پیروزی احتمالی اوباما و اهمیت آن برای ایران!

یکشنبه, 14ام آبان, 1391
اندازه قلم متن

جورج بوش در سال ٢٠٠٠ در انتخاباتى جنجالى با اختلاف ۵٣٧ رأى، فلوریدا را برد و رییس جمهور آمریکا شد. چند ماه بعد حادثه تروریستى ١١ سپتامبر اتفاق افتاد. بوش ابتدا به افغانستان و بعد به عراق حمله کرد. اگر ال گور رئیس جمهور آمریکا بود آیا حمله به عراق صورت میگرفت؟ آیا ایران دوره خاتمى در کنار عراق و کره شمالى محور شرارت و شیطانى خوانده میشد؟ مسیر تاریخ خاورمیانه و جهان با سیاستهاى جنگ طلبانه بوش و نیو کان هاى همراهش عوض شد. عراق تکه تکه شده، فقیر شده، بی آینده و همچنان بدون دموکراسی، به همراه رشد بی سابقه اسلام طالبانی و بنیادگرا در پاکستان و در کل منطقه خاورمیانه از عواقب سیاست تهاجمی دوران بوش است. سیاستی که با آرزوی های محافل دست راستی اسرائیل نیز هماهنگ بود. حالا هم همان مشاوران بوش بالاترین مقامها را در کمپین میت رامنى دارند و شکل دهنده سیاست خارجى او خواهند بود. اگر در سالهای دو هزار تا دوهزار و هشت ال گور رئیس جمهور آمریکا می بود بدون شک امروز ما شاهد خاورمیانه متفاوتی می بودیم. ایران در کجا ایستاده بود؟ نا معلوم است…..

تفاوت أوباما و رامنى تفاوتى بنیادى در نگاه آنها به جهان، جوامع بشرى و انسانهاست. در امریکا در چند سال أخیر حزب جمهوریخواه چرخشى عجیب به سمت راست نشان داده است که این موضوع چه در سیاستهاى اقتصادى آن و چه مسایل اجتماعى به وضوح دیده میشود. اصرار برکاستن نرخ مالیات براى میلیونرها در حالى که فشار اقتصادى، طبقه متوسط را به زانو در آورده و تلاش براى محدود کردن حقوق زنان، مهاجران و اقلیتها فقط نمونه اى از سیاستهاى أخیر این حزب است. ظهور پدیده‌اى به نام ” تى پارتى” در سال ٢٠١٠ این چرخش به راست را شتاب بخشیده است. در مقابل حزب دمکرات به رهبرى اوباما در چند سال أخیر به تدریج حرکتى‌ به سمت مواضع پیشروتر و مردمى تر نشان داده است. تصویب دستمزد مساوى براى زنان، قانون بیمه درمانى همگانى(هر چند ناقص)، تسهیل در امور مهاجران غیر قانونى که سالها در امریکا زندگى کرده اند و به رسمیت شناختن حق ازدواج براى همجنسگرایان از سوى اوباما نمونه اى از این سیاستهاى اجتماعى است. در مسائل اقتصادى نیز این تفاوت بسیار پر رنگ است. مساله تفاوت دو نوع طرز تفکر است که یکى بیشتر به مردم و مشارکت همگانى تکیه دارد، دیگرى به گروه اندکى از خواص که صلاح مردم و مملکت را بهتر میدانند. در یک کلام اوباما فرهنگ گفتگو و تعامل را در جامعه آمریکا و به تبع آن در جهان ترویج میکند و رامنى و نیوکانهاى همراهش فرهنگ تهدید، تفرقه و زورگویى که ادامه سیاست دوران جورج دبلیوبوش است.

جناح اولترا راست امریکا همه نیروى خود را بسیج کرده است تا اوباما را شکست دهد. براى آنها شاید رامنى ایده ال نباشد ولى نفرت جمعى آنها از اوباما به محور اتحادشان تبدیل شده است. آنها میخواهند فقط اوباما نباشد براى آنکه از جنس انها نیست.

جامعه آمریکا در حال تغییر است و این تغییر در درجه اول به خاطر همان دلیلى است که آمریکا را به وجود آورد: مهاجران.

