این یادداشت تلاش دارد اجزای یک بحران ملی و یک گره کور سیاست خارجی ایران را تا حدودی از هم باز کند تا با دقیقتر دیده شدن این اجزا بتوان وحشت از تحولات کردستان عراق را به کنترل در آورد. موضوع این بحران سیاست های ضد اسراییلی ایران و نیز سیاست های شدیدا ضد ایرانی اسراییل است که ممکن است کردستان عراق را نیز درگیر کند. در یادداشت قبلی با تیتر «پنج نگرانی از استقلال اقلیم کردستان» عراق نوشتم که اسراییل و کردهای عراق خود را متحد یکدیگر می دانند و اساسا کردهای عراق روی حمایت های همه جانبه اسراییل حساب استراتژیک باز کرده اند.
بر اساس فاکت فوق پیشبینی شد که با بحران استقلال اقلیم کردستان عراق٬ پای تل آویو بی واسطه یا با واسطه ریاض به این بحران باز می شود. اتفاقا این پیش بینی خیلی زود محقق شد و شاهد بودیم که برای لجاجت با ایران یا به هر دلیل دیگری٬ پرچم اسراییل در روزهای رای گیری به وفور در دست مردم اربیل دیده شد و حتی تصاویر زیادی منتشر شد از گرفتن عکس یادگاری با پرچم اسراییل و نیز بوسیدن ستاره داوود در مراکز رای گیری کردستان عراق.
اسراییل دشمن ذهنی تفکر طبقه روحانی حاکم بر ایران است و تقریبا اکثر جناح های مذهبی ایران نیز کم و بیش با این نگاه طبقه حاکم هم نظر هستند. در واقع از قبل از تولد جمهوری اسلامی نطفه این تفکر در ذهن آیتالله خمینی و همه نزدیکان او شکل گرفت٬ ولی با گذشت چهل سال نه تنها این تفکر تعدیل نشده و مردم ایران هزینه های کلان ادامه آن می پردازند٬ بلکه ابعاد اسراییل هراسی ( اسراییل فوبیا) بیش از پیش دهان باز کرده و می رود تا سرمایه نسل های آتی ایرانیان را نیز ببلعد.
طی چهل سال اخیر جنگ سرد به پایان رسیده و دیوار برلین که نماد این جنگ بود از وسط اروپا جمع آوری شده است. اتحاد شوروی به ۱۵ کشور تقسیم شده است و اکثر رهبران کشورهای عربی مرده اند، اعدام شدند یا بر کنار. سازمان آزادیبخش فلسطین در چندین دور مذاکره به توافقی نسبی با اسراییل رسید و بر این اساس٬ دولت خودمختار و نوار غزه شکل گرفت و تئوری دو دولت فلسطینی و اسراییلی به عنوان یک راهکار برای حل این بحران مورد شناسایی قرار گرفته است که اسراییل نه آن را می پذیرد و نه راه گریزی از آن دارد.
در حالیکه فلسطینی ها با اسراییل توافق می کنند٬ مذاکرات امنیتی برگزار می کنند٬ با جنگ های ادواری توازن قوای جا به جا شده را دوباره تنظیم می کنند٬ این وسط جمهوری اسلامی ۱۲۰۰ کیلومتر آن طرفتر نه تنها کوتاه نمی آید بلکه از خود فلسطینی ها و ساکنان غزه بیشتر فلسطینی است و حتی بیش از فلسطینی ها مخالف اسراییل است. اتحاد راهبردی با حزب الله لبنان و حماس و بخش اعظم هزینه هایی که ایران در سوریه می پردازد همه و همه در چهارچوب تسویه حساب با دشمن ذهنی طبقه حاکم ایران توجیه می شود و هنوز ادامه دارد.
بزرگترین آسیب اسراییل ستیزی
بزرگترین خسارت ناشی از مواضع ضداسراییلی سیاست خارجی ایران این است که لابی قدرتمند اسراییل در آمریکا از هر پتانسیلی برای بحران سازی در روابط ایران و آمریکا و نیز افراطی تر کردن جناح های تند رو آمریکا بهره می برد. جدید ترین دستاورد این لابی ترغیب تیم ترامپ به خروج از برجام و نیز اصرار بر تجدید نظر در برجام است که توان ایجاد یک بحران لاینحل در سیاست خارجی ایران را دارد.
فقط تصور کنیم که اگر دو رهبر جمهوری اسلامی ضدیت با اسرائیل و البته ضدیت با آمریکا را از آب و نان هشتاد میلیون ایرانی واجب تر نمی پنداشتند و با اطمینان برای نابودی اسراییل تاریخ دقیق تعیین نمی کرد و نیز روی موشکها نقاشی نمی کردند شاید دو هزار میلیارد دلار از سرمایه های ملی طی چهل سال گذشته بر باد نرفته بود و ثمره آن چه آبادانی بزرگی برای کشور ایجاد می کرد ــ البته اگر پس از اختلاس های بزرگ چیزی از آن باقی می ماند ــ اما متاسفانه نطفه جمهوری اسلامی برای نابودی اسراییل بسته شده است نه ساختن ایران. تا حدی که دو سال پیش رئیس جمهور لبنان به طعنه خطاب به رهبر ایران گفت شما که نمی توانید برای مردم خود گوشت مرغ تولید کنید چرا اینقدر شعار می دهید!
بحران های جدید از راه می رسد!
