حسن بهگر: نگاهی به خاطرات قوام السلطنه – غلامحسین میرزا صالح

جمعه, 2ام آبان, 1393
اندازه قلم متن

hassan behgar

نگاهی به خاطرات قوام السلطنه – غلامحسین میرزا صالح
انتشارات معین .چاپ ۱۳۹۱تهران
احمد قوام-زاده ۱۲۵۲- درگذشت ۱۳۳۴ خورشیدی (۱۸۷۶-۱۹۵۵ میلادی)

احمد قوام مشهور به قوام السلطنه، از سیاستمداران نامدار دوران قاجار و پهلوی است که در مقاطع حساس و سرنوشت سازتاریخی از زمان انقلاب مشروطیت که فرمان مشروطیت به خط اوست تا اشغال آذربایجان و قیام ۳۰ تیر در صحنه ی سیاسی حضور داشته و نقش موثر و کلیدی داشته است وی دو دوره در سلطنت قاجار و سه دوره در سلطنت پهلوی به نخست وزیری رسید .با توجه به این سوابق همواره قوام از دیدگاه های متفاوتی مورد بحث بوده است. با در نظر گرفتن هوش بسیار و نگاه تیزبین و تسلط وی بر زبان فارسی، انتشار خاطرات قوام از چند جهت مهم است. قصد من دراینجا عرضه چند نکته جالب است به خوانندگان، آن نکاتی که برایم بسیار خواندنی و هیجان انگیز بود. از آن جمله نامه ی دکتر مصدق به سفیر شوروی که شاید برای اولین بار در این خاطرات منتشر شده. رابطه ی قوام با سر ریدربولارد سفیر انگلیس و یکه تازی های او به ویژه فرمانبرداری حکیم الملک و تقی زاده از انگلیس وهمچنین نکات تازه ای در رابطه با پیشه وری و مظفر فیروز همه برایم جالب بود. بدین منظور بد ندیدم که علاقمندان به موضوعات تاریخی را در لذت این اطلاع شریک نمایم.

موضع مصدق در برابر شوروی

روس ها که برای تحکیم پایه های حکومت خود مختار آذربایجان ناچار به جلب رضایت بزرگان و رجال سیاسی خوشنام کشور بودند برای این منظور ایرج اسکندری عضو کمیته مرکزی حزب توده و نماینده مجلس را به سراغ دکتر محمد مصدق فرستادند و توسط او پیامی دادند و از طرح دکتر مصدق مبتنی بر استیفای حقوق ملت ایران از منافع نفت که مانع از اعطای امتیاز نفت شمال به روس بود گله کردند.

دکتر مصدق پس از دریافت پیام ماکسیموف سفیر کبیر شوروی به تاریخ بیست و دوم اسفند ۱۳۲۳ نامه ی دوستانه ای به خط خود در پاسخ وی نوشت که در بخشی از آن چنین آمده است :
«راجع به نفت شمال ایران که ابتکار پارلمانی اینجانب موجب بد بینی و دلتنگی مامورین اتحاد جماهیر شوروی گردید و حتا رادیو مسکو اسناداتی به اینجانب داد که استحقاق آن را ندارم، لازم است عرض کنم که به دلایل تاریخی و تجربیات تلخی که از امتیازات داریم، موکلین من اصولا با هرگونه امتیازی که راجع به منابع ثروت مملکت به داوطلبان غیر ایرانی در قلمرو ایران داده شود، خوشبین نیستند…»
نامه مفصل است و حاوی مسایل روز ولی با کلمات زیر پایان می پذیرد:

