رهبری جمهوری اسلامی در دیداری به مناسبت هفته دولت با کابینه حسن روحانی، سیاست خارجی را به عنوان یکی از سر فصلهای مهم فعالیت دولت برشمرد.
وی بار دیگر با نکوهش برجام اظهار داشت: انتقاد من به موضوع برجام به بدعهدی و خباثت طرف مقابل مربوط میشود نه عناصر خودمان؛ زیرا مذاکرهکنندگان ما به اندازه توان خود تلاش شبانهروزی انجام دادند و ما قدردان این زحمات هستیم.
رمز گشایی از اظهارات اخیر خامنهای نشان از اطمینان وی از تحت مدیریت بودن مسائل مربوط به برجام دارد. در واقع فرضیهای قوت یافته است که رهبر جمهوری اسلامی نگرانی در خصوص چالشهای احتمالی را کم و مهار شده تلقی میکند.
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه مواضع پیشین، نگاه منفیاش نسبت به برجام را به تیم مذاکرهکننده و بخصوص محمد جواد ظریف و حسن روحانی مرتبط نساخت. این دیدگاه ناظر بر این واقعیت است که روحانی با توجه به مذاکرات مخفی چند ساله پیش از ریاست جمهوریاش، ماموریت یافت تا معامله هستهای را در چارچوب خط قرمزهای نظام و توان چانهزنی با آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی منعقد سازد. البته در پایان کار از برخی خط قرمزهای مد نظر رهبری عدول شد. هزینههای بالای تداوم رویارویی هستهای خامنهای وبخش مسلط قدرت را ناگزیر ساخت علی رغم تمایل شان به آن تن در دهند. توانایی نسبی بالاتر تیم جدید مذاکره کننده و فضای تازه ایجاد شده کمک کرد تا بنبست مذاکرات باز شده و در نهایت برجام تحقق یابد. توفیق دولت روحانی در بعد اجرایی کار بود و در سیاست گذاری و تصمیم گیری نقشی نداشت. همچنین انعطافی که محور اوباما-کری در هیئت حاکمه آمریکا به خرج دادند و حزب دمکرات نیز از سیاست آشتیجویانه آنها دفاع کرد، نقشی مهم و تعیین کننده در موفقیت یاد شده داشت.
اما از فردای برجام خامنهای چند ملاحظه جدی داشت. نخست این توافق به یک روند و الگو در سیاست خارجی تبدیل نشده و راهبرد ستیزهجویی در سیاست خارجی و تقابل آشتی ناپذیر با غرب و بخصوص آمریکا را دچار دگرگونی نسازد. او این ملاحظه را در قالب سیاست خارجی انقلابی بسته بندی کرده و با هشدارهای مجدد خواهان تداوم آن در دوره پسا برجام شد.
دیگر ملاحظه وی عدم گسترش مذاکرات دولت روحانی با دولت آمریکا وگسترش مراوادت بین آنها بود. این امر که با ابراز علنی مخالفت با گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما آغاز شد و در ادامه با طرح خطر نفوذ و تکرار و برجسته سازی آن، سناریویی برای مهار دولت روحانی و ممانعت از قدرت گرفتن آنها در سیاست داخلی و عرصه جهانی به اجرا گذاشته شد.
رویکرد خامنهای از ابتدا حمایت انتقادی از تیم مذاکره کننده و حفظ آنها در مجموعه نیروهای خودی انقلاب بود. حملات اصول گرایان افراطی و فرماندههای سپاه به مثابه ابزاری برای مهار و کنترل و در عین حال جلوگیری از محبوب شدن تیم مذاکرهکننده هستهای به کار گرفته شده است. از این رو اگر چه در لایههایی از نیروهای موسوم به «ولایتمدار»، ظریف و روحانی به «خیانت» و «جاسوسی» برای آمریکا متهم میشوند، منتها رهبر جمهوری اسلامی به صورت کلی و در عین حال نه چندان قاطع از آنها حمایت میکند. تعارض موجود به احتمال زیاد برای پایگاه اجتماعی نهاد «ولایت فقیه» به صورت داخلی در قالب تئوری «محذوریت رهبری» توجیه میشود.
