امیر عظیمی، سردبیر، بی بی سی

منبع تصویر،Getty Images
فراتر از هدف اعلامشده اسرائیل برای نابود کردن آنچه «تهدید بقای این کشور» بوسیله تواناییهای هستهای ایران خوانده، بنیامین نتانیاهو هدفی گستردهتر دارد: تغییر رژیم در تهران.
در این سناریو، او ممکن است امیدوار باشد که این حملات بیسابقه، شروع زنجیرهای از واکنشها باشد که به ناآرامی و در نهایت سرنگونی جمهوری اسلامی ایران منجر شود.
او عصر جمعه در سخنانی گفت: «زمان آن رسیده که مردم ایران زیر سایه پرچم و میراث تاریخی خود متحد شوند، و برای آزادیشان از این رژیم شیطانی و ستمگر قیام کنند.»
بسیاری از ایرانیان از وضعیت اقتصادی، نبود آزادی بیان، حقوق زنان و حقوق اقلیتها ناراضیاند.
حمله اسرائیل، کادر رهبری ایران را با تهدیدی واقعی روبهرو کرده است.
حملات اسرائیل، به کشته شدن فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، شمار زیادی از فرماندهان ارشد سپاه و تعدادی از دانشمندان هسته ای و شهروندان ایرانی انجامیده و هنوز به پایان نرسیده است. ایران نیز بعدازظهر جمعه به این حملات پاسخ داد و سپاه اعلام کرد که به «دهها هدف، مرکز نظامی و پایگاه هوایی» در اسرائیل حمله کرده است.
اوضاع بحرانی شده و در پی حمله موشکی تلافیجویانه ایران، نتانیاهو هشدار داد که «حملات بیشتری در راه است.»
احتمل دارد مقامات بیشتری در ایران هدف قرار گیرند.
اسرائیل ممکن است چنین محاسبه کرده باشد که این حملات و ترورها میتوانند ثبات حکومت را بر هم بزند و راه را برای یک قیام مردمی باز کند.
دستکم این همان چیزی است که نتانیاهو به آن امید دارد. اما این یک قمار است؛ آن هم قماری بزرگ.
هنوز هیچ نشانهای برای آغاز چنین زنجیرهای از واکنشها وجود ندارد، و حتی اگر آغاز شود، مشخص نیست این روند به کجا خواهد انجامید.
کسانی که در ایران بیشترین قدرت را دارند، آنهایی هستند که نیروهای مسلح و اقتصاد را کنترل میکنند، و بیشتر این قدرت در اختیار تندروهای سپاه پاسداران و برخی نهادهای غیرانتخابی است.
آنها نیازی به کودتا ندارند، چون همین حالا هم در قدرت هستند و چهبسا ایران را به مسیری حتی تهاجمیتر سوق دهند.

منبع تصویر،EPA-EFE/Shutterstock
یک پیامد احتمالی دیگر میتواند فروپاشی حکومت ایران و در پی آن، کشیدهشدن این کشور به ورطه هرجومرج باشد.
با جمعیتی حدود ۹۰ میلیون نفر، تحولات و به ویژه هرجومرج در ایران میتواند تأثیر عظیمی بر سراسر خاورمیانه داشته باشد.
نتیجه مطلوب از نظر نخست وزیر اسرائیل ظاهراً خیزشی است که با به قدرت رسیدن نیرویی همسو با این کشور پایان یابد، اما پرسش بزرگ اینجاست که در صورت توفیق این نقشه، جایگزین چه کسی خواهد بود؟
نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به شدت پراکنده بودهاند.
پس از اعتراضات ۱۴۰۱ که با شعار «زن، زندگی، آزادی» بخشهای گستردهای از ایران را دربر گرفت، برخی از گروههای اپوزیسیون تلاش کردند ائتلافی از مجموعهای از گروهها و فعالان مخالف جمهوری اسلامی تشکیل دهند.
اما این تلاشها بهدلیل اختلافنظر بر سر رهبری ائتلاف و شکل نظام پس از سرنگونی حکومت فعلی، دیری نپایید و از هم پاشید.
رهبران اسرائیل ممکن است برخی از این گروهها یا چهرهها را بهعنوان گزینههای مطلوب برای جایگزینی رژیم فعلی ترجیح دهند.
برای نمونه، شاهزاده رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران.
