چند نکته در باره ى تهدید به مرگ مسیح على نژاد

چهارشنبه, 7ام تیر, 1396
اندازه قلم متن

النصر بالرعب، شعار جنگى اسلام است: بترسان و پیروز شو.

رعب، یک عامل روانى ست. رعب، عامل حفظ جان انسان است. ترسیدن، فعلى ست براى دور ماندن از خطر. بدون ترس، انسان نمى تواند از خطرات بگریزد و به حیات اش ادامه دهد.

کسانى که مى گویند نمى ترسند، یا دروغ مى گویند، یا مشکلى جسمى و روانى دارند. شاید غدد بدن شان درست کار نمى کند. یک عده ى دیگر کنترل ترس و مهار زدن بر آن را، با نترسیدن اشتباه مى گیرند.

به طور کلى، ترس در همه ى انسان هاى سالم وجود دارد. ترس که عامل نجات انسان از خطرات است مى تواند گاه چنان بر انسان چیره شود که او را به بى حرکتى و فلج موقت بکشاند. عدم تحرک، براى گذشتن خطر از کنار آدمى، آخرین واکنشى ست که انسان در مقابل خطر نشان مى دهد. ایست مطلق، حرکت نکردن، بى صدا نفس کشیدن، نجنبیدن، مانند سنگ در گوشه اى ایستادن، مى تواند باعث گذشتن خطر از کنار آدمى شود. انسان در طول هزاران سال تکامل، این استعدادهاى حفظ جان را در خود ایجاد کرده است.

*****

جنگ روانى، یکى از ابزارهاى مقابله با دشمن است. ایجاد ترس، از مهمترین بخش هاى جنگ روانى ست. ایجاد ترس در مقابله با دشمن چیز جدیدى نیست و از بدو تاریخ تا کنون وجود داشته است. ساده ترین ابزار ایجاد ترس در جنگ هاى رو در روى قدیم، ایجاد صدا به وسیله ى سازهاى کوبه اى و بادى بوده است.

اما حکومت ها و ناراضیان، همیشه به صورت رو در رو با یکدیگر مبارزه نمى کنند. بخصوص اگر «دشمن حکومت»، ضعیف تر از حکومت باشد، ناچار به زدن ضربه به حکومت به صورت پنهانى ست. چنین «دشمن» حکومتى، یا در کشور خود به صورت کاملا پنهان عمل مى کند، یا اگر در کشورش نیست، ضمن رعایت احتیاط، به فعالیت علنى یا نیمه علنى خود ادامه مى دهد با در نظر گرفتن این موضوع که او، در کشور خارجى، تحت حمایت مقامات امنیتى آن کشور است.

متاسفانه براى مبارزان ایرانى، تحت حمایت امنیتى یک حکومت خارجى بودن، سپر مناسبى براى حفظ جان نبوده است و تعداد زیادى از فعالان سیاسى در خارج از کشور، به شیوه هاى گوناگون، و اغلب به شکلى وحشتناک که ایجاد ترس و هراس کند، کشته شده اند.

از انفجار بمب در مغازه ى رضا فاضلى و کشتن فرزند او تا کارد آجین کردن فریدون فرخزاد در منزل اش. این دو تن از نظر سیاسى، مردان سیاسى به معناى اعم کلمه به شمار نمى رفته اند، بلکه کسانى بوده اند که علیه حکومت اسلامى، به شکلى صریح «سخن» مى گفته اند.

مثلا زنده یاد شاپور بختیار فردى سیاسى بود و کشتن او مى توانست باعث ضربه زدن به نوعى «حرکت سیاسى» بالفعل باشد، ولى کشتن فرخزاد، حتى اگر مى توانست با مخالفت سیاسى اش حرکتى بالقوه را نوید دهد، از نظر سیاسى «ظاهرا» ارزشى معادل ارزش کشتن دکتر بختیار را نداشت.

پس چرا او را با آن طرز فجیع کشتند؟
پاسخ این سوال ساده است:
براى ایجاد رعب!
براى ترساندن مخالفان حکومت اسلامى که حتى در خارج از کشور علیه حکومت سخن بر زبان نیاورند و علیه ایدئولوژى حاکم بر ایران چیزى نگویند.

