سیاست و پیچیدهگیها ی آن
در نظام دانایی سنتی سیاست را بخشی از حکمت علمی و در کنار اخلاق و هنر (و فنآوری) قرار میدادند؛ و منظور بایدها و نبایدهایی بود که زندهگی ی فردی و اجتماعی بر پایه ی آنها تنظیم و اداره میشد. سیاست مدیریت و گردانش خانواده، گروه، قبیله، اجتماع، جامعه و شهر بود. ریختی از توزیع منابع، امتیازها، و بارها و کارها تا کار اجتماع و جامعه پیش برود و جمع پایدار و ماندهگار گردد. سیاست در بنیادها ادامه ی زیستبوم و در جهت پاسداری و پشتیبانی از آن بود که از یک سو به ادامه ی زندهگی ی فردی و اجتماعی کمک کند و از سو ی دیگر به ادامه ی زیستبوم. زیستبومی که در همه جا در حال دگرگونی بود و جان و جهان آدمی را دگرگون و لبریز از هراس میکرد. سیاست در تبار خود تکاپو ی آدمی برای مدیریت و گردانش تغییر و ماندهگاری بود. سیاست در پایان و ژرفاها سامانش Antropy پراکنشی Entropy است که زیستبوم را هر روز بیشتر از دیروز دگرگون میکرد؛ و هراسی ژرف در جان مردمان میافکند. سیاست را افلاطون در «جمهوری» ادامه ی دنیا ی آرمانی خود توصیف میکند و به شاهفیلسوف میرسد. ارسطو در «سیاست» و در نقد جمهوری دریافت سیاست را در سنت یونانی صورتبندی میکند و به ریختی از دمکراسی و حکومت قانون و نظام شهروندی میرسد. انگاره ی شاهفیلسوف از راه نوافلاطونیان در جهان اسلامی و ایرانی به فارابی میرسد و در برساختههایی همانند مدینه ی فاضله و جاهله فشرده میشود. اگر از سنت و سیاست در سنت ایرانیاسلامی پوستگیری کنیم حکمت عملی را باید ادامه ی حکمت نظری و تکاپو ی رسیدن از «استها» به «بایدها» دید. پنداری که تنها در جهان جدید و به همت کسانی همانند دیوید هیوم شکست. در این چشمانداز سیاست هنر بازگرداندن دگرگونیها به ترازها ی دلخواه (set points) با کمترین هزینه بود و هنوز هم اینگونه است. سیاست زندهگی در جمع، جامعه و شهر و هنر شهرنشینی است. اگر چنین است، چرا این همه بدپنداری و بداندیشی در باره ی سیاست فراوان است؟ و چرا سامانیدن قدرت چنین دشوار؟ چه نسبتی میان سیاست و قدرت است؟ نسبت سیاست با اخلاقها، ادیان، علوم و پهنهها ی دیگر چیست؟ و چهگونه است؟ مرزها ی سیاست کجاست؟ آیا پهنه ی سیاست خودبسنده است؟ چه رایطهای میان «بایدها» ی سیاسی با «استها» از یکسو و بایدها ی دیگر از دیگرسو وجود دارد؟ پیچیدهگیها ی سیاست کجاست؟ و چرا دریافت سیاست تا این پایه برای همه ی اطراف دعواها ی سیاسی دشوار است؟ این همه را با منوچهر صالحی که یکی از نویسندهگان و سیاستمدارها ی ایرانی است در میان گذاشتهام و در پی آن بودهام که از سیاست و پیچیدهگیها ی آن پوستگیری کنم.