آسیب شناسی اعلام تقلب گسترده محققین ایرانی در مجلات علمی جهان

شنبه, 4ام دی, 1395
اندازه قلم متن

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای انقلاب فرهنگی تاسیس شد تا استادان مستقل و با تجربه را از دانشگاه های کشور تصفیه نمایند. جو انقلابی آن روز ها باعث شد ضربه بسیار سهمگینی به پیکره علمی کشور وارد نمود که نتیجه آن مهاجرت بخش بزرگی از دانشمندان کشور به کشورهای غربی بویژه آمریکا بود. البته تصفیه استادان دانشگاه در دهه ۷۰، ۸۰ نیز در مقیاس کوچکتر هم صورت گرفت. بدیهی است که موقعیت های شغلی خالی با استادان بی تجربه از یک سو و استادان ارزشی جایگزین شد و موقعیت های کمتری به افراد مستقل، شایسته و با معلومات علمی داده شد. پس از جنگ تحمیلی دولت ها تلاش کردند تا بتوانند به گسترش فضا های آموزشی کمک نموده و همچنین استقلال دانشگاه را بطور کامل بدست بگیرند. افزایش سهمیه فرزندان شاهد، ایثارگر و بسیجی برای دانشگاه ها فضا را برای دانشجویان با استعداد گرفت و بیشتر این دانشجویان مجبور شدند در دانشگاه های آزاد شروع به ادامه تحصیل نمایند و در حال حاضر مجبور به پرداخت هزینه های سنگین در پردیس های بین المللی دانشگاه های دولتی هستند.
از طرفی بخش های زیادی از حاکمیت علاقه داشت که بتواند درجات علمی برای رسیدن به پست های حساس را براحتی پشت سر بگذارد و اصولا کار جمهوری اسلامی بدیل سازی و بی ارزش کردن درجات علمی و یا موارد دیگر است که نتایج آن را در مورد وزیر کشور دوران احمدی نژاد، آقای کردان بوضوح ملاحظه کردیم که با جعل مدرک دانشگاه آکسفورد توانست با مدرک دکتری در دانشگاه تدریس کند و پس از نمایان شده این اتفاق و با اعلام تکذیب دانشگاه آکسفورد نیز حتی تحت فشار رسانه های دولتی هم از سمت خود استفا نداد و با استیضاح نماینگان مجلس از سمت خود کنار رفت. پس از آن شاهد انتشار لیست مدارک جعلی مدیران ارشد عضو گروه های اصلاح طلب و اصول گرا در فضای مجازی منتشر می شدند، بودیم. در سالهای اخیر هم شاهد سواستفاده نماینده های مجلس و سایر مدیران ارشد از بورس های تحصیلی در وزارت علوم بودیم که مبالغ هنگفتی پول فرزندان نخبه این مملکت را به یغما بردند و با استیضاح وزیر علوم سابق موضوع بطور کامل از اذهان عمومی پاک شد. این موارد نشان دهنده عمق فاجعه در نظام آموزش عالی کشور است. همچنین دولت هم به این واقعه دامن زد و مدرک گرایی را در کشور باب کرد تا بتواند با نشان دادن سراب موقعیت علمی کشور نسل پس از انقلاب را سالها با تحصیل و دانشجو بودن سرگرم نماید. در آن صورت بود که مدرک دیپلم بی ارزش شد و برای ورود به آزمون های استخدامی شرط ورود لیسانس با معدل های بالا جایگزین شد. در صورتیکه در کشور آمریکا درصد بسیار کمی از جمعیت کشور علاقه دارند به دانشگاه ها بروند. بزودی این خیل فارغ التحصیلان بدنبال کار گشت که با کاهش ظرفیت های شغلی اکنون می بینیم که جامعه تحصیل کرده با بیکاری بسیار بالا روبرو است. از طرفی برای اینکه کارمندان دولت و سایر کارمندان شرکت ها و کارخانه های کشور بتوانند موقعیت شغلی و از حقوق مزایای بهتری برخوردار شوند با تلاش زیاد و استفاده و بعضا سوء استفاده از بورس های دولتی و شرایط خاص ورود به دانشگاه ها از سوی دولت به دانشگاه های سرازیر شدند تا پس از فارغ التحصیلی با حقوق های بالا و ارتقا های اداری مواجه شوند.

