سوریه؛ کاریکاتوری از انقلاب بهمن

دوشنبه, 19ام آذر, 1403
اندازه قلم متن

mombini20111102

امیر ممبینی

سوریه:
شکست بد،
به دست بدتر،
با نقشه‌ی بدترین.
کاریکاتوری از انقلاب بهمن

رژیم اسد سرنگون شد. این سرنوشت معمول رژیم‌های دیکتاتوری مردم‌ستیز است. خاصه رژیم‌های متکی به خارجی که برای پیشبرد هدف‌های خود به مردم‌کشی دست می‌زنند و به قیمت ویرانی کشور، دموکراسی و تغییر و تحول و مصالحه و توافق را نمی‌پذیرند. رژیم اسد‌های پدر و پسر، در مجموع آن، در قیاس با دیگر رژیم‌های منطقه، به شمول رژیم‌های ایران و عراق و لیبی و مصر و اردن، با همه‌ی تبهکاری‌ها بدتر نبودند که بهتر هم بودند.

رژیم اسدها یک رژیم سکولار بود و فضا را برای زنان باز کرده بود. در قلمرو آن، تا آنجا که به زنان بر می‌گشت و در اختیار حکومت بود، پس از اسرائیل بهترین بود در منطقه. این رژیم بدین لحاظ تنها با رژیم پهلوی‌های پدر و پسر قابل قیاس بود، که با همه‌ی دیکتاتوری و سرکوب شرایط بهتری برای زنان فراهم کرده بودند.

از آنجا که حقوق زن اولین و بنیادی‌ترین و مهمترین مسئله در خاورمیانه است، من به رژیم اسد‌ها امتیازی به اندزه‌ی رژیم پهلوی‌ها در این زمینه می‌دهم و هر دوی این دیکتاوری‌ها را در قلمرو حقوق زنان و شرایط زندگی آنان متجدد می‌دانم، اگر چه ضد دموکراسی. هر دوی این رژیم‌ها نشان دادند که در خاورمیانه سکولاریسم و حقوق زن چنان به هم گره خورده‌اند که می‌توان آنها را زیر یک عنوان مشترک مورد دفاع قرار داد.

دیگر این که، جنبه‌هایی از دیکتاتوری اسد‌ها به نادرست بر جنبه دفاعی متکی بود، جنبه دفاعی در برابر تندروان تکفیری و نقشه‌ی اسرائیل برای ضمیمه کردن بخش‌هایی از خاک آن. همچنین، به عنوان یک ایرانی، حمایت اسدها از ایران در جنگ عراق با ایران را ارزش و احترام می‌گذارم.

با این همه، دیکتاتوری اسدها بسی ویرانگر بود، هنگامی که سد راه گذار کشور به دموکراسی شد. جوهر فرهنگی این رژیم برخاسته از عادت استبدادی شرقی باقی ماند و هرگز اسدها فکر نکردند از طریق پیمودن راه آزادی دولت و ملت را به وحدت برسانند و برابری و هم‌حقوقی همه‌ی بخش‌های جامعه را متحقق کنند. اگر چه اقلیت کردها و مسیحیان از رژیم اسد بیش از سایر رژیم‌ها رضایت داشتند اما آنها هرگز احساس نکردند که حقوق‌شان تأمین شده است و با رژیم به آشتی رسیده‌اند.

رژیم اسد با حمایت از استبداد دینی ایران و متکی شدن بر آن دایره‌ی روشن‌بینی و تأثیر مثبت را به هیچ رساند و به نوعی رژیم انگلی بدل شد که ثروت‌های مردم ما را مصرف می‌کرد بدون آن که آینده‌ی داشته باشد. این رژیم محکوم به تغییر و تحول برای استقرار دموکراسی یا انجماد و سقوط بود و سرانجام راه دوم را به خود تحمیل کرد، کاری که جمهوری اسلامی نیز مشغول آنست.

سقوط رژیم دیکتاتوری نامتحول و نامتکی به خود اسد حتمی بود. اما، ساقط شدن آن توسط یک نیروی بدتر از خود با بدترین جانمایه‌ی ارتجاع دینی صورت گرفت. این که یک رژیم سکولار توسط نیروی تعصب مذهبی ساقط شود معمولاً بازگشت خونین به گذشته‌های دور را در پی‌دارد و جامعه را با مشکلی بسی ژرفتر درگیر می‌کند، همانگونه که در ایران تجربه شده است.

به سختی می‌توان تصور کرد که ساقط کنندگان رژیم اسد جانشین بهتری برای آن بشوند و یا در رابطه با کشور ما خیری به همراه داشته باشند. نیروی میدانی اصلی در میان ساقط کنندگان همان نیروی اصلی ارتجاع در خاورمیانه است. سوریه به احتمال زیاد به سوی روزهای سیاهی کشانده خواهد شد. خواهد آمد روزی که حتی سنی‌های سوریه نیز همان احساسی را نسبت به رژیم اسد پیدا کنند که بخش بزرگی از مردم ایران نسبت به دوره‌ی پهلوی پیدا کردند در قیاس با جمهوری اسلامی. اتفاقی که در سوریه افتاد یک نمونه همانند انقلاب ایران است. آنچه ما از سر گذراندیم میتواند تازه در آنجا آغاز شود.

اما چه شد که چنین نیروی میدانیِ قبلا ناکام شده‌ای یک باره مجهز به برنامه عمل و زبان دیپلماتیک و تجهیزات کامل جنگی شد و مثل رعد و برق تنها در یک هفته پایتخت را فتح کرد؟ پاسخ کاملاً روشن است. کارگردان این جنگ قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای هستند که در یک تبانی نهانی این جنگ را راه انداختند و به پیروزی رساندند. این یکی از موفق‌ترین برنامه‌ریزی‌های قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بر پایه‌ی تبانی بود، که احتمالأ دست «دوست»‌های عمده‌ی رژیم اسد نیز در آن دخیل بوده است.

*
امروز، وقتی تظاهرات شادی برخی از مردم سوریه را در رسانه‌ها می‌دیدم به خود می‌گفتم، آیا این همان لبان به ظاهر خندان و قلب‌های در باطن نگران بسیاری از ما به هنگام انقلاب بهمن نیست؟

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.