«جناب آقای سفیر! من که به شما این عرایض را می کنم لازم نمی دانم که از کاریر سیاسی خود چیزی عرض کنم. همین قدر می توانم اظهار کنم که در تمام دوره ی زندگی، مصلحت ایران را با هرچیز نتوانستم عوض کنم و هیچ عاملی نتوانسته است مرا از صراط مستقیم منحرف کند. از هر چیز صرفنظر کردم که با بیدادگری مبارزه کنم . حبس و تبعید شده و حتا مواجه با مرگ گردیده ام و تمام این مشقات به عقاید راسخ من نتوانسته است خللی واردکند. من ایران را دوست می دارم، همان طوری که شما خاک اتحاد شوروی را دوست دارید. باور بفرمایید که آنچه تا کنون در مجلس گفته ام و هرقدمی که برداشته ام هیچ محرکی جز ایمان و علاقه ای که به کشور خود دارم نداشته ام. عقاید سیاسی خود را ، مخصوصا در قسمت سیاست خارجی ایران ، در مجلس علنا بیان کرده ام و تکرار آن را در اینجا زاید می دانم و فقط می خواهم به شما اطمینان بدهم که آنچه در زمینه عقاید خود گفته ایم ندای ایمان و صدای قلب من است و هرکس که بخواهد در رویه ی من تاثیرکند فقط با یک عملی که به معتقدات من نزدیک باشد ، می تواند مرا شیفته ی خود سازد.
واما راجع به معرفی شخصی که اینجانب را از موافقت شما با فرمول نفت مطمئن ساخت و یکی از اعضای فراکسیون توده است ، چون به او قول داده ام که نام او را نزد ثالثی افشا نکنم از معرفی او به کسی که حامل پیغام بود خودداری کردم ، لیکن از خود شما نمی توانم پنهان کنم ، چون طرف قضیه هستید و او به نام شما توضیحاتی به من داده است . بنابراین اگر یکی از کارکنان سفارت که آشنا به زبان فارسی یا فرانسه باشد به من مراجعه کند ، او را معرفی خواهم کرد ودر خاتمه تمنا دارم که آن جناب احترامات فائقه مرا قبول فرمایید.دکتر محمد مصدق» رویه۱۱۸-۱۱۹
سپس قوام در مورد این نامه ی تاریخی می نویسد :
«این نامه را دکتر مصدق در اختیار هیچ مرجع و دستگاهی نگذاشت و از سفیر کبیر شوروی نیز تقاضا کرد مضمون آن را به کسی اظهار ننماید. با این حال روس ها همچنان به اجرای برنامه ای که برای بلعیدن ایران و بدست آوردن نفت کشور ما تنظیم کرده بودند، با کوشش هر تمام تر ، ادامه دادند و با کمک عوامل خود حزب توده به مسلط شدن بر اوضاع همت گماشته و قسمت عمده ی بلاد کارگری ایران را یکی پس از دیگری تحت نفوذ خود در آوردند.

مدلول این نامه یک بار دیگر ثابت می کند که دکتر مصدق هیچگاه از پیروی اصولی که برای حفظ منابع ملت ایران اهمیت حیاتی دارد عدول نکرده است . در ایام تاریک و بحرانی ، دکتر مصدق میثاق وفاداری را که با ملت خویش امضا کرده بود، ضمن مکاتبه با نماینده ی یک دولت مقتدر به خاطر آورد. دکتر مصدق بعدها در جریان فعالیت های پارلمانی و اجتماعی و همچنین در دوران زمامداری هرگز از راه صواب ملت ایران منحرف نگشت و با دشمنان دیرین و آزمند مردم ایران کنارنیامد و ننگ خیانت را مانند اغلب رجال بی اعتبار و مزدور به گردن نگرفت . متابعت از خواست هاو ایده آل های ملت ایران در راه تحصیل آزادی و استقلال کامل و اعتقاد مطلق به درهم شکستن نیروی استعمارگران، سبب شد که کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ بوسیله ی بیگانگان علیه حکومت او و بر ضد عقاید و مکتب او صورت گیرد و مردی که تمام عمر خود را در دفاع از حقوق ملت مظلوم ایران صرف کرده بود ، بنا به امر بیگانگان و عمال آنها و علیرغم پشتیبانی مردم در قفس محبوس شود» رویه ۱۲۱-۱۲۰

این نامه نیز سند افتخارآمیز دیگری از رهبر نهضت ملی ایران است که قوام با وجود اختلاف نظرسیاسی که باوی داشت بر آن مهر تصدیق نهاده است و نیز پاسخ به کسانی است که بتازگی قوام را در برابر مصدق علم کرده اند.

