رامین کامران
نکاتی را که می خواهم به عرضتان برسانم ساده و تا اندازه ای بدیهی است، ولی با این همه به اندازۀ کافی مورد توجه قرار نگرفته است. پس تکرارشان ضرر ندارد.
این همه سال، هر قدر که ناله و شکوه در بارۀ ایران و تیره بختی خودش و مردمش شنیدیم، همان قدر هم حرف ها و طرح های عجیب و غریب دیدیم که برای خلاصی از این مصیبت در میان نهاده شد ـ هم غصه و هم پریشانی فکر، یار و یاور هم. مردم هم سرگردان که چه کنیم و دنبال که برویم.
برای من این هرج و مرج همیشه مایۀ تعجب بوده است، چون پاسخ حکایت از روز اول در نظرم ساده و بدیهی و آشنا و در دسترس بوده. مراحلش را برای شما می شمارم، امیدوارم شما هم به همان نتیجه ای برسید که من.
اول از همه این که تنها کسانی که می توانند ایران را آزاد کنند، خود ایرانیان هستند. هیچ کس دیگر توانایی چنین کاری را ندارد. همین ها هستند که باید به خود بیایند و راه درست عمل را در پیش بگیرند تا به نتیجه برسند.
مخارج این کار بر عهدۀ خود ایرانیان خواهد بود، همانطور که در مورد مشروطیت و نهضت ملی و انقلاب اسلامی بود.
راه آزادی ایران همان است که توسط مصدق ترسیم گشته است. مبدأش مشروطیت است و دنباله اش بختیار.
مردم باید انگیزۀ رفتن به این راه را پیدا کنند و برای این کار باید درست برایشان روشن کرد که مطالباتشان فقط از این طریق است که قابل دسترسی است.
تصور می کنم حرفم منطقی است، ولی آگاهم که منطق از خود قدرت اجرا ندارد، پس باید این انگیزه را ساخت. منطقی بودن حرف فقط ممکن است تحققش را تسهیل نماید و نه بیشتر.
این انگیزه را باید با تبلیغ ساخت. یک سر تبلیغ شناساندن درست تاریخ معاصرشان و به عبارت دقیق تر تاریخ آزادیخواهیشان است به ایرانیان و سر دیگرش تصویر کردن جامعۀ ایده آلی است که قرار است در پی این مبارزه ساخته شود.
وعدۀ خلاصی از حکومت مذهبی کافی نیست. تشویق مردم به فداکاری که توانش را دارند و اثبات هم کرده اند، محتاج وعدۀ کلی نیست، برنامه می خواهد و راه رسیدن به آنرا می طلبد.
تصویر ایرانی بهتر را باید بدانان عرضه نمود. نه قصه و رؤیا، چیزی که می توان نمونه های ملموسش را در دنیا یافت .
رنگ اصلی این تصویر آزادی است، منتها نه آزادی خام که فقط شعار است، آزادی دارای چارچوب مشخص قانونی که معنایش در ترتیب زندگی همگان روشن باشد.
ولی آزادی تنها رنگ نیست. عدالت رنگ دیگر این دورنماست. اول از همه عدالت سیاسی که همان برابری حقوق شهروندان است و دمکراسی، دیگری آنکه به حکم قانون و توسط دستگاه قضا به اجرا گذاشته می شود، و نیز آنچه که عدالت اجتماعی خوانده می شود.
باز هم تأکید می کنم که لائیسیته عنصر اساسی این برنامه است. هم در نبرد نقش اساسی ایفأ میکند و هم در ساختن ایران فردا.
سامان جامعۀ ایران از چندین سال حکومت ایدئولوژیک و بی تدبیری و طمع حاکمان آسیب دیده است. ترمیم این وضع در درجۀ اول محتاج به اجرا گذاشتن سیاست هایی است که فاصلۀ طبقاتی را کم کند، ملاط ملیت را که جامعه را پیوسته نگاه می دارد، تقویت کند، سربلندی از تعلق به ملت ایران را تحکیم نماید و آتش ارادۀ بهتر شدن خود و بهتر کردن ایران را در دل همگان روشن نماید.
این کار فقط از کسانی بر می آید که مصدقی خوانده می شوند. پاکیزگی فکری آنها و روشنی سابقۀ سیاسی آنها بدیشان این امکان را می دهد تا مردم را به سوی آینده ای بهتر فرا بخوانند و از سوی دیگر مردم را آماده می سازد تا به سخنانشان گوش فرا دهند.
نزدیکی و پیوند مصدقی های داخل و خارج که گام اول انجامش چندی پیش برداشته شد، نقطۀ عطفی اساسی در تاریخ مبارزه با حکومت مذهبی است. این گام اولی راهی است که ملت ایران را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.
این نکته اول باید برای خود این گروه روشن باشد تا بتواند رسالت تاریخی خود را درست درک کند و نیز برای ایرانیان تا بدانند که به کدام گروه می توانند اتکأ بنمایند و رهنمود های که را بپذیرند.
این آگاهی باید در دل ملت ایران ریشه بدواند. باید مردم ما به روشنی بدانند کدام گروه و فرد راهنمای آنان خواهند بود. رهبری و ادارۀ مبارزه باید برای همۀ آنان روشن باشد.
مبارزه از این جا وارد مرحلۀ جدیدی می شود که می توان آخرین مرحله اش خواند. از این جا تا پیروزی راهیست مستقیم. بی پست و بلند و بدون مانع نیست، ولی مستقیم است و از هم اکنون می توان در نهایتش نور پیروزی را دید. تا از پیروزی دورید، میل به مبارزه ضعیف می تواند باشد، با نزدیک شدن به آن است که این میل اوج می گیرد.
اضافه کنم که اتحاد مد نظر من فقط به همراهی مصدقی ها ختم نمی شود. آن اتحاد وسیعی که همه دنبالش هستند و سال هاست که در اهمیتش داد سخن می دهند با حرکت مبارزه است که آغاز خواهد شد، نه مقدم بر آن. کار قرار نیست که از ابتدا تا انتها فقط با مصدقی ها پیش برود، در نهایت، افرادی از گرایش های مختلف و از هر چهار خانوادۀ سیاسی ایران در آن شرکت خواهند جست و به سوی هدفی که لیبرال ها تعیین کرده اند، حرکت خواهند نمود.
باید از هم اکنون برای این توسعۀ ناگزیر آماده بود و برای اداره اش تجهیز شد. قرار نیست کار فقط با یک بخش از نیروی سیاسی زندۀ ایران که لیبرال ها باشند، انجام بپذیرد. اگر نه تمامی نیروی موجود که اکثریت قاطع آن، در این راه بسیج خواهد گشت و این حرکت حتی اسلامگرایانی را هم که نتایج اختلاط دین و سیاست را به چشم دیده اند و از آن سر خورده اند، شامل خواهد گشت. ولی مهم رهبری کار است که باید با لیبرال ها باشد و خواهد بود. این تنها گروهیست که می تواند لائیسیته را که حربۀ اصلی است در برنامۀ کاری خود قرار بدهد و از آن حد اکثر استفاده را بکند.
اگر مرد میدان هستید اکنون زمان حرکت است. پیکار بزرگی در انتظار شماست و پیروزی به همان نسبت عظیمی. بختیار معتقذ بود که بزرگترین کار مصدق روشن کردن آتش آزادیخواهی بود در دل ملت ایران. برنامه همان است، منتها این بار نوبت ماست که بر این شعله بدمیم.
۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ۸ سپتامبر ۲۰۲۴
از: ایران لیبرال