گزارش مراسم یادبود منوچهر ستوده ایران شناس فقید از زبان چهره های فرهنگی

پنجشنبه, 26ام فروردین, 1395
اندازه قلم متن

manuchehr-sotudeh

عامل برگشتن ایشان از ییلاق به قشلاق یعنی از کوشکک به چالوس در آمدن و شکفتن گلی بود به نام حسرت که گلی ظریف و زرد رنگ است…

عصر ایران – آیین بزرگداشت دکتر منوچهر ستوده – ایران شناس برجسته – که به تاریخ جمعه ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ درگذشت، در کانون زبان فارسی برگزار شد در این مراسم که به همت فصلنامه بخارا برپا شده بود چهره های شاخص فرهنگی و علمی سخن گفتند یا خاطراتی از زنده یاد ستوده را بیان کردند.

بخش هایی از این سخنرانی ها به نقل از تارنمای فصل نامه بخارا در زیر می آید.( با این توضیح که در یکی دو مورد مانند سخنان دکتر هوشنگ دولت آبادی متن سخنان آنان در آیین ۱۰۰ ساله شدن استاد نقل شده و در این گزارش با توجه به درگذشت او فعل ها ماضی شدند):

دکتر سید مصطفی محقق داماد

اشخاصی چون آقای دکتر محمود افشار و منوچهر ستوده الگویی هستند برای کسانی که در این دنیا دستشان به ثروت مالی نزدیک است و امکان این را دارند که خودشان را باقی بدارند. در قرآن مجید آمده است که عده ای خیال می کنند با جمع مال فقط جاودانی برای خود پیش می برند در حالیکه جاودانی در این دنیا تنها با جمع اموال نیست.

مال می تواند انسان را نگه دارد اما با انفاق و وقف با مصرفی که بتواند برای همیشه باقی بماند انسان را و نامش را نگه می دارد. در سال دانشمندان اساتیدبسیاری به موقوفات افشار می آیند و ازبودجۀ موقوفات کتاب و مقاله های بسیاری به چاپ می رسد و جوایزی به نویسندگان داده می شود. من اصرار دارم که دیگران، آقای ستوده را الگو قرار بدهید و برای کسانی که این میراث جاودان را زنده کنند و آینده ایران به دست آن ها برای همیشه سرافراز است، سرفراز تر بشود.

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

کسانی که در نسل‌های آینده در حوزه‌ جغرافیای تاریخی ایران بزرگ به مطالعه بپردازند، پژوهش‌ها و و مدارکی که توسط استاد دکتر منوچهر ستوده فراهم آمده است مهم‌ترین مدارک تحقیقاتشان را در آینده تشکیل خواهد داد.

تصور نمی‌کنم که در قرن ما هیچ‌کس در حوزه‌ جغرافیای تاریخی ایران بزرگ به تنهایی به اندازه دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد. هرچه بگویم در دایره‌ همین مطلب خواهد بود. من اهل پُرحرفی نیستم.

دکتر هوشنگ دولت آبادی

آنجه در ایشان مهم بود مستحیل شدن در طبیعت بود. یعنی ایشان جزئی از طبیعت بود.

او به وقت و ساعت اعتقاد نداشت و در همان سفر اول به ما آموخت که هر وقت گرسنه باشیم ظهر است و هر وقت خواب مان بیاید شب است! کوچ سالیانه ایشان هم از چالوس به کوشکک و بالعکس فقط تابع طبیعت بود. من یکبار از ایشان پرسیدم شما کی به کوشکک می‌روید؟ ایشان فرمودند هنوز در چالوس بخاری دلچسب است. عامل برگشتن ایشان از ییلاق به قشلاق یعنی از کوشکک به چالوس هم در آمدن و شکفتن گلی بود به نام حسرت که گلی ظریف و زرد رنگ است …

دکتر سید کاظم موسوی بجنوردی

او روزهای بسیار در گرما و سرما، شرایط سخت و دشوار، جای خالی خاک میهن را به پای استوار خود پیمود، نه فقط “از آستارا به استرباد” بلکه از تاشکند تا سمرقند و از سمرقند تا بخارا و خوارزم و و مرو و سرخس، تا از میراث برجای مانده از گذشتگان این مرز و بوم، بناهای کهن و کتیبه ها و سنگ نبشته های چند صد ساله و هزار ساله، نکته های بدیع به دست آورد و بر گوشه های نه چندان روشن تاریخ فرهنگ این سرزمین پرتو بیفکند.