حکایت کمیسیون سه جانبه

قوام در خاطرات خود به نقش روسیه ، انگلیس و آمریکا برای تجزیه ایران می گوید:
«البته در قرن بیستم ، در دورانی که ملل آزاد بر رژیم های استعماری پیروز شده و ملل مستعمره برای تحصیل آزادی و استقلال بپا خاسته بودند، پایمال کردن حق استقلال و تمامیت ارضی کشوری کار آسانی نبود. بدین لحاظ روس ها ناگزیر مقاصد تجزیه طلبی و استعماری خود را در ایران زیر سرپوش نوعدوستی و آزادی قومی و تئوری های مربوط به ملیت تعقیب کردند و انگلیسی ها و آمریکایی ها هم به تقلید رقیب سرسخت خویش ، برای تصاحب سایر نقاط ایران ، موضوع ملیت های جداگانه و آزادی زبان های محلی را پیش کشیدند و مثلا به عنوان این که اهالی بومی خوزستان به زبان عربی تکلم می کنند، قصد داشتند ضمن تشکیل حکومت خود مختار خوزستان این ناحیه را نیز از ایران مجزا کنند.» رویه ۱۲۲- ۱۲۳

برای اجرای این مقاصد لازم می بینند که حکیم الملک را نخست وزیر و نجم الملک که سفیر ایران در هند بود را به سمت وزیر امورخارجه منصوب کنند. قوام بر آنست که همچنین« دولت های غربی نقشه ی تجزیه ایران را بوسیله ی مامورین درجه دوم انگلیس، یعنی میس لمبتون و مستر ترات که هفته ای دو سه بار با چند نفر از خواص وکلای اکثریت برای اداره ی مجلس و بررسی اوضاع اجتماعی ایران جلسات مشورتی تشکیل می دادند، درمیان گذاردند و تصمیم گرفتند که در صورت امکان به دست دولت منتخب خود و کارگردانی نمایندگان اکثریت مجلس، یعنی ملک مدنی، دکتر طاهری، ذوالقدر و شکرالله صفوی که به طرفداری از سیاست انگلیس معروف بودند، نقشه اعطای خود مختاری به ایالات و ولایات را عملی سازند. نمایندگان اقلیت مجلس با مبارزه ای که علیه صدرالاشراف شروع کرده بودند طبعا به برکناری صدر از کار و انتخاب شخص دیگری به جای او رضایت می دادند و عزل او را برای خود پیروزی تلقی می کردند.»

کوشش همزمان انگلیس ها برای اجرای تجزیه ایران نظر آمریکا نیز جلب می شود و چون در آن هنگام درنظر بود که برای مذاکره در باره ی مسایل مهم جهان کنفرانسی از وزرای امور خارجه ی دول بزرگ در مسکو تشکیل گردد سرریدر بولارد با مشورت با حکیم الملک و نجم الملک حسن تقی زاده سفیر ایران را به ریاست هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد تعیین نمودند.

جلسه دسامبر ۱۹۴۴ برابر ۲۵ آذر ۱۳۲۴ درمسکو تشکیل شد و موضوع ایران مورد بحث قرار گرفت و مولوتوف با تخلیه ایران موافقت نکرد.

۲۳ دسامبر ۱۹۴۴ « جیمز برنس » وزیر امور خارجه آمریکا در مذاکره خصوصی با استالین با تشکیل کمیسیون نظارت سه جانبه روس ، انگلیس و آمریکا درمورد ایران و طرح عملی تجزیه ایران را بیان نمود. اما گزارشی که فرماندهی کل ارتش سرخ به استالین فرستاد این بازی را به هم زد.
مضمون گزارش این بود:
« با پیشرفت های روزافزونی که درنقاط مختلف ایران مخصوصا در آذربایجان ، زنجان ، کردستان ، مازندران و تهران نصیب هواخواهان دولت شوروی شده . در آتیه ی نزدیک نه تنها شهرهای آذربایجان ، زنجان وکردستان عملا از ایران منتزع خواهند شد. بلکه امید بسیار است که سرتاسرخاک ایران تا آخر سال ۱۹۴۶ به عنوان جمهوری جدید در صف دول متحد روسیه قرار گیرد و در این صورت جایز نیست که از خاک ایران سهمی هم برای انگلیس و آمریکا درنظر گرفته شود.» رویه ۱۲۹

این طرح پرده از چهره استعمارگری آمریکا و انگلیس نیز برمی دارد که همواره مدعی بودند که مانع از افتادن ایران به دامان شوروی شده اند و کوشیده اند با این دروغ نفوذ و حذف استقلال ایران را که خود پیش گرفته بودند توجیه نمایند.

