مهران رفیعی
مکُن کتمان شکستت را، بگو واعظ حقیقت را
عیان دیدی در این بازی، جوابِ هر فریبت را
چنین گوید هر ایرانی: نمیخواهم ولایت را
ز خون پر شد دو چشمانت، دگر بس کن جنایت را
نویدِ پهلوان توفد: مزن حلقه طنابت را
ندا یکدم کشد فریاد: زمین افکن تفنگت را
زنی آزاده میخواند: بزن آتش حجابت را
خصومت با جهان تا کی؟ بکن مُنحل سپاهت را
اگر خوارِ زمان گشتی، مخوان دشمن تو ملت را
تبه کردی چو فرصتها، کنون سرکِش تو جامت را