او در تلاش است تا دولتها و بازیگران خارجی را به حمایت از اهداف خود جلب کند. او همچنین در سالهای اخیر به اسرائیل سفر کرد و با برخی مقامهای این کشور دیدار کرد.
اگرچه محبوبیت او در میان مردم افزایش پیدا کرده، اما هنوز مشخص نیست که این محبوبیت بتواند بهسرعت به نیرویی مؤثر برای تغییر رژیم تبدیل شود.
سازمان مجاهدین خلق نیز از جمله گروههای اپوزیسیون در تبعید است که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است، اما با بازگشت به نظام سلطنتی مخالف است.
این گروه که در ابتدا بهعنوان یک گروه مسلمان چپگرا تأسیس شد، در جریان انقلاب بهشدت با حکومت شاه در مبارزه بود.
پس از انقلاب، و در پی اعلام مبارزه مسلحانه با حاکمان مذهبی ایران، مجاهدین به عراق رفتند. آنها در جریان جنگ ایران و عراق از حمایت صدام حسین برخوردار شدند و چندبار به ایران حمله کردند؛ امری که باعث شد در میان بسیاری از ایرانیان وجهه خود را از دست بدهند.
این گروه همچنان فعال است و در آمریکا و اروپا دوستانی دارد؛ برخی از آنها به جریان دونالد ترامپ نزدیکاند.
با این حال، بهنظر میرسد تأثیرگذاری مجاهدین خلق بر کاخ سفید نسبت به دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ کمتر شده باشد؛ برخی مقامهای ارشد دولت اول ترامپ، از جمله مایک پومپئو، جان بولتون و رودی جولیانی در گردهماییهای این گروه حضور یافته و در سخنرانیهایشان از آرمان این گروه حمایت کرده بودند.
گروههای سیاسی دیگری نیز وجود دارند؛ از کسانی که خواهان جمهوری سکولار هستند تا طرفداران سلطنت مشروطه و غیره.
اگرچه شاید هنوز برای تحلیل کامل تبعات حملات روز جمعه زود باشد، اما در درگیریهای سال گذشته میان ایران و اسرائیل، نشانه قدرتمندی مبنی بر اینکه مردم ایران این رویدادها را فرصتی برای سرنگونی رژیم ببینند، دیده نشد.
با این حال، شدت و عواقب آن درگیریها به هیچوجه به اندازه حملات روز جمعه نبود.
هدف نهایی جمهوری اسلامی ایران
باید این پرسش را هم مطرح کرد که هدف نهایی جمهوری اسلامی در این شرایط چیست.
با وجود چندین حمله به هدف هایی در اسرائیل، به نظر نمیرسد ایران گزینههای مطلوب زیادی در اختیار داشته باشد.
برخی ممکن است امنترین راه خروج از بحران را ادامه مذاکره با ایالات متحده و تلاش برای کاهش تنش از همان مسیر بدانند.
اما بازگشت به میز مذاکره، چنانکه ترامپ درخواست کرده، برای رهبران ایران تصمیمی دشوار است، زیرا اینکار بهنوعی بهمنزله پذیرش شکست تلقی خواهد شد.
گزینه دیگر، ادامه حملات تلافیجویانه علیه اسرائیل است.
به نظر میرسد این گزینه، همان چیزی باشد که بیشتر مد نظر رهبران جمهوری اسلامی است.
این همان چیزی است که رهبران حکومت ایران به هواداران خود وعده داده بودند، اما حتی اگر این حملات ادامه پیدا کند، میتواند زمینهساز حملات بیشتر و وسیعتر اسرائیل شود.
تهران پیش از این تهدید کرده بود که پایگاهها، سفارتخانهها و منافع آمریکا در منطقه را هدف قرار خواهد داد.
اما اجرای چنین تهدیدهایی آسان نیست، و حمله به اهداف آمریکایی باعث ورود مستقیم این کشور به درگیری خواهد شد، اتفاقی که ایران کمتر از هر چیز خواهان آن است.
هیچیک از این گزینهها برای هیچکدام از طرفها ساده نیست، و پیامدهای آنها هم قابل پیشبینی نیست.
گردوغبار ناشی از حملات دو طرف همچنان در هواست، و تا زمانی که فرو ننشیند، نمیتوان فهمید که دقیقاً چه چیزی تغییر کرده است.
بی بی سی