اما انگلستان دست بردار نبود ، بولارد یازدهم دی ماه ۱۳۲۴ به تهران بازگشت و با حکیم الملک و نجم الملک ملاقات کرد و خواستار آن شد که طرح نظارت بر امور ایران را به اجرا بگذارد. وزرای خود فروخته که می دانستند با وجود اقلیت متشکل در مجلس و بودن دکتر محمد مصدق این امر به این آسانی میسر نخواهد شد درخواست کردند که درکمیسیون نظارت دونماینده هم از جانب دولت ایران شرکت جویند.(این طرح بعنوان طرح ۱۱ ماده به خط حکیم الملک باید در بایگانی نخست وزیری موجود باشد) بولارد حضور نمایندگان دولت ایران را موکول به موافقت دولت های انگلیس و آمریکا کرد. وقتی حکیم الملک مطلب را در هیات دولت مطرح کرد سرلشکر محمد فیروز وزیر راه و اللهیار صالح و نریمان شدیدا مخالفت کردند.

روز بعد رادیو لندن برای زمینه چینی نقشه ی مزورانه انگلیس دیگر به ملامت روس ها درمورد حکومت خود مختارآذربایجان که موجب تضعیف دولت مرکزی می شود نپرداخت و لبه تیغ حمله و انتقاد را متوجه فساد حکومت ایران و دستگاه های اداری کرد و اعتراضات فرقه دموکرات را درست و بجا دانست و در ۱۵ دی ماه با بی شرمی اعلام کرد که سفیر انگلیس و والاس مری سفیرکبیر آمریکا یک کمیته سه نفری از نمایندگان شوروی ، انگلیس و آمریکا برای نظارت بر آذربایجان و کل ایران پیشنهاد کرده اند.

حکیم الملک و نمایندگان انگلوفیل در مجلس اکثریت ۶۵ نفری داشتند. تقی زاده سفیر ایران در انگلستان به سمت نمایندگی در سازمان ملل متحد و حسین علا به سمت سفیر ایران در واشنگتن تعیین شده بودند. الهیار صالح و نریمان و دیگرنمایندگان اقلیت در منزل دکتر مصدق اجتماع کردند. دکتر مصدق فورا از طریق کمیسیون خارجه ی مجلس که ریاستش را برعهده داشت ، از نجم الملک دعوت کرد برای ادای توضیحات در باره موضوع ، در کمیسیون خارجه ی مجلس حضور یابد. وی در مقابل خشم مصدق با شرمندگی و جبن از ارائه طرح یازده ماده ای خودداری کرد و جلسه را ترک نمود نمایندگان اقلیت فورا نامه ای نوشتند و به دولت هشدار دادند که هرگونه موافقتی در امورداخلی و خارجی بدون تصویب مجلس شورای مالی اعتبار ندارد. ولی به این هم اکتفا نکردند چون می دیدند قرارداد ۱۹۰۷ به شکل دیگری در حال تجدید است. بنابراین درخواست تشکیل جلسه با حضور رئیس دولت کردند و سرانجام حکیم الملک با تشکیل جلسه در وزارت امورخارجه موافقت کرد.

حکیم الملک ناچار متن فارسی پیشنهادی را با اصلاحات خود به حضار نشان داد. دکتر مصدق خطاب به وی گفت :
– «جنابعالی چرا روز بعد از این که بولارد چنین تکلیفی کرد درمجلس حاضر نشده و جریان را به عرض مجلس شورای ملی نرساندید و چرا بلافاصله به عنوان اعتراض نسبت به دخالت دو دولت دیگر درامورداخلی ایران از نخست وزیری استعفا نفرمودید.»

حکیم الملک در پاسخ اظهار داشت:

-« هروقت شما ازنمانیدگی مجلس کناره گیری کردید، من هم از نخست وزیری استعفا خواهم داد.»رویه ۱۳۹
زهی بی شرمی !

نمایندگان اکثریت که نوکری انگلیس را پذیرفته بودند به بهانه های گوناگون از تشکیل جلسه مجلس شورای خودداری می کردند و مصدق بناچار بیانیه خطاب به مردم متنشر کرد و در آن به سیاست دولت وقت که می خواهد ایران را به اسارت بیگانگان درآورد هشدار داد.