دولت ایران و کارمندان دولت در تمام سطوح هیچ وقت مایل به انجام کارهای زیربنایی برای تحول در نظام علمی کشور نبوده و نیستند آن هم بدلیل، عدم توانایی و لیاقت، مدارک جعلی و عدم آگاهی از شرایط تحصیلی، رانت ها و سوء استفاده های بی شمار از دانشگاه ها و مراکز علمی کشور. همچنین دولت ها در ایران فقط به شعار دادن اکتفا نموده و اصلاحات اساسی و استفاده از مدیران و استادان با سابقه و با دانش کافی در ساختار وزارت علوم و دانشگاه ها را با عزل و نصب مدیران ارزشی و بی کفایت فدا می کنند. در این شرایط که رابطه جای ضابطه را گرفته است استادان و مدیران در یک رقابت سنگین قرار دارند تا بتوانند خود را به درجات بالاتر برسانند و همچنین از ورود نیروها و تفکرات نوی جوانان واهمه و وحشت دارند و سعی می کنند به انحای مختلف از استخدام و ورود این جوانان با انرژی جلوگیری کنند.

در همه کشور های مدرن دنیا، دانشگاه ها و صنایع آن کشور دو روی یک سکه هستند بدین معنی که برای پیشرفت در صنایع، دانشگاه ها دوشا دوش صنایع به تحقیقات و پژوهش در حوزه های مربوط در حال فعالیت هستند و کارخانه ها با دادن بورسیه های تحصیلی به دانشجویان کارشناسی ارشد و بویژه دکتری سعی در حمایت از این محقیقین دارند. همچنین استادان با گرنت های مناسب و گرفتن پروژه های مختلف از یک سو به پیشرفت علم کمک می کنند و از طرف دیگر مدارج علمی خود را طی می کنند تا بدرجه استادی برسند. متاسفانه در کشور ما گرنت ها توسط دولت به استادان داده می شود و دانشجویان از حمایت کمتری برخوردار هستند و فقط بصورت محدود دانشجویان پزشکی وابسته به وزارت بهداشت برای تخصص و دوره های عالی مبالغی اندک بصورت کمک هزینه دریافت می کنند. از سوی دیگر در ایران صنایع در اختیار بخش غیر متخصص قرار دارند، صنایع بزرگ دولتی هستند، صنایع دیگر هم یا ورشکسته هستند یا فقط برای تولید داخل در نظر گرفته شده اند. همچنین صنایع کشور بسیار از آنچه که تصور می شوند عقب هستند و با تکنولوژی بسیار قدیمی تولید می شودند و در نهایت کارخانه تولید می کند تا کارگر بیکار نباشد. عمر کارخانه های کشور شاید به بیش از پنج دهه برسد. ما دارای صنایع تبدیلی مانند دیگر کشور های توسعه یافته جهان نیستیم که فقدان آن ضرر جبران ناپذیر و مشکلات نامناسبی برای کشور بهمراه داشته است. بطور مثال کشور در صنایع فولاد با تکنولوژی بسیار قدیمی سنگ آهن را به فولاد، چدن و میلگرد تبدیل نموده یا در ساختمان سازی استفاده می کنیم و یا بصورت فله ای صادر می کنیم.

