حامد آئینه وند (دانش آموخته دکترای روابط بین الملل)
یکی از مهمترین نکات پیرامون جنگ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ میان حماس و اسرائیل همان طور که پیشتر هم اشاره کردم (https://iran-tc.com/2023/10/14/) این است که بر خلاف در گیرهای پیشین اسرائیل و فلسطینیان، که غالبا با پیش دستی اسرائیل همراه بوده است با وحشی گری های آغازین حماس، این بار اسرائیل در مقام داد خواهی و مظلومیت نشست و با اتکا به برتری نظامی خود بر حماس و حمایت همه جانبه امریکا و اروپا بیش از یک ماه است که بمباران بی وقفه ای را انجام می دهد تا با پاسخگویی به این حمله و ویران سازی کلیه استحکامات نظامی اعم از تسلحیات نظامی و هم چنین لجستیک حماس، هم تحقیر نظامی و اطلاعاتی خود را تا حدودی جبران کند، هم امکان وقوع چنین حملاتی را در آینده منتفی سازد و دست آخر نیز خود را به موقعیت بازدارندگی پیش از حمله برساند. آیا چنین اهدافی با بمباران غزه قابل دست یابی است و اگرنه آیا حملات زمینی می تواند ارتش اسرائیل را در موقعیت دست یابی به این اهداف قرار دهد؟ در پاسخ به سوال اول باید گفت همه اهداف پیش گفته با بمباران قابل دست یابی نیست و هر چند حمله زمینی بسته به کم و کیف آن به نوار غزه ارتش اسرائیل را به شکل نسبی در مقام دست یابی به این اهدف قرار می دهد اما به جهت سیاسی نظامی اشغال غزه امری نیست که به آسانی صورت پذیرد هر چند در تحلیل نهایی باید گفت در شرایط کنونی بقای حماس در نوار غزه گزینه ای نیست که اسرائیل بتواند با آن کنار بیاید و دلیل اصلی آغاز حملات زمینی نیز همین است. بدون تردید هدف حماس از حملات ۷ اکتبر راه اندازی جنگی تمام عیار با اسرائیل به این منظور که خودش را در تگنای بقا قرار دهد نبوده است. تحقیر اسرائیل، گروگانگیری و مبادله گروگان ها با زندانیان فلسطینی و برهم زدن توافق عربستان با اسرائیل که حلقه پایانی توافق ابراهیم و صلح اعراب و اسرائیل است شاکله اهداف اصلی « طوفان الاقصی » بود که تا اینجای کار جز تحقیر اسرائیل که صورت گرفته، تحقق اهداف دیگر نه تنها دور از دسترس شده بلکه بقا و موجودیت حماس نیز در خطرجدی قرار گرفته است. حمله حماس نخستین حمله غافلگیرانه معاصر نیست که دولتی به شکل فاجعه بار آن را پیش بینی نکرده است.
ژاپن در سال ۱۹۴۱ حمله مرگبار و غافلگیرانهای را به پرل هاربر انجام داد، ناوگان اقیانوس آرام را نابود کرد و متعاقبا فرانکلین روزولت اعلام جنگ کرد و در نهایت حادثهای بود تا سازمان اطلاعات مرکزی به وجود آید. همچنین سیا و سایر آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحده ۲۳ فرصت را برای برهم زدن حادثه ۱۱ سپتامبر القاعده که نزدیک به ۳۰۰۰ نفر کشته داد را از دست دادند. خود اسرائیل تقریباً ۵۰ سال پیش غافلگیر شد تا روزی که نیروهای مصری و سوری در طول تعطیلات یهودیان به آن حمله کردند و آتش جنگ یوم کیپور را شعله ور ساختند. اسرائیل یک طرح دفاعی طراحی کرده است که بر جلوگیری از حملات موشکی، گذرگاههای مرزی و هشدارهای اولیه تکیه دارد. اما این طرح دفاعی فقط میتواند بخشی از کارها را انجام دهد. بخش کلیدی دیگر، درک نحوه تفکر و عملکرد دشمن است و شاید در آنجا اسرائیلیها دچار ضعف مهمتری شدند.