بیانیه مصدق زلزله ای بوجود آورد که نمایندگان ناچار تن به تشکیل جلسه دادند و مصدق پرده از توطئه سهمگین برداشت و مقاصد استعمارگران را نقش برآب کرد.

اما از آن طرف در نخستین جلسه دوره اول سازمان ملل متحد در دهم ژانویه ۱۹۴۶ که قرار بود موضوع شکایت ایران علیه دولت شوروی، به علت امتناع از تخلیه خاک ایران مطرح گردد با نامه ی انصراف تقی زاده نماینده ایران از گنجاندن شکایت ایران در برنامه آن سازمان صرفنظر شد. رویه ۱۴۳ (تاکید از منست)

این اقدام تقی زاده که گویا بنا به توصیه «بوین » وزیر خارجه انگلیس انجام شده بود همه را غافلگیر کرد.در آن هنگام که بیم آن می رفت تنها روزنه ی امید تخلیه ایران از لشگر روسیه شوروی بسته شود دکتر مصدق نامه ای به حکیم الملک نوشت مبنی بر اینکه :

« اینجانب نتوانستم درک کنم که آقای تقی زاده از چه نظر موضوع ایران را ضمن دستور جلسه سازمان وارد ننمودند، زیرا اگر دولت نتواند قضیه ی آذربایجان را بطور مستقیم حل کند تنها امیدی که برای ما هست همان طرح موضوع در سازمان ملل متفق است لذا درخواست می کنم که آن جناب فورا به آقای تقی زاده تلگراف فرمایید دری را که بسته اند باز کنند و از خر شیطان پایین بیایند. دکتر محمد مصدق » رویه ۱۴۵

دکتر مصدق به آن اکتفا نکرد و نامه ای را در روزنامه اطلاعات منتشر کرد نقشه شومی درکاراست که در سازمان ملل به روی ایرانیان بسته شود و استقلال ایران محو شد. از جانب دیگر اقلیت مجلس بیکار ننشست و دولت حکیم الملک را استیضاح کرد و سرانجام سی ام دی ماه ۱۳۲۴ دولت استعفا داد و تیر انگلیس و آمریکا بر سنگ خورد.

قوام می گوید :« به جرات می توان ادعا کرد که اگر در ان دقایق حساس دکتر مصدق با مقاومت خود نقشه ی خطرناک حکیم الملک و دستیاران خیانتکار او را عقیم نگذارده بود ، بیم آن می رفت که کشور ما به موجب برنامه ی استعماری انگلیسی ها تجزیه گردد و به صورت حکومت های خودمختار جداگانه ای در آید.»

قوام در بین انگلستان و روسیه

قوام شرح مفصلی در مورد اختلاف خود با بولارد سفیر انگلستان دارد . بولارد فهرست هفتاد و چند نفر از رجال ایرانی را به قوام می دهد که آنها را دستگیر کرده وبه ماموران سیاسی ارتش انگلیس تسلیم دارد که جواب دندان شکنی از قوام دریافت می کند. قوام برآنست که همان موجب شد با تماس مستقیم با محمدرضاشاه وسایل سقوط وی فراهم شود و موجب غارت اموال او و اتش زدن منزل او گردد اما در عوض جانشین او علی سهیلی تمام اشخاصی را که بولارد صورت داده بود تحویل انگلستان داد!

در اواخر سال ۱۳۲۴ روابط روس ها با قوام دوستانه بود چون می دیدند قوام رابطه خوبی با انگلیس ها ندارد. سپس عواملی که موجب شد او دوباره به نخست وزیری انتخاب شود توضیح می دهد .قوام می گوید در این میان مظفر فیروز که خود را به روس ها نزدیک کرده بود و بعلت قتل پدرش نصرت الدوله بدست رضاشاه در صدد انتقامجویی از وارثین تاج و تخت وی بود برای انجام مقاصد خود به وی نزدیک شد و موجب نزدیک شدن قوام و سفارت شوروی شد بنحوی که قوام غالبا در ضیافت های آنها شرکت می کرد.