وقتی توسعه کشور بصورت نامتقارن است در تمام سطوح خود را نشان می دهند و باز با شعار هایی که داده می شوند می خواهند به توسعه علمی کشور کمک کنند بطور مثال در توسعه شرکت های دانش بنیان حاکمیت در تلاش بوده و است که از دانشمندان و فارغ التحصیلان جوان بخواهند که با گرفتن مجوزهای ثبت شرکت های دانش بنیان بتوانند کالاهای مدرن و نویی را ساخته و روانه بازار کنند و در این راستا وام های کم بهره و طویل المدتی به آنها داداه اند ولی از سوی دیگر همین کالاهایی که می توانست بدست پر توان این دانشمندان جوان تولید شود را براحتی با واردات بی رویه کالاهای بی کیفیت چینی به نابودی کشانده و در حال حاضر شرکت های دانش بنیان یکی از بدهکاران بزرگ بانکی به حساب می آیند. همچنین در این بخش هم نخبگان و دانشمندان جوان با پدیده های شومی همچون، باند بازی، مدیران بی سواد، بی تجربه و بوروکراسی بسیار ناکارآمد، دزدی ایده و طرح بویژه در سازمان ثبت اختراع و مالکیت های فکری کشور، شعارهای توخالی مدیران و روسای دانشگاه ها و مدیران دولتی و عدم اعتماد مواجه هستند.

با توجه به ساختار معیوب علمی کشور در مورد کارمندان و استادان دانشگاه های آزاد و سراسری به سادگی درخواهیم یافت که مکانیسم ارتقای استادان دانشگاه به سمتی است که آنها با نوشتن و انتشار مقالات پژوهشی ISI، علمی پژوهشی، انتشار و ترجمه کتاب، و داشتن سوابق مدیریتی و داشتن ثبت اختراع می توانند از سمت استادیاری در ۸ سال و یا کمتر به سمت استادی برسند. حقوق و مزایای استادیاری با دانشیاری و استادی بسیار متفاوت است که البته در اکثر کشور های دنیا هم به همین طریق است ولی متاسفانه در ایران این تفاوت باعث همکاری در صنایع و تولید علم نشده بلکه باعث شروع بکار خط تولید مقالات علمی، نوشتن و ترجمه کتاب های علمی و حتی حل المسایل کتاب ها و همچنین ثبت پتنت یا ثبت اختراع شده است. در مورد موارد بالا باید نکاتی را باید خاطر نشان کنم با توجه به مشکلات عدیده ای که روبروی جوانان و نخبگان کشور هست و همه آنها مایل به تحصیل و ادامه زندگی در خارج از کشور هستند تلاش خود را دو چندان نمودند تا با انتشار مقالات متعدد علمی بویژه در مقطع کارشناسی ارشد بتوانند با گرفتن بورس های مناسب به خارج از کشور برای ادامه تحصیل بروند این امر سبب شده که برخی از استادان دانشگاه ها از این امکان هم استفاده نموده به سرکیسه کردن دانشجویان و اجبار آنها به کار کردن در موضوعات مختلف نموده و بنام آنها مقالات متعددی را منتشر نمایند. همچنین بیشتر کتاب های ترجمه شده علمی در کشور توسط دانشجویان انجام شده است نه استادان دانشگاه برخی از استادان بی تجربه از دانشجویان می خواستند به عنوان تحقیق در کلاس و گرفتن چند نمره اضافه برایشان بخش هایی از کتاب را ترجمه کنند و دانشجویان فلک زده یا باید خودشان ترجمه می کردند و یا به اطراف دانشگاه تهران می رفتند و متحمل هزینه های زیادی برای ترجمه بخش های کتاب می شدند و بعضی از این استادان بی کفایت این ترجمه های را بدون نگاه کردن و حتی ویرایش اولیه سرهم بندی نموده و بعنوان ترجمه های خود منتشر می کردند تا بتوانند پایه و گروه تشویقی بگیرند و مدارکشان را برای ارتقای علمی جمع آوری کنند که جدیدا این ترفند استادان دست مایه طنز پردازان تبدیل شده و مورد استقبال مردمی هم قرار گرفته است. در مورد ثبت اختراع بعضی از دانشجویان و استادان دانشگاه سعی کردند مقالات منتشر شده و پایان نامه های خود را به صورت ثبت اختراع درآورند بدین شکل که برای آن که تعداد ثبت اختراعات داخلی خود را افزایش دهند آن را به سازمان ثبت اختراع می فرستند تا همزمان از مزایای انتشار مقالات و ثبت اختراع استفاد نمایند. همچنین ثبت مقدار بسیار کمی از ثبت اختراع در سازمان ثبت اختراع آمریکا که بعنوان یک مرجع جهانی محصوب می شود در مقایسه با میزان پتنت هایی که در کشور ثبت می شود حاکی از آن است که اولا هزینه لازم برای ثبت در این مراجع رسمی بسیار گران است در ثانی توجیه مالی برای ثبت در این مرجع وجود ندارد زیرا بیشتر پتنت ها در این سازمان ثبت می شود که توان تجاری شدن را داشته باشند. همچنین طرح های ضعیف و یا غلط براحتی در این مرجع رسمی نمایان می شوند.