دیوار آهنین، دیوار امنیتی ۶۴ کیلومتری که غزه را از اسرائیل جدا میکند، در سال ۲۰۲۱ با هزینه ۱,۱ میلیارد دلار تکمیل شد. این دیوار شامل یک حصار مجهز به سنسور به ارتفاع ۶۰۹ سانتیمتر، صدها دوربین و شلیک مسلسل خودکار در هنگام خاموش شدن سنسورها است. اما دیوار در برابر حمله غافلگیرانه حماس مؤثر نبود. فرماندهان اسرائیلی بیش از حد به تسخیرناپذیری این سیستم اطمینان پیدا کرده بودند. آنها فکر میکردند که ترکیبی از نظارت و تسلیحات از راه دور، موانع زمینی مرتفع و دیوار زیرزمینی برای جلوگیری از حفر تونلهای حماس به داخل اسرائیل، نفوذ دستهجمعی را بعید میکند و نیاز به استقرار تعداد قابل توجهی از سربازان را در طول خط مرزی کاهش میدهد. با ایجاد این سیستم، ارتش شروع به کاهش تعداد نیروها در آنجا کرد و آنها را به مناطق مورد نگرانی دیگر از جمله کرانه باختری منتقل کرد. شکستن این مانع آسانتر از آنچه مقامات اسرائیلی انتظار داشتند، بود.
به نظر میرسد که حمله حماس نه بسیار پیچیده و نوآورانه بود و نه کاملا ساده و ابتدایی. نوع عملیات به برنامه ریزی، هماهنگی، زمان و تمرین دقیق نیاز داشت و اساسا این نوع حمله چیزی بود که اسرائیلیها میتوانستند انتظار آن را داشته باشند و باید پیش بینی میکردند، حتی اگر در مقیاسی که انجام شده بود، رخ نمیداد. این شکست و ضعف عملیاتی در میان طیف گستردهای از نقصهای لجستیکی و اطلاعاتی توسط سرویسهای امنیتی اسرائیل بود که راه را برای تهاجم نیروهای حماس به جنوب اسرائیل هموار کرد. این پیامدها برای امنیت اسرائیل یک آسیب جدی بوده و همچنین به شهرت آن در منطقه به عنوان یک شریک نظامی قابل اعتماد آسیب میرساند. اسرائیل برای برخی از کشورهای منطقه در مسائل امنیتی یک دارایی استراتژیک بود و اکنون تصویر این است که اسرائیل نیز واجد ضعفهای جدی است. سرویسهای امنیتی اسرائیل در مورد میزان شکست اولیه خود بحثی ندارند؛ اما آنها میگویند که فقط پس از پایان جنگ میتوان آن را مورد بررسی جدی و دقیق قرار داد و منظور آنها نیز از پایان جنگ چیزی جز نابودی حماس نیست. اما مختصات نابودی حماس به چه معنایی خواهد بود و تجلی سیاسی آن در روابط منطقه ای چیست؟
۱٫واقعیت این است که به جز سوریه، جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش (حماس و حزب الله) ایده نابودی اسرائیل هیچ حامی نه در میان دیگر کشورهای عربی و نه دیگر کشورهای جهان دارد. موجودیت کشوری به نام اسرائیل سالهاست که برای اعراب پذیرفته شده و در طول ۷۵ سال گذشته اسرائیل دهه به دهه رشد کرده و خود را به عنوان کشوری مستقل در خاور میانه تثبیت کرده است. از جنگ استقلال با کشورهای عربی ( ۱۹۴۸ ) تا جنگ اخیر میان حماس و اسرائیل ( ۲۰۲۳ ) روند رویدادهای سیاسی منطقه خارمیانه به سمت عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل حرکت کرده و با توافق ابراهیم به اوج خود رسیده است. عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل به عنوان مهم ترین کشور عربی پس از مصر، امارات متحده عربی، اردن و بحرین به عنوان مهمترین بخش توافق ابراهیم در شرف انجام بود که درگیری نظامی ۷ اکتبر میان حماس و اسرائیل آن را فعلا به محاق برده است. با این همه ایده دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین و بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ اوج خواسته هایی است که عربستان برای به رسمیت شناختین اسرائیل و عادی سازی روابط دارد.
۲٫سوریه و ایران در حال حاضر هردو دارای نظام های غیر دموکراتیکی هستند که شکاف دولت ملت در آنها در اوج خود ش قرار دارد و صرفا با اتکا به خشونت افسار گسیخته و عریان نظم سیاسی شکننده ای را حفظ کردهاند و هرگونه دخالت آشکار و مستقیم آنها در این منازعه پیامدهایی برای آنها و به ویژه برای ایران دارد و ممکن است موجودیت آنها را با خطر جدی مواجه کند. در حالی که جنبش های خود جوشی به نفع حقوق مردم فلسطین در برخی کشورهای عربی و اروپایی در جریان است و برای توقف بمباران غزه راهی خیابان شده است افکار عمومی در ایران و سوریه هیچ حمایت و سمپاتی به سمت فلسطین و حماس ندارند و برخی کنش ها در این دو کشور نشانگر حمایت از اسرائیل است. در چنین شرایطی ارتش اسرائیل گمان می کند که شاید بهترین کار پاکسازی حماس از غزه باشد.