این وضعیت موقعیت آینده ظریف و سایر اعضای تیم مذاکره کننده را در شرایط نامعلومی قرار میدهد. شاید سرنوشت آنها به فرجام برجام گره خورده باشد.
دیگر نگرانی مهم خامنهای تاثیر برجام در تغییر موازنه قوای داخلی و تحرک بخشیدن به جنبش اعتراضی بود. تقاضا برای تعمیم برجام به مشکلات داخلی و اتخاذ رویکرد برد-برد و همچنین توافق بر اساس عقبنشینی متقابل از سوی اصلاح طلبان و نیروهای منتقد و معترض مطرح شد. همچنین پیامد طبیعی برجام که با فاصله گرفتن از رویکرد افراطی در سیاست خارجی همراه بود، تقویت میانهروی در سیاست داخلی و عرصه فرهنگی بود.
اما خامنهای با طرح اینکه دشمن به دنبال برجامهای دیگر است، به مقابله آشکار روی آورده و تصریح کرد که توافق هسته ای جامع با شش قدرت جهانی تنها یک اتفاق و استثنا بوده و قرار نیست به عنوان برنامه و یا یک روند باشد. نیروهای حامی وی نیز به میدان آمدند و طرح برجام ۲ را به «توطئه دشمن و طرح ضد انقلابی» تحریف کردند.
برخورد منفعلانه روحانی و دیگر دولتمردان و گرفتاری آنها در بنبست نظری ایجاد تغییر بدون تعارض با رهبر جمهوری اسلامی و همچنین پیوندهای عملی آنها با ساختار قدرت باعث شد تا خامنهای، خطرات یاد شده را با تلاشی کم خنثی ساخته و محاسباتش در خصوص توانایی مهار پیامدهای پیشبینی نشده و کنترل ناپذیر برجام تا حدی درست از کار در بیاید.
البته برخورد ضعیف نیروهای معترض به وضع موجود و تحلیل غلط آنها از چگونگی شکلگیری برجام نیز در این اتفاق تاثیرگذار بوده است. بخش مهمیاز نیروهای سیاسی و جامعه مدنی با برخوردی شتابزده و سادهانگارانه تصور کردند که توان بالای دولت روحانی باعث این رویداد شده و امید بستن صرف به رویکرد اصلاحات از بالا و دولتمحور میتواند پاسخگوی مطالبات دیگر باشد. برخی حتی از این هم فراتر رفته و پنداشتند دیدگاههای خامنهای دستخوش تغییر شده و راس هرم قدرت به سمت میانه روی متمایل شده است. ذهنیت فوق اجاره نداد تا نیروهای سیاسی و اجتماعی مدافع تغییر از فرصت برجام برای افزایش تحرکات و رویکرد اصلاحات جامعه محور استفاده کرده و فشار اجتماعی برای تحقق پیامدهای منطقی برجام در تعدیل فضای سیاسی و اجتماعی کشور خلق نمایند.
اکنون به نظر میرسد خامنهای با اتکا به نیروهای همسو با عبور از تهدیدها و یا دستکم ضعیف شدن احتمال وقوع آنها توانسته است برجام را مدیریت کرده و در برابر تغییر سیاستهای کلان در عرصههای سیاست داخلی، سیاست خارجی و فرهنگی در دوران پسا برجام بازدارندگی ایجاد کند.
از اینرو خامنهای در مقطع فعلی با تداوم برجام در چارچوب تعهدات و بازه زمانی نظر موافق دارد. اما در عین حال اگر رئیس جمهوری آینده آمریکا به سمت عدول از مفاد قرار داد حرکت کند، آنگاه به سمت لغو برجام حرکت خواهد کرد. او همانطور که تصریح کرده است، جمهوری اسلامی آغاز کننده ابطال برجام نخواهد بود.