اما تئوریسین هاى جنگ ندیده و اغلب کم سواد جنگ روانى در حکومت اسلامى، یک موضوع را نمى بینند یا مى بینند و خود را به ندیدن مى زنند:
عمر رعب و وحشت کوتاه است، و ترس تا زمانى که مواد ترشح شده توسط غدد در بدن جریان دارد باقى مى ماند و انسان با ایجاد تعادل خود به خودى در خود، و کاهش تولید عوامل فیزیولوژیک ترس، اندک اندک نسبت به آن احساس بى تفاوتى مى کند.

نمونه ها بسیار است. مثلا شما سربازان را در خط مقدم جبهه در نظر بگیرید. بعد از چند روز تا چند هفته، زندگى در همسایگى مرگ یا جراحات شدید و فجیع برایشان عادى مى شود.

بنابراین، بر خلاف تصور تئوریسین هاى اسلامىِ مستقر در «بیت» هاى مختلف و نشسته بر لحاف و تشک و تکیه زده بر متکا، اثر ترس نه تنها دائمى نیست، بلکه بسیار کوتاه است. این عامل در دراز مدت تبدیل به هیچ، و گاه تبدیل به عامل تمسخر حکومت مى شود. «دشمن»ان حکومت، بعد از مدتى عقب نشینى و بازسازى روانى خود، تلاش حکومت براى ایجاد ترس را مسخره مى کنند.

*****

چند روز پیش، آخوندکى ناشناس در یکى از صفحات اجتماعى، مسیح على نژاد، خبرنگار فعال در خارج از کشور را علنا و رسما تهدید به مرگ کرده است و اتفاقا نمونه ى فریدون فرخزاد را به او یادآور شده است.

این تهدید اهمیتى نداشت اگر برخى به قول مسیح فالوئرهاى شناخته شده ى این آخوندک بر بینش او صحه نمى گذاشتند. در طول چهار دهه حاکمیت اسلام بر ایران، برخى از فعالان سیاسى و نویسندگان، توسط اشخاص ناشناس، تهدید شده اند و مى شوند. خودِ من بارها تهدید به مرگ شده ام، ولى هرگز آن ها را بازگو نکرده ام، چون مطرح کردن این تهدیدها، خواست حکومت اسلامى ست تا با آن در دل دیگران نیز ترس ایجاد کند. بازگو کردن تهدید، به حکومت انگیزه ى بیشترى براى کشتن شخص خواهد داد چون، شخص نادانسته زمینه را براى گسترده شدن خبر کشته شدن اش فراهم آورده و به قولى زمینه ى تبلیغاتى را براى حکومت فراهم کرده است.

به هر حال مسیح على نژاد، این موضوع را رسانه اى کرده و لابد دلیلى موجه براى آن داشته است. حکومت اسلامى این روزها به خاطر شکست در بسیارى از جبهه هاى داخلى و خارجى به شدت عصبانى ست. از آدم و حکومت عصبانى باید کمى دورى کرد چون ممکن است به ناگاه دست به دیوانگى بزند.

حکومت اسلامى حتما مى داند، که مسیح على نژاد اصولا حکومت را به چشم دشمن نمى بیند و آرزوى اصلاح و تغییر بنیادى آن را دارد. با این حال اگر حکومت فکر مى کند که او «دشمن» است، با او به مانند دشمن رفتار خواهد کرد. مسیح على نژاد با به راه انداختن حرکت هایى مثل حجاب سفید بر سر کردن، از نظر حکومت، با اسلام دشمنى مى کند. توضیح در این مورد که این عمل غیر اسلامى نیست، به گوش حکومتیان نخواهد رفت. تلاش در این زمینه عبث است. ولى حکومت هاى خارجى، باید از شهروندانى که این گونه علنى مورد تهدید قرار مى گیرند، حفاظت بیشترى به عمل آورند.

معمولا روى سخن ما با حکومت اسلامى و حکومتیان نیست چون گوشى براى شنیدن و چشمى براى دیدن ندارند اما آقایان باید بدانند که با ایجاد رعب نمى توانند صداى مخالفان و منتقدان خود را «براى همیشه» خاموش کنند. این صداها، که امروز به طور عادى از دهان ها خارج مى شود، اگر دچار سکوت موقت شود، بر هم انباشته مى شود، و به ناگهان، به شکل فریادى جانخراش، از دهان ها خارج خواهد شد؛ صداهایى که حکومت اسلامى و عوامل اش را قطعا دچار وحشت ابدى خواهد کرد.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.