دکتر نصرالله پورجوادی

«دکتر ستوده حاصل تغییرات ایران از سال ۱۳۰۰ به بعد است . او در آن زمان به دبستان و دبیرستان رفت وی از نسلی بود که در آن زمان بزرگ شد و به درجات عالی رسید. در ابتدای انقلاب به دکتر ستوده و ایرج افشار و ذبیح الله صفا و عبدالحسین زرین کوب و بسیاری دیگر از شخصیت های ایران دوست جفا شد. این روزها قدر آن عزیزان دانسته می شود و تصور ایران بدون این شخصیت ها بسیار مشکل است.

اگر ایران بخواهد بماند و اگر در جغرافیای ایران خواهان ماندگاری است باید فرهنگ ایران و هویت تاریخی و زبانش حفظ شود و اگر این ها را از ایران بگیریم از نظر جغرافیا هم، به هویت این کشور آسیب می زنیم. ما باید ممنون باشیم از اشخاصی مثل منوچهر ستوده و دکتر محمود افشار و ایرج افشار و سعید نفیسی که سعی کردند گذشتۀ ایران را بشناسند و جوان ها را با گذشته و افتخارات و تاریخ خودمان آشنا کنند و این عشق را به ما منتقل کردند.»

پروفسور کارلو چرتی

« یکی از بهترین پسران ایران را از دست دادیم. منوچهر ستوده را از دور می شناختم و از طریق کتاب های ایشان و چیزهایی که در مورد کشور ایران نوشته بود. برای ما که ایران را از دور می شناختیم و در کتاب ها در دانشگاه های ایتالیا و اروپا می خواندیم، مردانی همانند منوچهر ستوده و ایرج افشار همانند چشم ما بودند و مکان ایران را از درون و با چشمان ایشان می دیدم و می شناختیم و راه های محلات و کوهستان ایران را با نوشته هایشان می پیمودیم و این خیلی مهم بود.»

دکتر میلاد عظیمی درباره رابطه ایرج افشار با او

سفر در اقصای ایران شاید محکم ترین رشته ای بود که این دو ایرانشناس را به هم پیوند می داد. هر دو از شوق سفر و شیوه سفرهاشان به جنون،به دیوانگی تعبیر کرده اند. هر دو در سفر، بی پروا و سبکبار و آزادوار بودند و تازه جو و خطرپذیر. از افشار چهل وسه سفرنامه داخلی برجا مانده است. در هفده سفرنامه ، همسفرش منوچهر ستوده است؛ در واقع حضورستوده در سفرنامه های افشار پررنگ تر از هرکس دیگری است .

در یادداشت های سفرش نیز جا به جا از ستوده یاد شده است. در آخرین سفرنامه که از افشار در دست داریم و شرح گلگشت نوروز ۱۳۸۹ است، ستوده همسفر افشار است؛ یعنی پرونده سفرنامه نویسی افشار در همصحبتی منوچهر ستوده بسته می شود.

افشار، ستوده را دوست می داشت و او را « نمونه آدمی سراسر مهربانی ودلپذیری» وصف می کرد. عمق پیوندعاطفی ستوده با افشار را نیز در عباراتی می توان دید که در رثای افشار گفته است:« چه شد که خدا این نعمت عظیم را از من گرفت؟ چه شد که من تک و تنها ماندم و چه شد که تکیه گاه من یکسره از میان رفت؟». فقدان افشار پایاب شکیبایی مردی را برده بود که به استواری و کوهوارگی و بردباری زبانزد بوده است.

شعری از ستوده

علی امیری یکی از همراهان همیشگی دکتر منوچهر ستوده در روزهای آخر زندگی ایشان، خاطراتی از پژوهش گر برجستۀ جغرافیای تاریخی ایران را بیان کرد و به کلکسیون های پروانه ها و بخش علم حشره شناسی و گیاه شناسی استاد ستوده و همچنین زنبور داری ایشان اشاره داشت. وی دو بیتی از غزل استاد را برای حاضرین خواند:

سخن از زلف و رخ و جلوۀ دلدار بس است

گفتگو زان بت عیار جفاکار، بس است

تا به کی خال رخش دانه و زلفش دامم؟

تا به کی مرغ دلم هست گرفتار، بس است؟
be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.