به این شرمساری تاریخی پایان دهید!
بهائیان در ایران بیش از یک قرن و نیم است که تحت فشار و سرکوب سیستماتیک عقیدتی، سیاسی، آموزشی و اقتصادی بوده و هستند. سرکوبی بیرحمانه که گاه ابعاد غیر قابل تصور و ضدانسانی داشته است.
ریشه این سرکوب در تحریکات متعصبانه روحانیون و برخی نهادها و چهرههای مذهبی و همکاری و همدستی آشکار و پنهان حکومتها و دولتهای ایران در دورههای مختلف تاریخی تا امروز بوده است.
با به قدرت رسیدن روحانیون این سرکوب ابعادی وسیع تر و شدتی ضدانسانی تر یافته است. اعضای محفل ملی بهائیان در ماههای نخست تشکیل جمهوری اسلامی ربوده و سر به نیست شدند. اعضای محفل بعدی رسما بازداشت و اعدام شدند و محفلهای بعدی نیز با احکام سنگین و طویلا لمدت روبرو بودهاند.
سیر محرومیت همه جانبه بهائیان از حقوق مدنیشان در استبداد دینی و نظام ولایی حاکم مانند ثبت ازدواج و یا حق تحصیل و اشتغال و…، با بیرون کشیدن اجساد برخی از بهائیان و به بیابان انداختن آنها، مصادره اموال روستائیان فقیر بهایی، حمله به جشنهای خصوصی و بازداشتهای بی دلیل و احکام سنگین قضایی بر اساس پرونده سازیهای واهی و دروغین به اوج رسیده است.
ریشه فکری این رفتارها به تعصبات روحانیون افراطی مسلمان و اختلاف آنها با بهائیان در مسئله «پایان نبوت در پیامبر مسلمانان» برمی گردد. مسئله دیگری که این حساسیت و نفرت را تشدید کرده است تبلیغات شدیدی است که آنها به عنوان «استعمار ساخته بودن آئین بهایی» راه انداخته و آن را تا اعماق جامعه مذهبی و فرهنگی پیش برده بودند. یکی از دستاویزهای آنها وجود مقبره بهاءالله رهبر بهائیان در اسرائیل است. این در حالی است که او در سال ۱۹۲۱ یعنی دههها قبل از تشکیل اسرائیل در آنجا فوت و دفن شده است.
هر شهروندی مسئول و پاسخگوی رفتار و اعمال مثبت و منفی شخصی خویش در جامعه است و همه شهروندان کشور در این عرصه با هم برابرند. نباید هیچ شهروندی را صرفا به خاطر اعتقاداتش مورد مجازات قرار داد. هیچ شهروند یا اقلیتی در جامعه به هیچوجه نباید از پشت عینک تعصبات و جزمیات دینی و یا توهمات سیاسی مورد قضاوت، تبعیض، محرومیت اجتماعی و سرکوب سیستماتیک قرار گیرد.
قضاوتهای تعصب آلود و برخوردهای بی رحمانه و غیرانسانیِ یک قرن و نیم که نه تنها برخی نهادهای مذهبی و روحانیون تندرو و حکومتهای همراه و یا همدست، بلکه در مقاطعی بخش مهمی از مردمان کوچه و خیابان و حتی برخی روشنفکران جامعه را به قضاوتهای ناروا و رفتارهای نادرست، سرکوبگرانه و تحقیرآمیز کشانده، بار سنگینی بر وجدان جمعی فرهنگی و دینی و سیاسی کشور ما نهاده است. این شرمساری تاریخی باید در عمل جبران میشد و پایان مییافت.
اینک اما سالیانی است جامعه فرهنگی و سیاسی ایرانیان میکوشد تا بر «شیطان نمایی» ساخته شده توسط برخی نهادهای مذهبی و روحانیون متعصب که مبتنی بر جهل و جزمیت، توهم و سرکوب بوده غلبه کند و فضای فرهنگی و سیاسی جامعه مدنی را در رابطه با هموطنان بهائی، انسانی و حقوق بشری سازد. البته برای تحقق این امر هنوز راه درازی در پیش است.
ما امضاء کنندگان این بیانیه با گرایشهای مختلف، موج بازداشتهای جدید علیه بهائیان و محرومیت آنها از حقوق اولیه انسانی و مدنیشان توسط عوامل جهل و تعصب و توهم حکومت ولایی را محکوم میکنیم و از همه فعالان اجتماعی و سیاسی میخواهیم صدای خود را علیه این رفتارهای وحشیانه و ضد انسانی بیش از پیش بلند کنند.
خواست مشترکِ پایان یافتن حکومت دینی و جدایی دین و دولت در بین صاحبان عقاید فکری و سیاسی مختلف یک گام بنیادی و ملیِ رو به پیش در جامعه ماست؛ حکومتی دموکراتیک و سکولار که در آن باورمندان به همه ادیان، غیرباورمندان و صاحبان گرایشهای مختلف فکری و سیاسی بتوانند در کنار یکدیگر و با حقوقی برابر برای توسعه همه جانبه ایران و تحقق آزادی و عدالت و دموکراسی و رفع همه انواع تبعیض در جامعه تلاش کنند.