این مقدمه مطول از این نظر با تحولات کردستان عراق مرتبط است که نگاه اسراییل ستیز حاکمان ایران زمینه ساز چیدمان بحران های جدیدی در اطراف ایران شده است. نگاه ایدئولوژیک به قضیه فلسطین و شیعه سنی ارزیابی کردن همه معادلات باعث می شود تا ایران همواره در تنش بی پایان با کشورهای منطقه قرار داشته باشد. کما اینکه همین نگاه شیعه-سنی بحران آتش زدن سفارت سعودی در تهران را باعث شد و موجب آن گردید تا دولت عربستان به پایگاه همه فعالیت های ضد ایرانی در منطقه تبدیل شود.
حال باید به این سوال پاسخ داد که آیا آلرژی ایران نسبت به اسراییل و عطش بی پایان برای سر شاخ شدن با اسراییل زمینه ساز پدیدار شدن چاله های جدیدی علیه ایران در کردستان عراق بوده است یا اینکه کردهای اقلیم کردستان خود جاذب ترفندهای اسراییل هستند. شواهد و قرائن حاکی از این است که سیاست ها و تبلیغات ضد اسراییلی ایران در کنار آزمایش های موشکی بیش از هر عامل دیگری موجب فعال شدن اسراییل علیه ایران و نیز قوام گرفتن بحران در اطراف ایران بوده است.
تئوری سپاهی ها و امنیتی ها ایران برای وصل کردن جنوب عراق و سوریه به هم و امتداد آن تا لب مرزهای اسراییل از طریق بلندی های جولان٬ در کشاندن پای اسراییل به مرزهای غربی ایران بیشتر تقش داشته است تا گرایشات اسراییلی کردها. و متاسفانه ادامه ماجراجویی های ضد اسراییلی چنان منابع کشور را درگیر خواهد کرد که سرمایه ای باقی نخواهد ماند تا نسل های بعد در میانه خشکسالی کشور و بحران ریزگردها و فشارهای یک نظام سیاسی غیر منطقی راهی برای زندگی بیابند.
شاید اقلیم کردستان عراق تلاش کند تا در میانه تحریم همسایگان و فشار دولت مرکزی عراق تن به هر معادله ای بدهد تا با کمک اسراییل یا عربستان راهی برای بقای خود بیابد. اما این نه به مفهوم دیو بودن اقلیم کردستان عراق است و نه به مفهوم دلبر بودن یا مظلوم واقع شدن سیاست خارجی ایران است.
حاکمان ایران در واقع تصمیم گرفته اند تا آینده کشور و نیز سرنوشت نسل آینده ایرانی ها را به سرنوشت مردم فلسطین گره بزنند. با این تفاوت که فلسطینی ها و ساکنان اردوگاههای فلسطینی از دهها میلیون ایرانی فقیر زیر خط فقر رفاه بیشتری دارند٬ از ایرانی ها شاد ترند٬ حجاب اجباری و علمای زبان نفهم ندارند٬ دختران دانش آموز مدارس غزه یا ساحل غربی مقنعه بر سر نمی کنند و زیرآوار دروس اسلامی مغزشویی نمی شوند و نیز کمتر درگیر جنگ اعصاب و تنش های داخلی هستند..
به این ترتیب٬ دیده شدن آثار حضور اسراییل در اقلیم کردستان بازتاب تبلیغات رسمی ضد اسراییلی و اقدامات نسنجیده ای است که امروزه بسیاری از مردم ادامه آن را به صلاح نمی بینند. شاید عاقلانه ترین راهکار در هضم بحرانی که در آن سوی مرزهای غربی کشور در حال شکل گرفتن است این باشد که ابتدا صبر کنیم و ببینیم در کردستان عراق چه رخ می دهد. دوما با شعارهای حساب نشده و سیاست های احساسی عملا کردهای اقلیم کردستان را علیه ایران نشورانیم ٬ سوم اینکه اعصاب شهروندان شهرهای نازنین کرد ایران را به خاطر آنچه برای کردهای عراق رخ می دهد مضطرب و نگران نسازیم.
و البته اگر این موج استقلال توانی بیش از حدی گرفت٬ به جای مقابله با آن٬ کمک کنیم تا آرام بگیرد و به سرانجام برسد تا شاید به کنترل درآید. این در حالی است که نه توان ملی کشور امکان درگیر شدن در بحرانی با این ابعاد را دارد و نه می توان اراده اکثریت در یک جامعه شش میلیونی کردهای اقلیم کردستان را برای تعیین سرنوشت خود انکار کرد یا نادیده گرفت.
پانوشتها:
۱. برای توجه به اینکه اسراییل نیز برای تحت فشار قرار دادن ایران چگونه از همه ابزار و ادوات سیاسی و امنیتی بهره می برد به یادداشت «موساد در کجای ایران نفوذ ندارد» مراجعه کنید.
۲. تشکیلات فلسطینی تقریبا هیچگاه به سیاست ها وملاحظات ایران توجه نداشته و ندارند، در یادداشت «قضیه سیلاب در وزارت خارجه» به این موضوع پرداختهام.
۳. شاید استراتژی ترکیه در برابر اسراییل موفق ترین راهکار برای برخورد با سیستم اسراییل است. نگاه کنید به: «کاش داوود اوغلو وزیر خارجه ایران بود»
۴. «پردههایی از ناگفته های جنگ در غزه» پیچیدگی سازماندهی و تاکتیک اسراییلیها را بیان می کند و به این می پردازد که هزینه درگیر شدن با اسراییل برای ایران در حدی است که نه هیچگاه در رسانه ها به آن پرداخت می شود و نه گزارشی از آن در جایی منتشر می شود. این یادداشت همچنین به صورت ضمنی تاکید می کند که اسراییل را به عنوان یک قدرت منطقه ای باید پذیرفت حتی اگر موردشناسایی قرار نمی گیرد. ضمن اینکه اگر اسراییل از سوی دیگران تهدید دریافت نکند مجبور است مواضع خود را تعدیل کند
از: زیتون