براى اولین بار سفید پوستان آمریکایى دراکثریت نیستند و این روندى بازگشت ناپذیر است. حزب جمهوریخواه تمام تلاش خود را براى محدود کردن حقوق این اکثریت جدید به کار برده و میبرد ولى در دراز مدت اگر تجدید نظرى اساسى در سیاستهاى خود نکند برای همیشه به یک حزب اقلیت تبدیل می شود.

ایالات متحده آمریکا از پنجاه ایالت تشکیل شده است که هر کدام به نسبت جمعیت خود حق تعیین تعداد معینی از پانصد و سی وهشت رای بزرگی ( رای الکترال) که رئیس جمهور را معین می کنند دارد. البته به مرور زمان نسبت جمعیت ایالات مختلف تغییر کرده و به همین دلیل نیز آرای بزرگ نسبت صددرصد با جمعیت هر ایالت ندارند. چنان که ممکن است برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کسی باشد که جمع کل آرائی که بدست آورده از بازنده انتخابات کمتر باشد، اما در عین حال نصف بعلاوه یک آرای بزرگ یعنی دویست و هفتاد رای بزرگ را از آن خود کرده باشد. مثلا ال گور در انتخابات سال دو هزار، صدها هزار رای بیش از بوش بدست آورد اما بوش با پیروزی مسئله دار و پرابهام در ایالات فلوریدا و بدست آوردن بیست و نه رای بزرگ این ایالات به ریاست جمهوری رسید. در آن زمان برادر بوش فرماندار فلوریدا بود و گفته می شد که نزدیکان وی در یکی از کانتی ها ی فلوریدا در آرای مردم دست کاری کرده اند. البته تقلب وسیع در انتخابات امریکا و سایر دموکراسی های بزرگ غیرممکن است. چرا که ناظران و نمایندگان نامزدها و رسانه ها بویژه در مناطق حساس و سرنوشت ساز حضور دارند. و دستگاههای قضائی نیز با بی طرفی به شکایتهای مدعیان رسیدگی می کنند.

نامزدها در هفته های آخر رقابت معمولا فعالیت های خود را در ایالات های بینابینی که معلوم نیست چه کسی برنده آن می شود (swing states) و در نتیجه پیروزی در آنجا تعیین کننده خواهد بود متمرکز می کنند. اوهایو با هیجده رای الکترآل (رای بزرگ) یکی از مهم ترین این ایالت ها است. هر دو نامزد در روزهای اخیر برای برنده شدن در این ایالت همه ظرفیت خود را به کار گرفته اند. آخرین نظرسنجی ها نشان می دهد که اوباما با اختلاف سه درصد احتمالا برنده این ایالت می شود.

به این نکته نیز اشاره کنم که آژانس یهود و طرفداران دولت اسرائیل نیز در تعیین سرنوشت انتخابات آمریکا نقش بازی می کنند. و با توجه به حساسیت افکار عمومی آمریکائیان نسبت به اسرائیل هر یک از دو نامزد می کوشد خود را بیش از دیگری حامی اسرائیل نشان دهد. با این همه از دوره جورج دبلیو بوش بر خلاف سنت های گذشته، حزب جمهوریخواه بیش از حزب دموکرات سنگ امنیت اسرائیل را به سینه می زند و از سیاست های رسمی دولت های اسرائیل حمایت می کند به همین دلیل و نیز به خاطر مخالفت اوباما با سیاست های تحریک آمیز نتانیاهو بویژه در قبال مسئله دخالت نظامی در ایران، طرفداران حکومت اسرائیل در آمریکا در این انتخابات از میت رامنی حمایت می کنند. در واقع دولت نتانیاهو و محافل پرنفوذ حامی آن در آمریکا برای شکست اوباما تمام قد به میدان آمده اند و ماشین تبلیغاتی خود را در همه عرصه ها به کار انداخته اند. مسئله ایران و اسرائیل محور مناظره دو رقیب انتخاباتی بوده است.

با وجود همه این موانع به نظر می رسد که اوباما در این انتخابات پیروز خواهد بود و این شاید آخرین شانس براى پایان صلح آمیز بحران ایران باشد.

اگر میت رامنی رئیس‌جمهور آمریکا شود احتمال تشدید خصومت میان ایران و آمریکا بیش از عادی شدن آن است. خطر جنگ در چشم انداز بیش از پیش جلوه‌گر خواهد شد. برعکس اگر باراک اوباما بار دیگر پیروز شود که محتمل به نظر می رسد امکان یکه تازی خدای جنگ محدود تر می شود و می توان به عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا امیدوار بود،‌ امری که البته حکومت خامنه ای و حلقه تندرو پیرامون او هنوز پذیرای آن نیستند.

