آرم جمهوری اسلامی با یک بازی با حروف «الله» شکل گرفته است . بازیای که بازی اصلی را که بازی با خداست در خود پنهان میکند. ویژگی این استعاره این است که آگاهانه نیست. بلکه استعارهای خود به خودی است که برخلاف خواست خالقاش دست پنهانِ هدایت کنندهی بازی را رومیکند. پنهان کردن خدای توراتی هدف بازی با الله در آرم است.خدایی که در خدمت منافع جماعتی خاص است و در صدد است که آن جماعت را بر جماعات دیگر انسانی چیره سازد.
بازیِ آرم با خدا اما حاوی استعارات دیگری نیز هست.
آرم از سویی به شکمی بالا آمده پس از بلعیدن قربانی میماند.
واز سویی به انحنای میله هایی شبیه است که زندانی را در درون خود نگه می دارد. این را کانِتی «خمیدگی مکارانه میله ها» مینامد. در عین حال خمیدگی حروفِ «الله» تهدید مردم به زندان است. مردم با غریزه شان می فهمند که این خطوط که نماد میلههای پولادیناند، علامتِ قاطع بودنِ مجازات اند. تیزی نوک حروفِ «الله» که به سانِ پنجه ها یا ناخنهای تیز است پنجههایی را به ذهن میآورند که در نبرد گرگ یا پلنگ با قربانیاش بکار میآیند و قدرت را در بالاترین حد تمرکزش مینمایاند.
آرم تشنهی قدرت و گرسنهی قربانی است.
وظیفهی نوک تیزحروف، ایجاد وحشت از دریده شدن است. الیاس کانِتی آرم صلیب شکسته را به صلیب پاشنه دار، که به چلیپا آویختن و بزمین کوبیدن پوتین سربازان را بخاطر میآورد تشبیه کرده است. صلیب شکسته مانند دو چوبهی دارِ شکسته شده است که به هیئتی مهیب و مکارانه در آمده است.
اینجا اما الله با خطهای خمیده و خطوط مورب شکمش ایران را در گودی انحنای خود چون طعمهای فرو برده است .آرم اینجا بر عطشِ مطلقِ بلعیدن متمرکز است. آرم، شیفتگی الله را به قربانی گرفتن، با قربانی کردن خدا در خمیدگی مکارانهی چوبههای دار نمادین میکند.
اینجا آدم بازی مرگبار خطوطی را میبیند که به میلههای خمیده شبیهاند و با خمیدگیشان راه خروج زندانی را میبندند.
پس آرم از سویی دهان است و از سویی زندان. نوک میلههای بالایی چونان دندان، آمادهی پایین آمدن برای انجام عمل جویدناند. به گفتهی کانِتی: برای همین است که گفته میشود زندان از روی دهان ساخته شده است و دندانها نقش میله ها را بازی می کنند که بوسیله لب ها وزبان از دید قربانی پنهان نگه داشته می شوند، بسانِ دیوارهای زندان که میلهها را درخود پنهان می کنند.
آرم با انحنای خطوطش فضا را برای قربانی بالفعل آهسته آهسته تنگ و تنگتر میکند و او را در هم میفشرد. دستکم این احساس قربانیِ به بند افتاده است، بازتاب دریافت حسی او از زمان و مکان در آن موقعیت خطیر است. آرم با تداعی زندان در ذهنِ مخالفِ بالقوه، به او میگوید جای کسی که مخالفت کند در این دهانِ آمادهی جویدن است. آرم در عین حال با نوکهای تیزش همهی معترضان بالقوه را چونان قربانیان بالقوه تهدید میکند و با اتحاد و ترکیب حروفش در فضایی تنگ و بسته و خمیده در خود، از غشاء درونیِ یک وحدت خطی محافظت میکند. وحدت خطیای که بر یک تئولوژیِ متمرکز بر حقیقت یگانه مبتنی است. همان تئولوژیای که امانوئل کانت آن را مسئول شکست متافیزیک در تاریخ میخواند. این متافیزیکِ متمرکز بر حقیقت یگانه را آلبرکامو فاناتیسم مینامد.
تیزیِ نیزهوار پنجهی الله در آرم، بیترحمیِ «ذات» را مینمایاند. ذات اینجا همان حقیقت یگانهی بیترحم توراتی است. با این ترتیب آرم یک سلاح مضاعف است، چون هم مسلح است و هم خود، ذاتِ اسلحه است که چون حربهای تهدید کننده برای کوبیدنِ قربانیان بالفعل و بالقوهاش از آن سود میجوید. پس آرم نه تنها یک اسلحهی مضاعف که یک ذات مضاعف نیز هست. چون هم در ذات مبالغه میکند و هم ذاتِ مبالغه است. و چون «ذات»، ابزار حاکمیت اوست، خشونت و تهدید کارکرد ذاتی قدرت اوست.
ناصر کاخساز
۲۰ یولی ۲۰۱۴
http://www.hadewasat.com/
از: گویا