اما در عرصه تبلیغاتی و نظری در فرصتهای مختلف به نکوهش برجام میپردازد و اعتبار آن را زیر سئوال میبرد تا صورت بندی «فتح الفتوح» مورد نظر روحانی در عرصه سیاسی نظام مخدوش گردد.
همچنین خامنهای با تاکیدات مکرر بر اقتصاد مقاومتی میکوشد تا در سریع ترین زمان ممکن آسیب پذیری اقتصاد کشور به مجازاتهای بین المللی برطرف شود. محاسبات وی در خصوص اینکه چه زمانی این توانمندی مستقل از واقعی یا تخیلی بودن آن حاصل شود، نقشی مهم در حیات برجام دارد.
همچنین از تریبونهای بخش مسلط قدرت آمریکا کماکان شیطان بزرگ و دشمن تغییر ناپذیر ایران در سپهر سیاسی تلقی شده و برجام به عنوان یک الگو در دیگر حوزههای منازعه سیاست خارجی طرد میشود.
افزایش انتقادات متقابل بین دولتهای ایران و آمریکا و موانعی که در مسیر اجرایی برجام وجود دارد و همچنین شکاف ملموس واقعیتها و توقعاتی که از برجام در جامعه تبلیغ شد، به خامنهای کمک میکنند تا اهمیت برجام در ماههای پیش رو در تلقی عمومی کمتر شود.
رصد کردن تحولات ماههای اخیر و بخصوص پایان یافتن ماموریت آلن ایر، سخن گوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا، علائمی را آشکار میسازد که روابط روحانی و اوباما از دوران خوب خود فاصله گرفته و گسترش تنش در حوزه مسائل موشکی طرفین را به دور شدن از یکدیگر سوق داده است. افزایش همکاریهای راهبردی دولتهای ایران و روسیه نیز تقابل با آمریکا را برجستهتر ساخته است. در واقع تعارضها و اختلافات بنیادی بین دو نظام سیاسی پس از سپری شدن خوشبینیهای دوران برجام، بار دیگر خود را به واقعیت روابط دو کشور تحمیل کرده است. دیگر صحبت از توسعه تابو شکنی در روابط دو دولت نیست و ایده بلند پروازانه پایان دادن به قطع روابط رسمی ایران و آمریکا در جمع هواداران دولت حسن روحانی شنیده نمیشود. فاصله ادبیات و نحوه مواجهه دولتمردان در خصوص آمریکا نیز با گفتمان خامنهای به نحو ملموسی کاهش یافته است.
در مجموع به نظر میرسد ظرفیتهای برجام در خصوص تغییرات بزرگ و پایدار در سیاست خارجی و داخلی کشور محقق نشده و احتمال فعال شدن آنها روندی نزولی را طی میکند. خامنهای در مدیریت فضای پسا برجام خود را موفق میبیند. پتانسیل دولت روحانی برای حراست از برجام و تبدیل آن به یک راهبرد رو به کاهش است.
در این فضا بخش مسلط قدرت کماکان در کوتاه مدت به اجرای برجام متعهد باقی میماند و طرح کارشکنیهای آمریکا فعلا استفاده تبلیغاتی دارد، کما اینکه کمیته ناظر بر اجرای برجام در حالی که ترکیب آن همسو با نهاد ولایت فقیه است، هیچ اقدام عملی برای بازدارندگی در برابر برخوردهای منفی ادعایی آمریکا انجام نداده است.
منتها شکنندگی برجام بیش از پیش شده است. آنچه فرجام نهایی آن را مشخص میکند وضعیت اقتصادی ایران خواهد بود. تا زمانی که اوضاع اقتصادی ایران از حالت بحرانی خارج نشود، بعید به نظر میرسد که نظام به سمت ماجراجویی بزرگ دیگر و تحمل تحریمهای جهانی پیش برود.
از: رادیو فردا