در هشتم بهمن ماه ۱۳۲۴ نخست وزیری قوام قطعیت یافت و مورد بحث داخل و خارج واقع شد. قوام یک ماه بعد که با شاه ملاقات می کند و نظر خود را چنین بیان می کند:
«روز نهم بهمن اعلیحضرت پادشاه ایران نیز بار دیگر من را احضار و در خصوص این مسایل جاری مذاکراتی کردند، ولی ایشان هم نتوانستند به کنه سیاست من پی ببرند و با تردستی زمینه مذاکرات را با طرح مطالب کلی تغییر دادم و حاضر نشدم جزییات و دقایق روش سیاسی خود را درمقام نخست وزیری برای اعلیحضرت روشن کنم . اصولا من با طرح مسایل مهم سیاسی با اعلیحضرت مخالف بودم و به جهاتی که بعدا ذکر خواهد شد عقیده داشتم که استشاره با اعلیحضرت در این گونه امور نفعش معدوم و ضررش محتوم است .»۱۶۷( تاکید از من است)

قوام برای مقابله با مخالفان خود بویژه توسعه و نفوذ حزب توده اقدام به تاسیس حزب دموکرات نمود و همچینن به تاسیس یک سازمان جاسوسی مخفی همت گماشت.

در اوان نخست وزیری توسط مظفر فیروز آزادی فعالیت های حزبی و اجتماعی را از رادیو اعلام داشت .

قوام برای حل مساله آذربایجان چندین بار به روسیه شوروی سفر کرد و با استالین ملاقات نمود. سرانجام گرومیکو اعلام داشت که توافق شده که نیروهای شوروی خاک ایران را درمدت پنج الی شش هفته تخلیه کنند مگر این که وضع جدیدی پیش بیاید که غیر مترقبه باشد.

نمایندگان آمریکا و انگلیس بدرستی دریافتند که این وعده توخالی برای آنست که شکایت ایران از دستور جلسه شورای امنیت خارج کنند و نسبت به ماندن قضیه ایران در دستور مذاکرات شورای امنیت اصرار ورزیدند که سرانجام شوروی حاضر شد ارتش سرخ را بدون هیچ قید و شرطی خارج کند.

سرانجام در تاریخ ۴ آوریل ۱۹۴۶ برابر ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ سادچیکف سفیر شوروی طی موافقتنامه ای کتبی خبر از خروج تدریجی ارتش سرخ ظرف یک ماه ونیم می دهد و در همان تاریخ قرار تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی گذاشته می شود که طبق این قرارداد سهام شوروی ۵۱ درسد و ۴۹ درسد سهم ایران تعیین می گردد.

قوام یادآوری می کند که « چون روس ها در باطن قصد داشتند که فداییان فرقه ی دموکرات آذربایجان را در زنجان و آذربایجان جانشین ارتش سرخ نمایند، هر نقطه از خاک ایران را که تخلیه می کردند عملا آن رابدست قوای فرقه ی دموکرات می سپردند. من این اقدامات عهدشکنانه ی روس هارا موقتا نادیده می گرفتم و منتظر بودم که پس از جلب موافقت کامل سران دول بزرگ غربی در حمایت از ایران ، به سرکوبی پیشه وری و همدستانش اقدام نمایم و در عین حال برای آن که پیشه وری را امیدوار نگه دارم و از زیاده روی های او بکاهم از مشارالیه دعوت نمودم برای مذاکره در اطراف امور آذربایجان در راس هیاتی به تهران آید» رویه ۱۹۹-۲۰۰

سپس قوام شرح می دهد که چگونه در اتاق پیشه وری دستگاه ضبط صوت کار می گذارد و با بدست آوردن کلید رمز تلگرافات با کمک عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان که در دستگاه حزب دموکرات مسئولیت داشت از کلیه ارتباطات او با تبریز و و با قاضی محمد رهبر فرقه دموکرات کردستان آگاه می شود ؛ چنانکه پیش بینی می شد مذاکرات با پیشه وری بدون نتیجه پایان می یابد ولی با وجود خروج قوای ارتش سرخ قوام با دستور محرمانه ای به نماینده ایران در شورای امنیت خواستار ابقای شکایت ایران در سازمان ملل متحد می شود . همزمان روس ها برای مازندران و گرگان نیز طرح تجزیه ای با نام طبرستان تهیه می بینند.
قوام می گوید : «.. تصمیم گرفتم در مقابل سلاح دشمن ، حربه ی مشابه و موثری به کار برم و بازار حزب توده و شورای متحده ی مرکزی را با تاسیسی یک دکان بزرگتر، از رونق بیندازم. از این رو ضرورت تشکیل یک حزب و دسته ی قوی و متشکل ذهن مرا به سختی مشغول داشت .» رویه۲۲۷

قوام از استقبال مردم و سفرای خارجی از تاسیس حزب می گوید که در اندک زمانی رونق بسیار یافت .

