برد.

این که ام‌روز جریانی از روحانیت شیعه به قدرتی بادآورده رسیده است و به ظاهر به جای مکیدن خون محرومان به مکیدن چاه‌ها‌ی نفت و غارت سرمایه‌ها‌ی ملی مشغول است، نباید ما را از پلشتی پنهان و آشکار در این نهاد نامبارک و خون‌آشام غافل کند. این انگل با خوردن خون همان محرومان به همین‌جا رسیده است.
حتا این که در این نهاد احیانن کسانی همانند حسین‌علی منتظری قد کشیده‌اند، نباید توجه ما را از سیاهی حاکم و مستولی بر این نهاد، دست‌کم در جهان‌ها‌ی جدید، برباید. کسانی همانند منتظری علارغم زور حوزه و ستر سنت، و نه به خاطر آن، محترم مانده‌اند.
مخالفت و بی‌زاری از اسلام‌ها‌ی سیاسی، و «اسلام‌ها‌ی سیاسی در تعلیق» را باید با بی‌زاری از این نهاد و لباس منحوس، ادامه داد و تکمیل کرد. نهاد روحانیت ادامه‌ی تاریکی حاکم بر شب طولانی سنت است. بدون ویران‌کردن این نهاد، و بدون پاره‌کردن این لباس، گذار از تنگنای سنت به فراخی مدرنیته هم ممکن نخواهد شد. آسان و سهل‌انگارانه نباید از این فرصت تاریخی گذشت. انسان‌ها در هر گروه و دسته‌ای (حتا در میان تبه‌کاران) می‌توانند خوب یا بد باشند، اما برخی از نهادها شر مجسم هستند! نهاد ولایت فقیه از آن جمله است؛ اما باید هوشیار بود؛ این نهاد بر خلاف ادعا و استدلال لایه‌هایی از روحانیت شیعه، استثنا این تاریخ نیست! ادامه‌ی منطقی آن است. (و محدود به شیعه و اسلام هم نیست! آخوندی و آخوندی‌گری در هر تاریخی به همین جا می‌رسد.) یعنی به تعبیر دقیق خمینی (که به درستی در مورد ولایت فقیه به‌کار برده است.) اگر بتوانید آن را تصور کنید، به آسانی تصدیق هم خواهید کرد.

اسلام را باید همانند همه‌ی باورها و داوری‌ها‌ی دیگر انسانی و تاریخی نقد کرد، اما مسلمانان را باید دوست داشت. این که اسلام چه هست و چه باید باشد، مساله‌ی مسلمانان است، اما برچیدن نهاد روحانیت مساله‌ی همه‌ی ماست! آخوندی و آخوندی‌گری را به جهت دفاع از حقوق گروه‌ها‌ی آسیب‌پذیر، باید از جمله‌ی شغل‌ها‌ی ممنوعه دانست. اگر مخالفت با ولی فقیه و نهاد روحانیت (که ادامه‌ی آن در هر دو جهت است) را به مخالفت با اسلام و بدتر به اسلام‌ستیزی بکشانیم، به این نهاد (و اشکال دیگری از اسلام سیاسی، در هیات ملی‌مذهبی، اصلاح‌طلب مذهبی، و حتا نواندیش دینی که حاملان توهم «اسلام‌ها‌ی سیاسی خوب» هستند) فرصت می‌دهیم که از کمند عقلانیت جدید و مناسبات مدرن بگریزند و نفس تازه کنند و دوباره با شکلی و ادعایی نونوارشده به خون‌خواهی و خون‌خواری برگردند. آخوند‌ها و نهادها‌ی آخوندی در همه‌ی ادیان و مذاهب خود را معادل دین و برابر مذهب می‌دانند و می‌خوانند! اما این یک دروغ بزرگ است؛ روحانیت ویروسی است که نه‌تنها به جان مذهبی‌ها که به جان مذاهب هم افتاده است.

اکبر کرمی

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.