همچنین در مقالات و نوشته هایی که بعد از این افتضاح علمی منتشر شد خیلی از منتقدین مقامات فعلی دولت و روسای دانشگاه ها و دانشگاه آزاد اسلامی را به باد انتقاد گرفتند که با داشتن پست های حساس مدیریتی که باید وقت و زمان خود را بصورت تمام وقت در اختیار انجام وظیفه خود قرار دهند می بینیم که با گذشت چند ماه از سال جاری بطور متوسط یک یا دو مقاله در هر ماه منتشر کرده اند که با توجه به پست های مدیریتی و فعالیت های پیرامون آن به هیچ وجه قابل انجام نیست.
در مورد انتشار مقالات علمی متاسفانه با توجه به تحریم های متعددی که کشور با آنها روبرو بوده تجهزات آزمایشگاهی مناسبی در دانشگاه های کشور وجود ندارد یا بصورت پراکنده در کشور توزیع شده است. از سوی دیگر استادان دانشگاه با توجه به اینکه بیشتر دانشجویانشان باید با مقالات علمی دفاع کنند سعی در انتشار مقالات علمی در سریع ترین زمان ممکن را دارا می باشند. در کل چند نوع مقالات علمی وجود دارد مقالات ISI، علمی پژوهشی و علمی ترویجی که در این میان مقالات ISI بیشترین امتیاز را برای دانشجویان و استادان دارا است. با توجه به اینکه بعضی از استادان توانایی راهنمایی دانشجویان را ندارند یا دقت کافی را به خرج نمی دهند بعضی از دانشجویان توانایی جمع آوری داده های درست را نداشته و سعی در عدد سازی از روی ژورنال های خارجی را دارند و از طرفی در بعضی از موارد از طرف استاد راهنما تشویق به انجام چنین امری می شوند. همچنین با توجه به این واقعیت که بخش زیاد استادان دانشگاه های کشور توانایی مناسبی در نگارش مقالات به انگلیسی را ندارند و آن را به گردن دانشجویان چه در سطح کارشناسی ارشد و چه دکتری می اندازند، اکثر مقالات یا با انشاء بسیار ضعیف و حتی نامفهوم مواجه اند و یا از جملات مقالات دیگر استفاده می شوند. در سالهای گذشته ژورنال های علمی از نرم افزارهایی استفاده می کنند تا براحتی بتوانند این دزدی علمی را متوجه شوند و حتی در سال های اخیر نویسندگان نمی توانند از جملات خود در مقالات قبلی خود استفاده کنند. انتشار و ارسال مقالات با این کیفیتی که توضیح داده شده باعث گردیده که از سال های گذشته ژورنال های مختلف به مقالات ایرانی و همچنین هندی با بدبینی نگاه کرده و حجم بسیار زیادی از رد کردن مقالات ایرانی ها را شاهد باشیم البته که شرایط تحریم سال های گذشته در مورد انتشار را نیز باید به آن افزود.