آمریکایی ها با نگرانی به توسعه ی حزب توده می نگرند ولی انگلیسی ها ضمن سود جویی از اغتشاش های جنوب توسط حزب توده با شیخ عبدالله پسر شیخ خزعل که در عراق بسر می برد تماس می گیرند که در تماس با روزنامه های خارجی خوزستان را جزیی از خاک عراق قلمداد کند و در ضمن از ارتباط با حزب توده هم غفلت نمی ورزند.۲۳۷

افزایش قدرت حزب توده و توسعه هرج و مرج قوام را ناچار می کند که چند نفر از سران حزب توده را به عنوان وزیر به دولت خود راه دهد و بدین ترتیب از فشار حزب توده کاسته می شود. ولی عملیات تند و بی مطالعه ی آنان بنا به گفته قوام که بخش بزرگی از کارمندان با سابقه را تحت عنوان « مرتجع» و « مخالف » از کار برکنار می کنند موجب رکود کارها شده و مردم ناراضی می شوند و قوام از فرصت استفاده کرده آنها را از کابینه اخراج می نماید.

دولت شوروی برای تصویب قرارداد نفت شمال به دولت فشار می آورد ولی قوام وعده می داد پس از انجام انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی خواست روس ها عملی خواهد شد و هنگامی که اردوی دولت مرکزی به آذربایجان فرستاده شد نیز وانمود می نماید که انجام انتخابات مجلس شورای ملی با استقرار قوای انتظامی ملازمت دارد. قوام از توافق آمریکا با ایران هنگام ارسال اردو به آذربایجان سخن می گوید و آن را با مساعدت ایالات متحده آمریکا می داند . پایان داستان را همه می دانیم که پس از برچیده شدن بساط پیشه وری مجلس نیز با قرارداد تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی مخالفت کرده آن را رد می نماید.

اینها چند موضوعی بود که بدلیل اهمیت از کتاب بیرون کشیدم و به شما عرضه نمودم و انگیزه ام از نگارش مقاله در اصل همین بود نه پرداختن به کتاب و چند و چون انتشارش ، ولی نوع و ترتیب چاپ خاطرات دولتمردی به اهمیت قوام ، مرا بر آن وامی دارد که به یکی دو نکته کوتاه بطور گذرا اشاره کنم :

اقای غلامحسین میرزا صالح توضیح نداده است که این خاطرات کجا بوده و چگونه بدان دسترسی پیدا کرده است اما مقدمه ای بر این کتاب نگاشته است با عنوان « نظری به یادداشت های قوام السلطنه » که مدعی است این نقد حدود ۵۷ سال پیش تحت همین عنوان بدون ذکر نام نویسنده در هجده شماره پراکنده هفته نامه خواندنی ها به چاپ رسیده است . این پذیرفتنی است که به علت مخالفت شاه با قوام نه تنها خاطرات بلکه طبعا نقد و نظر درمورد آن هم مجال انتشار آشکار نداشته که نویسنده ناچار با نام مستعار و بصورت پراکنده منتشر کرده است تا مبادا ساواک و دستگاه سلطنتی را تحریک کند ولی همچنان حکایت خود اصل کتاب در ابهام می ماند که این خاطرات کجا بوده و چگونه بدان دسترسی یافته اند.

نکته دوم این که خاطرات در مورد اختلافات بعدی با شاه و مسایل بعدی که لقب اعطایی «حضرت اشرف» که پس گرفته می شود و قیام سی تیرو غیره نیز توضیح نمی دهد و خواننده اطمینان ندارد که این خاطرات مهم از تیغ سانسور وزارت ارشاد جمهوری اسلامی جان سالم بدر برده باشد به ویژه که این کتاب در رابطه با قوام و ملایان نیز ساکت است و فقط یک بار به دستگیری آیت الله کاشانی اشاره دارد وبس .

حسن بهگر

۲۲اکتبر ۲۰۱۴ استکهلم

از: ایران لیبرال


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.