بی تردید همه رؤسای جمهوری آمریکا، دموکرات یا جمهوری‌خواه در مسأله دفاع از امنیت و منافع ملی آمریکا، در حمایت از امنیت اسرائیل و مخالفت با تجهیز جمهوری اسلامی به بمب اتمی مواضع مشابهی دارند. اما اولاً تفسیر و برداشت آنها از مقولات فوق کم و بیش متفاوت اند و مهم تر ازآن سیاستهای راهبردی و ساز و کارهای آنان برای پیشبرد مقاصد بالا در برخی موارد تفاوتی به اندازه صلح و جنگ با یکدیگر دارند.

فراموش نکنیم که آمریکا بزرگترین تولید کننده و فروشنده ی جنگ‌افزار در جهان است و سوداگران جهانی اسلحه، ادامه تنش و جنگ در جهان را برای ادامه در‌آمدهای نجومی خود و غارت دلارهای نفتی خاورمیانه ضروری می‌دانند. آنان با صدها رشته آشکار و پنهان به گروههای افراطی راست که در حزب جمهوری‌خواه آمریکا نفوذ تعیین کننده‌ای دارند،‌ متصل اند. در حالی که در حزب دموکرات آمریکا نفوذ آنان محدود تر از آن است که بتوانند تعیین کننده سیاستهای این حزب و کشاندن آن به جنگهایی شبیه به مداخله آمریکا در عراق باشد.البته برای هر یک از دو نامزد، در صورت پیروزی مهم ترین وظیفه در دستور کاهش بیکاری هشت درصدی آمریکا، تقویت صنایع آسیب دیده کشور، بالا بردن قدرت رقابت تجاری آمریکا در بازار جهانی بویژه در رقابت با چین و دیگر غولهای اقتصادی نوپای آسیا است. سیاست خارجی آمریکا نیز در صورتی موفق ارزیابی می شود که قبل از هر چیز بتواند در خدمت همین برنامه اقتصادی داخلی باشد. این سیاست خارجی دو پایه اصلی دارد که یکی تلاش برای وادار کردن چین به رعایت قوانین تجاری از جمله بالا بردن نرخ پول چین است، که عمدا برای افزایش رقابت کالاهای چینی در بازار جهانی پائین نگه داشته شده است. و دیگری حفظ و تقویت نفوذ آمریکا در خاورمیانه است بگونه ای که منافع و مصالح این کشور در منطقه ای که مهم ترین ذخایر انرژی نهفته شده و در عین حال بازار بزرگی برای آمریکا محسوب می شود، تامین گردد. در مورد چین و سایر کشورهای آسیا سیاست جمهوریخواهان و دموکراتها تفاوت بنیادی ندارد.

متاسفانه حتی برنامه بهترین رئیس جمهور ممکن آمریکا نیز نهایتا در چارچوب الزامات اقتصاد سودمحور و کوته بین است و در نتیجه به مسئله حیاتی محیط زیست چندان اعتنائی ندارد. هرچند که در این عرصه نیز تفاوت اساسی میان اوباما و میت رامنی وجود دارد و به همین دلیل شهردار مستقل نیویورک که عضو حزب دموکرات نیست (مایکل بلومبرگ) حمایت خود را از اوباما اعلام داشته است.

اما همچنان که در مبارزات انتخاباتی اوباما و میت رامنی دیده شده، در قبال مسئله خاورمیانه بویژه ایران دو استراتژی کاملا متفاوت در برابر هم قرار دارند. یکی استراتژی زور و جنگ است که میت رامنی دنبال می کند که برای آینده منطقه و ایران بسیار خطرناک است و می تواند تا سوریه ای کردن تحولات ایران دنبال شود، امری که خواست دولت نتانیاهو نیز هست. و دیگری استراتژی اجتناب از جنگ تا حد امکان. استراتژی دوم بر آن است که باید همه راههای مذاکره و عادی سازی مناسبات ایران و آمریکا آزموده شود و تا زمانی که امیدی به گفتگو و بهبود مناسبات هست نباید به جنگ روی آورد البته این استراتژی همرا ه با تحریم فلج کننده ایران دنبال می شود.