همچنین دیده شده استادان و یا پژوهشگرانی که توانایی انتشار مقالات را دارند برای اینکه بتوانند خرج تجهزات و مواد آزمایشی خود را بویژه در بخش علوم، پزشکی و مهندسی را تامین کنند به ناچار سعی در فروش مقالات خود بکنند بنحوی که از سایر افراد می خواستند که بطور مثال اگر می خواهید اسم اول نویسندگان مقاله را بپردازید باید مقدار بیشتر را بدهید این که نام شما در کدام قسمت قرار بگیرد این رقم در نوسان است. این یکی از دلایل اصلی فروش مقالات و ایجاد شغل تولید و فروش مقاله در نزدیکی دانشگاه تهران تبدیل شده است. همچنین بسیاری از استادان توانستند از این راه هزینه های زیادی را بدست بیاورند.
از سوی دیگر دانشگاه ها برای نشان دادن رشد علمی و توانایی خود و پوشش ظاهری ناتوانایی های خود تلاش کردند با در نظر گرفتن تشویقی برای انتشار مقالات علمی مستند و افزایش اعتبارات طرح های علمی سعی در تشویق استادان برای انتشار مقالات علمی در ژورنال های علمی معتبر خارجی نمایند. این امر سبب شد که استادان دانشگاه های کشور تمام تلاش خود را انجام دهند تا دانشجویان را به مثابه یک برده استخدام کنند و چون ظرفیت مجاز محدود برای راهنمایی دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری داشتند با همکاری وزارت علوم این ظرفیت به طور غیر علمی افزایش یافت و همچنین ظرفیت استادان مشاور نیز افزایش چشمگیری داشت و امکان همه جور زدو بند و باند بازی را به استادان می داد. نمونه آن در مورد آزمون های دوره دکتری دانشگاه تهران و مصاحبه علمی این دانشگاه بسیار مشاهده می شود. پس از آن تولید مقالات علمی به اوج خود رسید متاسفانه این تشویقی های مقالات و طرح های پژوهشی، طوری تنظیم نشده بود که یه چه نوع مقالات و با چه کیفیتی داده شود. بدیهی است که در این شرایط چه شما در ژورنال های ISI با امتیاز ۰٫۰۰۱ به چاب برسانید عملا با ژورنال به امتیاز یا ایمپکت ۲۵ داشت فرق خاص و یا تفاوت معنا داری نمی کرد. این مورد دقیقا انداختن کبریت روی منبع بزرگی از باروت است که کلا آبروی جامعه علمی کشور را به خاکستری بیش تبدیل کرده است. عطش انتشار مقالات علمی بجایی رسید که مقالات علمی با اندکی تغییر نسبت به مقاله قبلی منتشر می شد یا همزمان به چند ژورنال ارسال می شد. که بعد ها ژورنال های علمی را مجبور به ایجاد بانک اطلاعاتی کنند در صورت همچین اتفاقی نویسندگان مقالات به لیست سیاه ژورنال های علمی منتقل شوند.

از طرف دیگر با بررسی دقیق عنوان ها و مطالب منتشر شده در پایان نامه های علمی در کشور می توان این مورد را دریافت که اکثر این پایان نامه ها از همدیگر کپی شده اند و از نوآوری، کمتر خبری است. که این امر هم بیشتر مزید بر علت شده است که دانشجویان را ترغیب به خرید پایان نامه های خود بویژه در علوم انسانی و البته سایر گرایش های علمی بکند که شما می توانید برحسب سطح و رشته تحصیلی خود از مراکز اطراف دانشگاه تهران و برخی از سایت ها با مبالغ متعدد خریداری نمایید.
طرح های پژوهشی یکی از مواردی بود که به عطش استادان دانشگاه برای انتشار مقالات را افزود. استادان می توانستند مبالغ بسیار زیادی را از دانشگاه طلب کنند و بعد از دانشجویان بخواهند که اگر مقالات ISI می خواهند باید با صرف مبالغی از جیب خود برای خرید تجهیزات پروژه ها را به انجام برسانند و پس از انتشار مقالات دانشجویی استادان عزیز مبالغ طرح ها را به جیب خود می زدند که البته بعد ها دانشگاه ها با انتشار آیین نامه های متعدد سعی در کنترل این پدیده نمودند. همچنین استادان دانشگاه های سراسری دارای گرنت های دولتی هستند که می توانند از این گرنت ها برای خرید تجهزات خود استفاده کنند که در سالهای اخیر این گرنت های پژوهشی کاهش چشمگیری داشته و استادان را ترغیب می کنند که باید پروژه های خارج از دانشگاه بگیرند که با توجه به صنعت زنگ زده کشور عملا این مورد بسیار بی اثر جلوه می کند.