به رغم برتری مطلق ارتش اسرائیل به لحاظ تجیهزات و اداوات نظامی و پشتیبانی همه جانبه امریکا از ارتشی با ۱۶۰ هزار نیروی ثابت و ۳۰۰ هزار نیروی ذخیره اینگونه به نظر می رسد که آنها کار آسانی در برابر شبه نظامیان حماس که بر اساس برآوردهای موجود چیزی بین ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر هستند دارند اما واقعیت اینگونه نیست.
حماس به عنوان شاخه فلسطینی اخوان المسلمین در میان مردم غزه دارای محبوبیت نسبی هستند و مردم غزه از اشغالگران اسرائیلی مانند ارتش امریکا در عراق و افغانستان استقبال نمیکنند.
نکته دیگر این است که نیروهای حماس در جنگ های نامتقارن تبحر ویژه ای دارند و در نبرد زمینی می توانند هم دردسر های زیاد ایجاد کنند و هم تلفات سنگین به نیروهای اسرائیل وارد کنند. طی سالهای گذشته آنان تونلهایی حفر کرده اند که در برخی موارد سی متر عمق دارند و در آنها تله های انفجاری متعددی کار گذاشته شده است که پیشروی سریع را سخت می کند. به فرض اینکه ارتش اسرائیل تلفات و درد سرها را برای پاکسازی حماس از نواز غزه بپذیرد باید باریکه را به دست نیرو های محمود عباس بدهد. اینکه این روند چقدر طول بکشد و در عمل با چه چالش هایی روبه باشد سوالی است که پاسخ سر راست و قاطعی برای آن وجود ندارد.
- اگر اسرائیل تصمیم به حمله گسترده زمینی به غزه به منظور حذف کامل حماس از نوار غزه بگیرد به طور حتمی موافقت ضمنی کشورهای عربی که با آنها روابطش را عادی کرده و همینطور عربستان را پیشاپیش کسب کرده است. جمهوری اسلامی که به زحمت جنبش مهسا را با خشونت و کشتار کودکان و زنان و جوانان از خیابان ها جمع کرده است به هیچ عنوان در موقعیتی نیست که پشتوانه ای مردمی برای آغاز جنگی نابرابر با امریکا و اسرائیل داشته باشد و در این وانفسای اقتصادی شلیک چند موشک به پالایشگاه های نفت در ایران و متعاقب آن وخیم تر شدن شرایط اقتصادی میتواند خشم مردم را گسترده تر کرده و آنها را در ابعادی گسترده و غیر قابل تصور به خیابان ها بکشاند.
- سخنرانی حسن نصرالله و علی خامنه ای که هم پوشانی گسترده ای باهم داشتند نشان می دهد که به رغم پروپاگاندا و تبلیغات رسانه ای، هر دو از مخاطرات جبران ناپذیر گسترش جبهه جنگ آگاهند و میدانند که گسترش مرزهای جنگ در زمانی که پایگاه اجتماعی و مشروعیت داخلی آنها به شدت کاهش یافته است نه تنها موجبات همبستگی ملی با حزب الله و جمهوری اسلامی را فراهم نمیکند بلکه به عکس ممکن است ثبات آنها را در لبنان و ایران به شدت به هم بزند. به همین دلیل هم منکر دخالت خود در این عملیات شدند و هم جز وعده حمایت معنوی که به معنای تنهایی نظامی حماس در میدان نبرد است سخن دیگری بر زبان جاری نکردند.
- به نظر میرسد با خاتمه جنگ و نابودی حماس به جهت نظامی و سیاسی که در پنجمین هفته از جنگ هر لحظه بر احتمال آن افزوده می شود و البته کیفیت آن بسیار مهم است، پروسه صلح به ریل سابق و پیش از جنگ باز گردد و با اشتیاق عربستان به عادی سازی روابط با اسرائیل انزوای بیش از پیش جمهوری اسلامی در منطقه سرعت بگیرد. نتایج انزوای منطقه ای جمهوری اسلامی در میان مدت به تقویت نیروهایی که براندازی جمهوری اسلامی را هدف خود قرار داده اند می انجامد و از آنجایی که شکاف دولت ملت در ایران در اوج خود قرار دارد اپوزیسیون جمهوری اسلامی به شرط همبستگی و استفاده مناسب از فرصت های سیاسی میتواند با فرستادن آن به زباله دان تاریخ ایران را واپسین کشوری در خاورمیانه که در مدار صلح با اسرائیل قرار می گیرد قرار بدهد.