بر این اساس در شرایط کنونی شکست اوباما و پیروزی جمهوری‌خواهان برای ایران و منطقه می‌تواند فاجعه‌بار باشد در حالی که پیروزی اوباما یک بخت تاریخی است که پیامد های مثبت زیر را به همراه خواهد داشت:

۱ کاهش خطر جنگ

نمی‌توان گفت که انتخاب اوباما خطر مداخله نظامی آمریکا و متحدان آن را علیه ایران بکلی منتفی می‌کند. اما به یقین می‌توان گفت که اوباما و مشاوران او همه کوشش خود را برای اجتناب از جنگ با ایران و عادی سازی مناسبات دو کشور به کار خواهند گرفت. دولت اوباما در چهار سال گذشته نیز همواره همین سیاست را در قبال ایران دنبال کرده است. تنها زمامداران جمهوری‌اسلامی به دلایل مختلفی که در این یادداشت نمی‌گنجد، ظرفیت چرخش سیاسی و بهبود مناسبات ایران و آمریکا را نداشته اند.

۲ امکان عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا

عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا، مانور دولت های منطقه بویژه کشور های حوزه خلیج‌فارس را در جهت چنگ اندازی به منافع و موقعیت‌های ایران در خلیج‌فارس دشوار می‌کند. در فضای جنگ سرد میان ایران و آمریکا برخی از این کشور‌ها با دلگرمی از پشتیبانی آمریکا به فکر دست اندازی به حوزه‌های مشترک نفت و گاز خلیج‌فارس افتاده و مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه(تنب بزرگ و کوچک‌ و ابوموسی) را زیر سؤال برده اند. عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا به عادی شدن مناسبات ایران و همسایگان کمک می‌کند و زمینه را برای بهره‌برداری ایران از منابع سرشار نفت و گاز خلیج‌فارس در حوزه‌های مشترک هموار می‌کند.

اوباما در دوره چهار ساله دوم فرصت آن را دارد که بدون اعتنا ء به فشارهای اسرائیل و محافل دست راستی حزب جمهوریخواه ، که پیش از انتخابات نمی توانست به آن بی اعتناء باشد برای بهبود مناسبات ایران و آمریکا اقدام کند. اما اگر این تلاش ها در نخستین ماههای دوره ریاست جمهوری او با لجاجت وسرسختی جمهوری اسلامی مواجه شود آن گاه بعید نیست که او علاوه بر تشدید تحریم اقتصادی ایران به همان راهی قدم بگذارد که تاکنون نخواسته است.

۳ تضعیف فضای افراطی‌گری در داخل

تنش‌فزایی میان ایران و آمریکا در گذشته و حال همواره وسیله‌ای برای توجیه سرکوب جنبش دموکراسی‌خواهی و یکه‌تازی تندروترین محافل حاکمیت در ایران بوده‌است. جریان افراطی حاکمیت بدون زنده نگهداشتن”شعار مرگ بر آمریکا” قادر نیست سیاستهای فرصت‌سوزانه و ضدملی خود را در دو حوزه داخلی و خارجی توجیه کند. عادی شدن رابطه ایران و آمریکا این اسلحه ایدئولوژیک را از آن می‌ستاند و پایه های آن را از درون دستخوش ریزش و فرسایش می‌کند.

دشمنی ایران و آمریکا هرچه بیشتر ادامه پیداکند، از هر نظر به زیان مردم ایران و به زیان جنبش دموکراسی‌خواهی است. چرا که ادامه این دشمنی مایه خرابی اقتصادی، بیکاری گسترده و رشد پدیده‌های شوم خشونت، سرکوبگری و میداندار شدن بنیادگرایی دینی در ایران و منطقه می‌گردد و فضای تنفسی جنبش دموکراسی‌خواهی و عدالت‌جویانه را غبارآلودتر و مسموم تر می‌کند.

امید که روز ششم نوامبر اوباما، بار دیگر به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شود. انتخاب مجدد او به نفع صلح جهانی، به نفع مردم آمریکا و نیز به سود ملت های منطقه از جمله ملت ایران است.

– این یادداشت به توصیه دوست عزیزم بیژن شاهمرادی نوشته شد. در واقع نتیجه گفتگوی دو نفره ما درباره انتخابات آمریکا است.

Ali.keshtgar@yahoo.fr

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.