تعداد انتشار مقالات نه تنها هیچ تاثیری بر افزایش توانمندی کشور در ارتقا سطح علمی و صنعتی کشور نداشته بلکه باعث افزایش باندهای متعدد شده است که از دانشجویان و استادان کشور استفاده کرده تا به سود بیشتر برسد. در این میان جایگاه دانشگاه های کشور با تعداد زیاد مقالات علمی متاسفانه در رده های بین ۵۰۰ تا چند هزار طبقه بندی می شوند که خود جای بسی شگفتی است که تعداد مقالات علمی در آمار های رسمی کشور بین ۲۰ کشور برتر جهان قرار می گیرد ولی سطح تولید کننده های این مقالات بسیار قلیل است. از طرفی با توجه به استاندارد های جدید علمی که وجود دارند میزان ارجاعات علمی و میزان بازدید مقالات، میزان ارجاع به ارجاعات علمی مقالات نشان می دهد که سطح علمی کشور در جایگاه مناسبی قرار ندارد. برای تغییر در این روند دولت باید بخش اعظم صنایع و اقتصاد کشور را متحول کند. دولت باید با کاهش منطقی و اصولی واردات سعی در تشویق تولیدات داخل برای رقابت با تولیدات خارجی و صادرات کند تا کالاهای تولید شده با همکاری دانشگاه های کشور به تولید علم و تکنولوژی های نوین کمک کنند و تولید علم را به نحوی منطقی، پایدار و متقارن به پیش ببرند. از این سو باید با استفاده از محققان و دانشمندان جوان خود و با استفاده از الگوی منطقی به توسعه زیرساخت های کشور کمک کنند و مسایل بسیار جدی کشور که این روزها گریبان کشور را گرفته است را حل کنند بطور مثال مسئله دریاچه ارومیه، ریزگرد ها، آلودگی هوا، تصفیه پساب های صنعتی، تولیدات نفتی و پتروشیمی مواردی هستند که در بیشتر آنها دولت سعی دارد از کارشناسان خارجی استفاده نماید چون یا دانشمندان کشور توانایی حل مشکلات را ندارند یا به آنها اعتماد لازم را ندارد.

درکلام آخر اگر سایر مجلات علمی در سطح جهان بررسی مجددی از مقالات منتشر شده در سال های اخیر بعمل بیاورند قطعا فاجعه ای جبران ناپذیر به بار خواهد آورد و اقدامات تنبیهی دولت همیشه به اخراج یکی دو تا خاطی و متخلف محدود می گردد که بهیج وجه در کاهش سواستفاده های علمی موثر واقع نخواهد شد و حتی بشکل دیگری بروز خواهد یافت. دولت برای کنترل و کاهش این قبیل مشکلات در کشور باید نحوه نگرش به تحقیقات را تغییر دهد و تلاش کند با همکاری با سایر وزارت خانه ها و دستگاه های اجرایی، فضای علمی کشور را از فساد و منجلابی که به آن دچار شده رها کند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. ممنون از مقاله مفصل شما من خودم استاد دانشگاه هستم در ایران بنظرم اوضاع بسیار خراب تر از این مواردی که گفتید هست فساد در تمام لایه های علم کشور رسوخ کرده.

  2. وقتی پول مملکت رو یک مشت آخوند شکمباره به غارت میبرند و یم مشت بسیجی را به زور تهدید وارد دانشگاه میکنند همان می‌شود که میبینید.